همصدایی ملی؛ فرصت تازه برای بازسازی مشروعیت سیاسی و خروج از چرخه فروپاشی
خبرگزاری دید: نشست «همصدایی ملی احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان» را باید یکی از مهمترین تلاشهای چند سال اخیر برای شکلدهی به یک زبان مشترک سیاسی در برابر بحران پیچیده کنونی دانست. افغانستان در موقعیتی ایستاده که نه ظرفیت اداره انحصاری قدرت در آن توسط یک گروه وجود دارد و نه امکان بازگشت به الگوهای فروپاشیده گذشته.

در میانه یکی از حساسترین برهههای تاریخ معاصر افغانستان، نشست «همصدایی ملی احزاب و جریانهای سیاسی» بار دیگر توجه افکار عمومی و ناظران منطقهای و بینالمللی را به خود جلب کرده است. این نشست مجازی که با مشارکت طیفی کمسابقه از رهبران سیاسی ـ از تکنوکراتهای جمهوری پیشین تا فرماندهان قدرتمند دوران جهاد و رهبران مقاومت کنونی ـ برگزار شد، تلاشی است برای بازتعریف موضع اپوزیسیون سیاسی افغانستان و ایجاد نظم گفتمانی واحد در برابر بحران همهجانبه موجود، اما پرسش بنیادی اینجا است: آیا چنین گردهماییهایی میتوانند به شکلگیری یک نقشه راه واقعی برای آینده کشور منجر شوند، یا بازتولید چرخهای دیگر از بیانیهها و اتحادهای بیسرانجام خواهند بود؟
در نخستین نگاه، این نشست حامل نشانههایی از یک بلوغ نسبی سیاسی است. تأکید بر مذاکره فراگیر بینالافغانی، پذیرش نقش سازمان ملل در تسهیل روند گفتوگو، برجستهسازی حقوق زنان و جوانان و طرح نگرانی از وضعیت حقوق بشری و اقتصادی کشور، همگی مؤلفههاییاند که با معیارهای استندرد تحلیل سیاستگذاری، رویکردی واقعگرایانه و متناسب با ساختار بحران افغانستان به شمار میروند. در واقع، کشوری که اکنون در بنبست مشروعیت، فروپاشی نهادها، بحران انسانی و انزوای بینالمللی گرفتار شده، نیازمند یک پروژه ملی است که بتواند حداقل اصول و خطوط سرخ مشترک را ترسیم کند. بیانیه صادرشده از این نشست، در سطح خطابی، چنین تلاشی را بازتاب میدهد.
به همین دلیل است که نشست «همصدایی ملی احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان» را باید یکی از مهمترین تلاشهای چند سال اخیر برای شکلدهی به یک زبان مشترک سیاسی در برابر بحران پیچیده کنونی دانست. افغانستان در موقعیتی ایستاده که نه ظرفیت اداره انحصاری قدرت در آن توسط یک گروه وجود دارد و نه امکان بازگشت به الگوهای فروپاشیده گذشته. در چنین وضعیتی، شکلگیری هر نوع همگرایی میان نهادها و نیروهای سیاسی، فارغ از تعلقات قومی و جناحی، نهتنها قابل توجه، بلکه ضرورت استراتژیک برای آینده کشور است. از همین منظر، نشست اخیر را باید گامی مهم در مسیر احیای سیاست ملیگرایانه و بازسازی اعتماد عمومی تلقی کرد.
نخستین اهمیت این نشست، ایجاد میدان مشترک گفتگوی سیاسی میان بازیگران متنوع افغانستان است؛ از رهبران جهادی گرفته تا تکنوکراتهای جمهوریت و چهرههای مقاومت امروزی. افغانستان سالها است که از نبود یک چارچوب همسو میان مخالفان سیاسی رنج میبرد؛ فقدانی که عملاً مسیر هرگونه راه حل ملی را مسدود کرده است. حضور همزمان چهرههایی چون محمدحنیف اتمر، عبدالرشید دوستم، عطامحمد نور، احمد مسعود و دیگران در یک نشست واحد، از این منظر نشاندهنده یک بلوغ سیاسی تازه است: پذیرش این واقعیت که نجات کشور تنها از مسیر اجماع، گفتگو و توافق میگذرد.
محورهای برجسته این نشست نیز در مقایسه با بسیاری از بیانیههای پیشین، واقعبینانه و مبتنی بر نیازهای حیاتی کشور تنظیم شده است. تأکید بر ضرورت مذاکره فراگیر بینالافغانی، درخواست از سازمان ملل برای ایفای نقش تسهیلگر و برجستهسازی حقوق زنان، جوانان و اقلیتها، همگی بیانگر تحول در گفتمان سیاسی اپوزیسیون است. این تحول، از تمرکز صرف بر مخالفت سیاسی، به سمت «پیشنهاد یک چارچوب بدیل حکومتداری» حرکت کرده است. چنین تغییری برای ایجاد اعتماد منطقهای و بینالمللی، حیاتی و تعیینکننده است.
از منظر راهبرد سیاسی، این همصدایی را باید پاسخی ضروری به انحصار قدرت و رکود موجود در ساختار حاکمیت فعلی دانست. تجربه تقریبا چهار سال گذشته نشان داده که افغانستان بدون مشارکت سیاسی گسترده، بدون گفتگو و بدون حضور نیروهای متکثر اجتماعی، به سمت تشدید بحران مشروعیت، تعمیق بحران انسانی و افزایش شکافهای داخلی حرکت میکند. بنابراین، هر ابتکار سیاسی که بتواند صدای بدیل و دارای نقشه راه ارائه دهد، بهصورت طبیعی توجه بازیگران بینالمللی و کشورهای منطقه را جلب خواهد کرد. نشست اخیر، با بیان روشن مطالبات عینی، از رفع محدودیت علیه زنان تا شفافیت کمکهای بشردوستانه، توانسته است گامی به سمت تبدیل شدن مخالفت پراکنده به یک طرح سیاسی منسجم بردارد.
در این میان، نقدهای وارد بر چهرههای حاضر در نشست، اعم از مدیریت گذشته، سهم آنان در ناکامیها و اختلافات تاریخی، بهجای خود باقی است، اما نکته کلیدی اینجا است که تحول سیاسی در کشورهای بحرانزده معمولاً با بازیگران موجود آغاز میشود، نه با خلأ یا انتظار برای نسل آرمانی آینده. رهبران حاضر در این نشست، علیرغم کاستیها، همچنان بخشی از ظرفیت بالفعل جامعه سیاسی افغانستاناند و استفاده از این ظرفیت برای شکلدهی به یک قیام مدنی مسالمتآمیز و روند صلحمحور، کاملاً عقلانی و حتی اجتنابناپذیر است.
از سوی دیگر، این نشست پیام مهمی برای جهان دارد: اینکه اپوزیسیون افغانستان، نهتنها توانایی هماهنگی دارد، بلکه قادر است خطوط مشترک و حداقلی را تعریف کند. در شرایطی که سازمان ملل و کشورهای منطقه به دنبال شریک گفتوگویی معتبر برای شکلدهی به روند سیاسی آیندهاند، چنین اجماعی میتواند موقعیت سیاسی افغانستان معارض را تقویت کرده و از پراکندگی مضر جلوگیری کند.
اما ارزش بنیادین این نشست در چشمانداز راهبردی آینده آن نهفته است. اگر این همصدایی بتواند در قالب یک ائتلاف ملی شفاف، برنامهمحور و پاسخگو تداوم یابد؛ اگر بتواند جوانان، زنان، جامعه مدنی و کارشناسان مستقل را در روند تصمیمسازی بگنجاند و اگر بتواند یک استراتژی عملیاتی شامل فشار سیاسی، دیپلماسی بینالمللی و بسیج اجتماعی ارائه کند، آنگاه این حرکت میتواند به هسته نخست یک پروژه نوین برای بازسازی دولت و احیای مشارکت سیاسی در افغانستان تبدیل شود.
در نهایت، نشست اخیر را باید فرصتی تازه برای دردهای کهنه افغانستان دانست؛ فرصتی برای آغاز شکستن چرخهای که سالها سیاست افغانستان را در بنبست، بیاعتمادی و چندپارچگی نگه داشته است. همصدایی ملی نه پایان کار است و نه تضمینکننده آینده، اما یک گام مهم است؛ گامی که اگر درست مدیریت شود، میتواند پایه یک روند نو، یک نقشه راه مشترک و یک امید جمعی برای آیندهای باثباتتر باشد.
افغانستان بیش از هر زمان دیگر به این همگرایی نیاز دارد و این حرکت ـ با همه چالشها ـ یک شروع امیدوارکننده است.
نویسنده: محسن موحد – خبرگزاری دید