Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوافغانستانتحلیلتحلیل و ترجمهتروریسمحقوق بشرسیاست

مجمع دوحه ۲۰۲۵؛ جهان چگونه با واقعیت پیچیده افغانستان روبه‌رو می‌شود؟

خبرگزاری دید: حضور طالبان در نشست‌های بین‌المللی، در حالی که دختران از آموزش محروم‌اند و زنان از حقوق ابتدایی خود کنار گذاشته شده‌اند، نوعی تناقض اخلاقی برای جامعه جهانی ایجاد می‌کند. آیا جهان با دعوت کردن طالبان به چنین مجامعی به‌تدریج به عادی‌سازی رفتاری کمک می‌کند که خود آن را ناقض معیارهای بین‌المللی می‌داند؟

مجمع دوحه ۲۰۲۵؛ جهان چگونه با واقعیت پیچیده افغانستان روبه‌رو می‌شود؟

مجمع دوحه ۲۰۲۵ در شرایطی درحال برگزاری است که جهان بیش از هر زمان دیگری درگیر بحران‌های امنیتی، رقابت‌های ژئوپلیتیک و بی‌ثباتی‌های اقتصادی است. در چنین فضایی، افغانستان بار دیگر به موضوعی کلیدی در معادلات منطقه‌ای تبدیل شده است؛ نه به‌عنوان میدان جنگ، بلکه به‌عنوان کشوری که سرنوشتش به‌شدت بر امنیت و آینده منطقه تأثیر می‌گذارد. حضور هیئتی از طالبان در این نشست، یکی از مهم‌ترین رخدادهای دیپلماتیک سال برای افغانستان و همسایگان آن محسوب می‌شود؛ رخدادی که ضرورت‌های ژئوپلیتیک و دغدغه‌های حقوق بشری را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد.

پس از تسلط دوباره طالبان بر قدرت، افغانستان وارد دوره‌ای از انزال سیاسی شده و هیچ کشوری تاکنون این حکومت را به رسمیت نشناخته است. با این حال، جهان در برابر یک واقعیت تلخ و در عین حال ناگزیر قرار دارد؛ طالبان اکنون کنترل کامل ساحه سیاسی افغانستان را در اختیار دارند، و بی‌توجهی به آنان، نه مسیر چالش‌های امنیتی را مسدود می‌کند و نه بحران انسانی را کاهش می‌دهد. از این منظر، حضور طالبان در دوحه نه نتیجه یک پیروزی دیپلماتیک، بلکه بیانی از ضرورت تعامل حداقلی با قدرت مسلط در کابل است.

برای کشورهای منطقه، به‌ویژه ایران، پاکستان، چین، قطر و دولت‌های آسیای مرکزی، ثبات در افغانستان یک نیاز حیاتی است. این کشورها از نگرانی سرریز بحران‌های امنیتی، موج جدید مهاجرت، فعالیت گروه‌های افراطی و اختلال در طرح‌های استراتژیک انرژی و ترانزیت، نمی‌توانند افغانستان را نادیده بگیرند.

 از سوی دیگر، پروژه‌های بزرگ اتصال منطقه‌ای از کریدورهای تجاری گرفته تا خطوط انرژی بدون مشارکت افغانستان عملاً ناقص و شکننده خواهند بود. این واقعیت، طالبان را ناخواسته در موقعیت یک شریک بالقوه قرار می‌دهد؛ شریکی که برای همکاری با آن، جامعه جهانی مجبور است تناقض‌های جدی را هضم کند.

در سطح جهانی نیز معادله پیچیده‌تر است. کشورهای غربی با وجود انتقادهای تند نسبت به رفتار طالبان، به این نتیجه رسیده‌اند که انزوای مطلق کابل ممکن است به فاجعه انسانی عمیق‌تر، افزایش قاچاق، گسترش تروریسم و موج‌های مهاجرتی غیرقانونی منجر شود که پیامدهای مستقیم بر امنیت اروپا خواهد داشت. از این رو، دوحه برای آنان کارکردی دوگانه دارد؛ هم فرصتی برای فشار و مذاکره است و هم ابزاری برای مدیریت بحران.

اما چالش اصلی باقی است؛ حضور طالبان در نشست‌های بین‌المللی، در حالی که دختران از آموزش محروم‌اند و زنان از حقوق ابتدایی خود کنار گذاشته شده‌اند، نوعی تناقض اخلاقی برای جامعه جهانی ایجاد می‌کند. آیا جهان با دعوت کردن طالبان به چنین مجامعی به‌تدریج به عادی‌سازی رفتاری کمک می‌کند که خود آن را ناقض معیارهای بین‌المللی می‌داند؟ یا آیا این حضور فرصتی واقعی برای ایجاد فشار ساختاری بر طالبان است تا دست‌کم برخی از سیاست‌هایشان را تعدیل کنند؟

تجربه دو سال گذشته نشان می‌دهد که طالبان در برابر فشارهای پراکنده یا نمادین تغییر نمی‌کنند؛ اما فشار هدفمند و هماهنگ که با مشوق‌های اقتصادی، پروژه‌های منطقه‌ای و خطوط روشن تعهدات حقوق بشری همراه باشد، ممکن است آنان را به بازنگری در برخی سیاست‌های کلیدی وادار کند. این همان نقطه‌ای است که دوحه می‌تواند از یک «اجلاس معمولی» فراتر برود و نقش کاتالیزور را ایفا کند.

در حوزه امنیتی نیز گفوگو با طالبان اجتناب‌ناپذیر شده است. حضور گروه‌های افراطی، تنش‌های مرزی با پاکستان، نگرانی‌های چین از ناامنی‌های مرزی، و رقابت نفوذ میان قدرت‌های منطقه‌ای، همه عواملی‌اند که ضرورت همکاری یا دست‌کم مدیریت روابط با کابل را بیشتر می‌کند. دوحه یکی از معدود فضاهایی است که چنین گفتگوهایی می‌تواند بدون تنش و در قالب چندجانبه صورت گیرد.

در پایان باید گفت، حضور طالبان در مجمع دوحه نه یک موفقیت سیاسی تمام‌عیار برای آنان است و نه شکست راهبرد انزوای بین‌المللی. این حضور بیشتر نشان‌دهنده ورود افغانستان به مرحله‌ای تازه از تعاملات دیپلماتیک است؛ مرحله‌ای که در آن جهان می‌کوشد بین ضرورت همکاری و مسئولیت اخلاقی تعادل ایجاد کند. اما سرنوشت این مسیر به یک اصل کلیدی بستگی دارد؛ تعامل باید مشروط، هدفمند و همراه با دفاع جدی از حقوق مردم افغانستان باشد.

اگر چنین رویکردی دنبال نشود، احتمال آن وجود دارد که دوحه تنها به یک صحنه نمادین برای مشروعیت‌سازی تبدیل شود. اما اگر فشار و تعامل به‌درستی توازن یابد، شاید این نشست ها نقطه آغاز دوره‌ای باشد که افغانستان از انزوا به‌سوی ثبات نسبی حرکت کند.

نویسنده: سلیمان صابر – خبرگزاری دید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا