Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوتحلیلتحلیل و ترجمهجهانسیاستمنطقه

چگونه مسکو در دام دیپلماسی آمریکا گرفتار شد؟

خبرگزاری دید: پس از فروپاشی، روسیه هیچ‌گاه نتوانست «اعتبار، اقتدار و جایگاه ساختاری» اتحاد شوروی را بازیابد و در سه دهه گذشته، همواره در یک وضعیت اضطراب راهبردی میان «رؤیای احیای ابرقدرتی» و «واقعیت‌های جدید ضعف ساختاری» گرفتار مانده است.

چگونه مسکو در دام دیپلماسی آمریکا گرفتار شد؟

فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ نه‌تنها پایان یک نظام سیاسی، بلکه پایان یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های ژئوپولیتیک تاریخ بود؛ قدرتی که در همه میدان‌های جهانی از نظامی و فضایی تا دیپلماسی و نفوذ ایدئولوژیک هم‌طراز آمریکا ایستاده بود. پس از فروپاشی، روسیه هیچ‌گاه نتوانست «اعتبار، اقتدار و جایگاه ساختاری» اتحاد شوروی را بازیابد و در سه دهه گذشته، همواره در یک وضعیت اضطراب راهبردی میان «رؤیای احیای ابرقدرتی» و «واقعیت‌های جدید ضعف ساختاری» گرفتار مانده است.

این اضطراب راهبردی سبب شده است که روسیه بارها در برابر آمریکا در موضع ضعف وارد معامله شود؛ معاملاتی که نه‌تنها دستاورد نداشته، بلکه موجب از دست رفتن متحدین، گسترش ناتو و تکرار شکست‌های جدید شده است.

۱. روسیه پس از شوروی؛ قدرتی بزرگ با رفتار یک دولت مضطرب
روسیه پس از ۱۹۹۱ با سه چالش ساختاری روبه‌رو شد:

  1. فروپاشی محورهای نفوذ شوروی در اروپا، آفریقا و آسیا؛
  2. تجزیه حوزه ژئوپولیتیک و ظهور ۱۵ کشور جدید؛
  3. انحصار آمریکا در نظام بین‌الملل و تشکیل یک جهان تک‌قطبی.

این وضعیت، روسیه را از «ابرقدرتی برابر با آمریکا» به «قدرتی بزرگ اما شکننده» تبدیل کرد. از همین‌جا اضطراب راهبردی مسکو آغاز شد: توان نظامی دارد، اما قدرت اقتصادی و ائتلافی ندارد؛ ادبیات ابرقدرتی دارد، اما واقعیت‌های سیاسی آن را محدود می‌کند.

۲. روسیه و چرخه معامله‌گری با غرب؛ از لیبی تا افغانستان
سه دهه گذشته نشان داده است که روسیه، برخلاف شوروی، قادر به حفظ متحدین خود نیست و در بزنگاه‌های تاریخی، از موضع ضعف وارد معامله می‌شود. نمونه‌های آن:

۱) لیبی ـ معامله پنهانی در برابر قذافی
روسیه با یک مماشات استراتژیک و عدم وتوی جدی قطعنامه‌ها، در عمل راه را برای حمله ناتو و قتل قذافی باز کرد.

۲) عراق ـ تنها گذاشتن صدام
در حالی که صدام سال‌ها متحد راهبردی شوروی بود، روسیه پس از فروپاشی، عملاً او را در برابر تجاوز آمریکا تنها رها کرد.

۳) افغانستان ـ رها شدن کمونیست‌ها
گروه‌های کمونیست و شاخه‌های وابسته به شوروی، پس از خروج ارتش سرخ، بدون پشتوانه واقعی رها شدند و سقوط آنها آغاز پایان نفوذ روسیه در جنوب آسیا بود.

۴) اروپای شرقی ـ پذیرش موج گسترش ناتو
سکوت و ضعف مسکو در دهه ۹۰ باعث شد تقریباً همه کشورهای بلوک شرق و حتی کشورهای شوروی سابق، عضو ناتو یا متحد غرب شوند.

این الگو ثابت می‌کند که روسیه پس از شوروی بر خلاف ادعاهای تبلیغاتی، توان یا اراده حفظ متحدین را ندارد.

۳. دیپلماسی فریبکارانه آمریکا؛ هنر شکار قدرت‌های شرقی
پرسش اساسی این است: چرا آمریکا همیشه قدرت‌های شرقی را در دام دیپلماسی می‌اندازد؟
زیرا:
۱. آمریکا آنچه را در میدان جنگ نمی‌تواند بگیرد، در بازی‌های سیاسی می‌گیرد.
تجربه‌ها نشان می‌دهد:
در ویتنام شکست خورد، اما در دیپلماسی فرانسه و انگلیس را شریک استراتژیک ساخت.
در افغانستان شکست خورد، اما ساختار نظم جهانی را باز طراحی کرد.
در عراق نظامی فرو رفت، اما ساختار سیاسی منطقه را تغییر داد.
در غزه و لبنان شکست خورد، اما با فشار دیپلماتیک معادلات منطقه را عوض می‌کند.

۲. آمریکا استاد «غافل‌سازی» طرف مقابل است.
نمونه‌ها:
قبل از جنگ ۱۲ روزه، در اوج مذاکره به ایران حمله کرد.
در حالی که مذاکرات قطر جریان داشت، حماس را هدف قرار داد.
با وعده‌های پایان جنگ، روسیه را در اوکراین گیر انداخته است.
در اوج مذاکره، بزرگ‌ترین بسته‌های نظامی را برای اسرائیل تصویب کرد.
در حقیقت، هیچ دشمنی برای آمریکا خطرناک‌تر از یک طرف ساده‌باور نیست.

۴. روسیه و اشتباهات تکراری امروز
امروز نیز نشانه‌های روشنی وجود دارد که روسیه دوباره در حال تکرار همان اشتباهات تاریخی است:

  1. اعتماد به امتیازدهی‌های آمریکا در جنگ اوکراین
  2. معامله‌های پشت‌پرده درباره ونزوئلا، کشورهای عربی یا حتی چین و ایران
  3. بی‌توجهی به اهمیت راهبردی فلسطین و محور مقاومت
    این اشتباهات مسکو را به سمت یک فاجعه راهبردی می‌برد:
    جنگ اوکراین پایان نمی‌یابد؛
    روسیه به اهداف راهبردی خود نمی‌رسد؛
    متحدینش او را ترک می‌کنند؛
    ناتو با قدرت بیشتر در مرزهای روسیه مستقر می‌شود.

در نهایت، آمریکا می‌تواند از روسیه یک یوگسلاوی جدید بسازد؛ مجموعه‌ای از کشور‌های کوچک و بی‌اثر.

۵. چرا آمریکا امروز نگران نیست؟
زیرا بزرگ‌ترین مانع استراتژیک آمریکا نه روسیه، بلکه ایران و محور مقاومت است:
آمریکا در غزه متوقف شد.
در لبنان به بن‌بست رسیده است.
در یمن شکست خورده است.
در عراق با مقاومت روبه‌روست.
سوریه در دراز مدت نیز به نفع امریکا نخواهد ماند

اگر آمریکا بتواند با معامله‌های پنهانی، روسیه را از این محور جدا کند، مسکو باید آماده باشد که:
غرب در نهایت قهرمان جنگ اوکراین معرفی شود، نه روسیه.

۶. بازگشت به تاریخ: روسیه به یک «استالین» جدید نیاز دارد
اتحاد شوروی در اوج رقابت‌ها هرگز از موضع ضعف حرف نمی‌زد، هرگز متحد خود را تنها نمی‌گذاشت، و هرگز اجازه نمی‌داد آمریکا خواسته‌هایش را تحمیل کند.

اما امروز روسیه:
بارها فریب لبخندهای غربی را خورد؛
متحدین خود را تنها گذاشت؛
در بحران‌ها دیر وارد شد و زود عقب نشست.

همان‌گونه که گفته‌ شد، روســیه امروز بیش از هر زمان دیگر به یک رهبر قاطع، مستقل و غیرقابل فریب نیاز دارد ‌و یا آقایی پوتین در برابر غرب راهبرد قاطع را انتخاب کند تا به اعتبار آن بیش از این صدمه وارد نشود .

نتیجه‌گیری راهبردی
معادله آینده روسیه روشن است:
اگر مسکو همچنان در دام دیپلماسی فریبکارانه آمریکا بماند،
نه جنگ اوکراین را می‌برد،
نه متحدینش را حفظ می‌کند،
و نه حتی بقای ساختاری خود را تضمین خواهد کرد.

اما اگر روسیه:
به استقلال ژئوپولیتیک بازگردد،
به محور مقاومت نزدیک شود،
در برابر غرب قاطعانه بایستد،
از موضع ضعف وارد معامله نشود،
آن‌گاه دوباره می‌تواند در جهان چندقطبی آینده جایگاهی واقعی پیدا کند.

نویسنده: عبدالرؤوف توانا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا