اسلایدشوتحلیلتحلیل و ترجمهجهانسیاستمنطقه

پشت هر لبخند، نقشه‌ای پنهان است

خبرگزاری دید: غرب استعمارگر، این هنر را به‌خوبی آموخته است؛ هنر «سر بریدن با پنبه». او برای شکست ملت‌ها، پیش از هر چیز اعتماد می‌سازد. لبخند می‌زند، از صلح می‌گوید، وعده همکاری و پیشرفت می‌دهد، اما همزمان نقشه فروپاشی را طراحی می‌کند.

پشت هر لبخند، نقشه‌ای پنهان است
پشت هر لبخند، نقشه‌ای پنهان است

خبرگزاری دید: تاریخ را نه فریاد دشمنان، که لبخند دوستانِ دروغین به خون کشیده است. آنچه ملت‌ها را از پا انداخته، شمشیرِ برهنه نبوده، بلکه همان تیغی بوده است که در غلاف مخمل پیچیده شد و با وعده، احترام و دست‌دادن تقدیم گردید. خطرناک‌ترین دشمن، آن نیست که آشکارا می‌تازد، بلکه آن است که با لبخند نزدیک می‌شود و پیش از آن‌که بفهمی، ریشه‌ها را می‌زند.

غرب استعمارگر، این هنر را به‌خوبی آموخته است؛ هنر «سر بریدن با پنبه». او برای شکست ملت‌ها، پیش از هر چیز اعتماد می‌سازد. لبخند می‌زند، از صلح می‌گوید، وعده همکاری و پیشرفت می‌دهد، اما همزمان نقشه فروپاشی را طراحی می‌کند. تاریخ معاصر گواهی روشن بر این حقیقت است. صدام حسین تا زمانی عزیز بود که نقش خود را ایفا می‌کرد؛ وقتی مأموریتش پایان یافت، همان حامیان دیروز، او را قربانی کردند. قذافی سلاح تحویل داد، به لبخندها دل بست و خیال امنیت کرد، اما پایان راهش تحقیر، ویرانی و مرگی فجیع بود. شاه ایران، حسنی مبارک و اشرف غنی نیز هر یک به شکلی دیگر، بهای اعتماد به لبخند قدرت‌های فریبکار را پرداختند. این‌ها حوادث پراکنده نیستند؛ یک الگو هستند، الگویی تکرارشونده که نامش نفاق مدرن است: نرمی در ظاهر و قساوت در باطن.

قرآن کریم قرن‌ها پیش، این چهره را بی‌پرده ترسیم کرده است؛ آنان که در ظاهر هم‌صدا می‌شوند و می‌گویند «ما با شماییم» اما در پنهان، خنجر را تیز می‌کنند.

نفاق، نه پدیده‌ای تازه است و نه محدود به سیاست. نفاق، یک روش است؛ روشی انسانی که هرجا ظاهر آراسته و باطن مسموم کنار هم قرار گرفت، خود را نشان می‌دهد. همان منطقی که در دیپلماسی فریبکارانه قدرت‌ها عمل می‌کند، در مقیاس کوچک‌تر، در روابط اجتماعی و فردی نیز تکرار می‌شود؛ مهربانی‌ای که برای کنترل است، لبخندی که برای عبور دادن یک خواسته پنهان است و نرمی‌ای که نه از صداقت، بلکه از محاسبه می‌آید.

خطر نفاقِ لبخنددار از آنجا است که انسان و ملت را به خواب می‌برد. دشمن آشکار، هشدار می‌دهد و مقاومت می‌سازد، اما دوستِ دروغین، غفلت می‌آفریند. بسیاری از شکست‌های تاریخی، نه به‌دلیل ضعف نظامی یا فقر امکانات، بلکه به سبب اعتماد نابه‌جا و ناتوانی در تشخیص نفاق رخ داده‌اند. ملت‌هایی که دشمن خود را در لباس دوست نشناختند، پیش از آن‌که بجنگند، شکست خوردند.

اسلام، ما را به بدبینی کور دعوت نمی‌کند، اما ساده‌لوحی را نیز خیانت به عقل و ایمان می‌داند. معیار روشن است: ثبات در رفتار، هماهنگی گفتار و عمل و آمادگی برای پرداخت هزینه صداقت. لبخند اگر پشتوانه عمل نداشته باشد، نشانه سلامت نیست؛ زنگ خطر است. قرآن هشدار می‌دهد که فریبکاران، در نهایت جز خود را نمی‌فریبند، اما پیش از آن، خسارت‌های جبران‌ناپذیری بر پیکر جامعه وارد می‌کنند.

درس‌های گذشته باید چراغ راه آینده باشند. تجربه صدام، قذافی، رضا شاه و اشرف غنی، فقط روایت تاریخ نیست؛ هشداری زنده برای امروز و فردا است. هر نسلی که این درس‌ها را نادیده بگیرد، محکوم به تکرار همان هزینه‌ها است. آینده از آنِ ملت‌ها و انسان‌هایی است که به لبخند دل نمی‌بندند، بلکه به سابقه، رفتار پایدار و بهایی که طرف مقابل برای ادعایش می‌پردازد نگاه می‌کنند.

در سیاست، جامعه و حتی در زندگی فردی، نفاق معمولاً با نرمی آغاز می‌شود و با ضربه‌ای سنگین پایان می‌یابد. سقوط‌ها غالباً از جایی شروع می‌شوند که اعتماد، جای بصیرت را می‌گیرد و این شاید مهم‌ترین هشدار زمانه ما باشد: ملت‌ها و انسان‌ها، بیش از آن‌که از دشمنانِ صریح آسیب ببینند، از دوستانِ منافق ضربه می‌خورند.

در یک کلام، مؤمن و آگاه، نه اسیر بدگمانی است و نه قربانی ساده‌دلی؛ او بصیر است و می‌داند که همیشه پشت هر لبخند، باید به دنبال حقیقت گشت، نه فریب.

نویسنده: عبدالرؤوف توانا – خبرگزاری دید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا