چرا جریانهای سیاسی افغانستان دوباره به فکر اتحاد افتادهاند؟
خبرگزاری دید: نخستین و مهمترین دلیل، انسداد کامل فضای سیاسی در افغانستان است. طالبان طی سه سال گذشته کوچکترین نشانهای از تمایل به مشارکت سیاسی، گفتوگوی واقعی یا تشکیل نظام فراگیر نشان ندادهاند. نه قانون اساسی، نه انتخابات، نه نهادهای انتخابی و نه حقوق مدنی در ساختار کنونی جایگاهی ندارند.

تحولات اخیر در صحنه سیاسی افغانستان نشان میدهد که پس از نزدیک به چهار سال پراکندگی، سکوت، بیاعتمادی و رقابتهای درونجریانی، اکنون بخش قابل توجهی از رهبران سیاسی کشور بار دیگر به سوی اتحاد گام برمیدارند.
انتشار بیانیه مشترک توسط سه جریان عمده ـ شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان، مجمع ملی برای نجات و حرکت ملی برای صلح و عدالت ـ نه تنها یک همصدایی قابل توجه را رقم زد، بلکه پرسشی کلیدی را دوباره در فضای سیاسی افغانستان مطرح کرد: چرا این جریانها اکنون به فکر اتحاد افتادهاند؟
۱. بنبست سیاسی و امنیتی زیر حاکمیت طالبان
نخستین و مهمترین دلیل، انسداد کامل فضای سیاسی در افغانستان است. طالبان طی سه سال گذشته کوچکترین نشانهای از تمایل به مشارکت سیاسی، گفتوگوی واقعی یا تشکیل نظام فراگیر نشان ندادهاند. نه قانون اساسی، نه انتخابات، نه نهادهای انتخابی و نه حقوق مدنی در ساختار کنونی جایگاهی ندارند. رهبران سیاسی که تا دیروز در ساختار جمهوری یا در میدانهای مقاومت فعال بودند، امروز با واقعیتی مواجهاند که در آن هیچ مجرای رسمی برای نقشآفرینی سیاسی باقی نمانده است. این بنبست، آنان را وادار کرده تا تنها راه ممکن شکلدادن به یک بدیل سیاسی منسجم را دوباره تجربه کنند.
۲. فشار جامعه جهانی برای شکلگیری یک صدای منسجم
برخی کشورهای منطقه و غربی به ویژه در طول دو سال گذشته بارها تأکید کردهاند که بدون وجود یک نیروی منسجم و قابل گفتوگو در صف مخالفان، هیچ گزینه عملی برای فشار بر طالبان وجود ندارد. پراکندگی اپوزیسیون باعث شده بود که نه طرحهای آنان جدی گرفته شود و نه توان بسیج سیاسی در سطح بینالمللی داشته باشند. اکنون بهنظر میرسد شماری از این کشورها از جمله آسیای مرکزی و برخی قدرتهای غربی، بهطور غیررسمی مخالفان را به ایجاد یک چارچوب مشترک تشویق کردهاند؛ هرچند این همگرایی پای خارجیِ آن را نیز برجسته ساخته و محل انتقاد برخی چهرهها شده است.
۳. نگرانی از فروپاشی اجتماعی و بحران انسانی
وضعیت اقتصادی، انسانی و اجتماعی افغانستان به نقطه بحرانی رسیده است. میلیونها نفر با ناامنی غذایی دستوپنجه نرم میکنند و محدودیتهای گسترده بر زنان و اقلیتها شکافهای اجتماعی را عمیقتر کرده است. رهبران سیاسی میدانند که تداوم چنین وضعیتی کشور را به سمت بحرانهای غیرقابل کنترل هدایت میکند. تشکیل یک جبهه سیاسی، از دید آنان، میتواند زمینه را برای جلب توجه جامعه بینالمللی، افزایش کمکهای بشردوستانه و ایجاد فشار هماهنگ بر طالبان فراهم کند.
۴. احساس خطر نسبت به انحصار مطلق قدرت توسط طالبان
طالبان نه تنها قدرت را انحصاری کردهاند، بلکه با حذف تدریجی نیروهای سیاسی، قومی و اجتماعی، نوعی نظام تکمحور را تحکیم میبخشند. از دید بسیاری از رهبران قدیمی افغانستان، اگر اقدامی انجام نشود، بهتدریج تمام عناصر تأثیرگذار در سیاست کشور از میان برداشته خواهند شد. اتحاد جریانهای سیاسی گامی مهمی است برای جلوگیری از محو کامل سیاست از افغانستان و احیای یک رقابت سیاسی مشروع.
۵. رقابتهای منطقهای و تلاش برای جلوگیری از انزوای سیاسی
نقش کشورهای منطقه در شکلگیری این همصدایی قابل انکار نیست. در این میان، رهبران سیاسی افغانستان نیز بهخوبی دریافتهاند که بدون یک صف واحد، به مهرههای فرعی رقابت اسلامآباد، دوحه، مسکو یا… تبدیل خواهند شد. اتحاد جدید تلاشی برای بازگشت به موقعیت فعال سیاسی و جلوگیری از تبدیلشدن به ابزار سیاستهای دیگران است.
۶. بازتعریف مشروعیت سیاسی در برابر جامعه افغانستان
یکی از انتقادهای اصلی مردم نسبت به رهبران سیاسی سالهای گذشته، پراکندگی، اختلافات داخلی و رقابتهای شخصی بوده است. اکنون بسیاری از این چهرهها دریافتهاند که بدون کنار گذاشتن اختلافات دیرینه، نمیتوانند اعتماد اجتماعی را بازسازی کنند. بیانیه جدید با تأکید بر حقوق بشر، نقش زنان، تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات، تلاش دارد چهرهای مسوولانهتر و اصلاحشدهتر از این رهبران به جامعه ارائه دهد.
۷. بیم از حذف تاریخی
برای بسیاری از چهرههای سیاسی، اتحاد نه تنها یک ضرورت ملی، بلکه یک ضرورت وجودی است. آنان میدانند که اگر در یک چارچوب مشترک ظاهر نشوند، نسل جدید رهبران یا جریانهای تازهظهور، فضای سیاسی آینده را از دست آنان خواهد گرفت. به عبارت دیگر، این اتحاد تلاشی برای بازتعریف نقش خود در آینده قدرت است.
در نهایت باید گفت که تداوم یا فروپاشی این اتحاد بستگی به چند عامل کلیدی دارد. از یکسو، پشتوانه منطقهای و فشارهای خارجی ممکن است در کوتاهمدت به انسجام آن کمک کند، اما همین وابستگی میتواند در درازمدت عامل شکنندگی باشد. اختلافات دیرینه میان رهبران سیاسی، رقابتهای شخصی و نبود یک برنامه عملیاتی مشترک نیز تهدیدی جدی بهشمار میرود.
در مقابل، اگر این جبهه موفق شود ساختار تصمیمگیری مشترک، نقشه راه سیاسی و یک زبان واحد در قبال طالبان تدوین کند و از حمایت اجتماعی برخوردار شود، میتواند برای نخستینبار به یک بدیل پایدار تبدیل شود.
بهطور خلاصه، این اتحاد بالقوه ظرفیت تداوم دارد، اما سابقه تاریخی سیاست افغانستان نشان میدهد که پایداری آن تنها در گرو عبور صادقانه از منافع فردی و رقابتهای گذشته خواهد بود.
نویسنده: احسانالله غوری – خبرگزاری دید