رد پای ریشههای آمریکایی تروریزم در حمله نزدیک کاخ سفید
خبرگزاری دید: نخستین بستر شکلگیری جریانهای افراطی، دخالت مستقیم آمریکا در سازماندهی نیروهای غیرمتعارف برای مقابله با شوروی در دهه شصت میلادی بود. واشنگتن با بهرهبرداری از مقاومت مردم افغانستان، شبکهای از گروههای ایدئولوژیک و نظامی را تقویت کرد که بعدها بخشی از آنها به جریانهای تکفیری بدل شدند. این ساختار، پس از خروج شوروی و تغییر راهبرد آمریکا، نهتنها منحل نشد، بلکه در قالبهای جدید بازتولید شد و به توسعه گروههای تروریستی در منطقه انجامید.

حادثه اخیر در نزدیکی کاخ سفید و متهمشدن یک افغان، بار دیگر بحث نقش بازیگران خارجی و در رأس آمریکایی، در شکلدهی به جریانهای افراطی در منطقه را زنده کرده است؛ بحثی که تنها محدود به افغانستان نیست و ابعاد ژئوپلیتیکی آن، سراسر آسیای جنوبی و غرب آسیا را در بر میگیرد.
بررسی روندهای تاریخی و شواهد میدانی نشان میدهد که تروریزم در منطقه نه پدیدهای خودجوش، بلکه نتیجه یک محیط امنیتی مهندسیشده است که از رقابتهای جنگ سرد آغاز شد و تا ساختارهای امروز امتداد یافته است.
از جنگ سرد تا امروز؛ نقش آمریکا در مهندسی جریانهای افراطی
نخستین بستر شکلگیری جریانهای افراطی، دخالت مستقیم آمریکا در سازماندهی نیروهای غیرمتعارف برای مقابله با شوروی در دهه شصت میلادی بود. واشنگتن با بهرهبرداری از مقاومت مردم افغانستان، شبکهای از گروههای ایدئولوژیک و نظامی را تقویت کرد که بعدها بخشی از آنها به جریانهای تکفیری بدل شدند. این ساختار، پس از خروج شوروی و تغییر راهبرد آمریکا، نهتنها منحل نشد، بلکه در قالبهای جدید بازتولید شد و به توسعه گروههای تروریستی در منطقه انجامید.
بدینترتیب، ریشههای امروزین افراطگرایی را باید در همان مداخلهگری سالهای جنگ سرد جستجو کرد؛ مداخلهای که پیامدهای امنیتی آن هنوز ادامه دارد و به تدریج دامن خود آمریکا را نیز میگیرد.
پاکستان؛ مجری ناگزیر راهبردهای واشنگتن
در مرحله دوم این روند، پاکستان وارد نقش اجرایی شد. ساختار امنیتی اسلامآباد بهدلیل وابستگیهای مالی و سیاسی به واشنگتن، به تدریج تبدیل به بازوی منطقهای اجرای بخشی از سیاستهای آمریکا در مدیریت جریانهای مسلح شد. این روند، مردم پاکستان را نیز به قربانیان مستقیم تبدیل کرد؛ زیرا موج افراطیسازی و تجهیز گروههای غیرمسوول، اکنون امنیت داخلی پاکستان را شدیداً تحت تاثیر قرار داده است.
در واقع پاکستان نه طراح اصلی، بلکه بازیگر واسطهای در پروژهای بود که منشأ آن خارج از منطقه قرار داشت و به صورت طبیعی، اهدافی فرامنطقهای را نیز دنبال میکرد/میکند.
تقویت داعش خراسان و انتقال نیرو از غرب آسیا
تحولات چند سال اخیر نشان میدهد که پروژه مدیریت تروریزم به قالب تازهای منتقل شده است. گزارشهای میدانی متعدد از انتقال عناصر افراطی از سوریه به پاکستان و تقویت هسته داعش خراسان حکایت دارد؛ فرایندی که بدون حمایتها و هماهنگیهای فرامنطقهای ممکن نیست. این الگو نشان میدهد که معماری امنیتی جدیدی در حال شکلگیری است که هدف آن، بازتولید تهدید در جغرافیای آسیای جنوبی است.
واشنگتن؛ عامل ساختاری ناامنیهای جدید
بر پایه همین روندهای تاریخی و شواهد موجود، میتوان گفت که بسیاری از رخدادهای امنیتی، از جمله حادثه اخیر واشنگتن، نمیتواند بدون بررسی نقش خود آمریکا تبیین شود. ساختار امنیتی آمریکا در طول دستکم پنج دهه اخیر، نشان داده که از تهدید بهعنوان ابزار سیاست خارجی بهره میگیرد؛ بهویژه زمانی که پای قدرتهای منطقهای مستقل یا نظم جدید امنیتی در میان باشد.
بنابراین، متهمسازی یک پناهنده افغان بدون بررسی ریشههای ساختاری شکلگیری شبکههای تروریستی، در عمل نوعی فرار از مسوولیت تاریخی است. اگر جریانهای افراطی امروز محصول چرخهای باشند که آغاز آن در واشنگتن بوده است، نمیتوان پیامدهای آن را صرفا به افراد یا کشورهای منطقه نسبت داد.
جمعبندی
پرونده حمله نزدیک کاخ سفید ـ چنانچه در مسیر رسانهایسازی قرار بگیرد ـ میتواند به ابزاری سیاسی برای تقویت روایت امنیتی آمریکا تبدیل شود، اما تحلیل دقیق تحولات چهار دهه گذشته نشان میدهد که ریشه تروریزم در منطقه در مداخلات خارجی و مشخصا در پروژههای امنیتی مهندسیشده از سوی راهبردسازان آمریکایی نهفته است.
تا زمانی که ساختار تولید تهدید در سطح فرامنطقهای اصلاح نشود، نه منطقه از چرخه ناامنی خارج خواهد شد و نه آمریکا میتواند خود را از پیامدهای راهبردهای تولید و توسعه تروریزم توسط اتاق فکرهای امپریالیستی واشنگتن جدا کند.
نویسنده: محسن موحد – خبرگزاری دید