اختصاصی/ خبرگزاری دید: بیستوپنجمین نشست تخصصی انجمن راحل با محوریت «مهاجرین افغانستانی به مثابه مسالهای پیچیده در جامعه ایران» در تهران برگزار شد؛ نشستی که کارشناسان در آن، ریشههای طرد ساختاری مهاجرین را در نبود عقلانیت نهادینه، سیاستگذاریهای ناپایدار و نادیدهگرفتن واقعیت اجتماعیِ جامعه افغانستانیتبار در ایران جستجو کردند.

نشست تخصصی «وضعیتشناسی مهاجرین افغانستانی در ایران» عصر چهارشنبه ۱۲ قوس ۱۴۰۴ با دبیری جعفر سلطانی، دبیر کارگروه اقتصادی انجمن راحل، در خانه اندیشهورزان تهران برگزار شد. سلطانی در آغاز با طرح چارچوبی برگرفته از «نظریه سیستمهای پیچیده» پرسش محوری نشست را چنین مطرح کرد: «اگر هدف سیستمهای پیچیده، سازگاری و بقا است؛ چرا دو سیستم جامعه مهاجرین افغانستانی و جامعه ایران به ناسازگاری و در نهایت طرد رسیدهاند؟»
دکتر مهرداد عربستانی، انسانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، نخستین سخنران نشست بود. او بر چندلایگی و تنوع درونی جامعه مهاجرین تأکید کرد و گفت: «با یک کل یکدست روبهرو نیستیم. فاصله میان مهاجر نسل سوم و چهارم که در فرهنگ ایران جذب شدهاند با مهاجر تازهواردی که با افق معیشتی حداقلی زندگی میکند، از تفاوت یک ایرانی با یک خارجی کمتر نیست.»

عربستانی، «فقدان عقلانیت نهادینه در سیاستگذاری» را عامل اصلی ناسازگاری دانست و افزود: «پذیرش این واقعیت که جامعه افغانستانیتبار بخشی جداییناپذیر از ایران امروز است، نقطه آغاز هر سیاستگذاری سازگارانه است. تا زمانی که کانالهای هنجاری برای ارتقای اجتماعی آنان ایجاد نشود، چرخه طرد ادامه مییابد.»
در ادامه، دکتر حسین میرزایی، مردمشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با نگاهی تاریخی و سیاسی به ریشههای گفتمان طرد پرداخت. او این وضعیت را «پدیدهای چندوجهی» خواند و گفت: «ابهام در قوانین اقامت و تحصیل، خود به مثابه یک سیاست عمل میکند و برای برخی گروهها منفعت دارد. در شرایط بحران اقتصادی، مهاجران سادهترین بلاگرداناند تا ناکارآمدی سیستم پنهان بماند.»

میرزایی برای عبور از این بنبست، چهار راهکار اساسی برشمرد: «۱. اصلاح و شفافسازی چارچوبهای قانونی اقامت، ۲. طراحی برنامههای رسمی ادغام و آموزش شهروندی، ۳. بازنگری در محدودیتهای تحصیلی و شغلی، و ۴. اصلاح بازنمایی رسانهای و تقویت آگاهیبخشی دوسویه.» او با اشاره به دادههای جمعیتی، هشدار داد که تداوم سیاستهای طرد، ایران را در آیندهای نزدیک با کمبود نیروی کار مواجه خواهد کرد.
در میانه گفتگو، سلطانی پرسشی دیگر طرح کرد: «با وجود بسترهای فرهنگی و تاریخی مشترک، چگونه میتوان این سرمایه را به گفتمانی سازگار میان دو جامعه تبدیل کرد؟»
عربستانی در پاسخ، ضمن تأیید اشتراکاتی چون زبان و تجربههای تاریخی مشترک، هشدار داد: «این اشتراکات بهخودیخود راه حل نیست. نباید تفاوتها در ساختارهای خویشاوندی، ارزشها و حتی قوانین مدرن نادیده گرفته شود. پذیرش همزمانِ اشتراکات و تفاوتها، پیششرط هر گفتوگوی واقعی است.»

جمعبندی
این نشست با همپوشانی تحلیل انسانشناختی و مردمشناختی نشان داد که مساله مهاجرین افغانستانی در ایران را نمیتوان با راه حلهای ساده و مقطعی پاسخ داد. خروج از دور باطل طرد، نیازمند اراده سیاسی برای پذیرش واقعیت پیچیده اجتماعی موجود، جایگزینی ابهام با شفافیت قانونی و سرمایهگذاری بر ادغام عادلانه به عنوان تنها راهبرد عقلانی و بلندمدت است. ادامه وضعیت کنونی، نه یک راه حل، که آتشبیار اختیاری زیر خاکستر بحرانهای آینده ایران است.