حکومت ماتم ملی؛ از ترور مردم تا توطیه علیه بزرگان
در سال ۱۳۹۴ آقای غنی در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی «۱» گفت بود: «چرا تنها هواپیماهای جنگی بر خانه گویندگان یک زبان حمله میکنند؟!» این نشان میدهد که آقای غنی از ابتدا نه تنها مخالف کسانی که انتحار میکنند و مخالف دولت مرکزی هستند، نبوده بلکه از آنها همانند سرباز غیر رسمی برای کنار زدن و به خاک و خون کشیدن دیگر اقوام و حتی اقوام خود استفاده میکند.
حکومتداری خوب، مفهومی جدید در ادبیات سیاسی و علوم اداری است که عبارت است از انجام وظایف حکومت به شیوه عاری از فساد و تبعیض در چهارچوب قوانین موجود یک کشور، اصول اساسی حکومت داری رعایت شفافیت، پاسخگویی و برابری در روند برآورده کردن نیازهای مردم تعریف شده است. اگر در فلسفه سیاسی سخن از مشروعیت سیاسی و قانونیبودن قدرت سیاسی مسئله اصلی است، در مباحث علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی مشروعیت سیاسی مترادف با مقبولیتی بوده که از کارآمدی حکومت ناشی میشود. از اینرو کارآمدی حکومت از اهمیت جدی برخوردار است. هرچند حکومت فعلی چنان که فلسفه سیاسی میگوید مشروعیت سیاسی و قانونی ندارد؛ زیرا با تقلب رویکار آمده و بر اساس توافقی به نام حکومت وحدت ملی بنا شده که نه مطابق با قانون اساسی کشور است و نه در آن گنجانیده شده است. اما میتوانست از منظر علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی، مشروعیت پیدا کند اما در این امر نیز ناکام ماند. چنانکه ذکر شد علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی مشروعیت را مترادف با مقبولیت که ناشی از کارآمدی حکومت برای تامین نیازهای مردم و امنیت آنها است تعریف میکند. اما حکومت وحدت ملی در طول عمر بیش از سه ساله خود نشان داد که در این امر نیز دستاوردی نداشته است. زیرا ابتداییترین خواست مردم را که امنیت، رفاه و از بینبردن فساد بود، نه تنها محو که دو چندان کرده است.
در چنین زمانی که حکومت وحدت ملی پایگاه مردمی خود را از دست داده است و در تامین نیازهای اولیه مردم ناکام بوده، آنچه برایش باقی مانده حمایت کسانی است که این حکومت را روی کار آوردهاند؛ خارجیها.
غنی و سرگذشت «الکساندر ششم» در شهریار
ماکیاولی متفکر ایتالیایی کتاب مشهوری به نام «شهریار» دارد که یکی از گفتاریهای این کتاب اختصاص داده شده است به حاکمانی که قدرت را توسط شخص یا قدرتی دیگر به دست میآورند. او به دستآوردن این نوع قدرت را همچون پیمودن راه بر بالهای عقاب میداند، اما تاکید میکند که داستان حقیقی زمانی شروع میشود که از این بالهای عقاب پایین بیاییم. یعنی دقیقا زمانی که فرد توسط کشورهای بیرونی به کرسی قدرت مینشیند اما داستان حقیقی زمانی شروع میشود که باید بر آن سرزمین حکومت کند. ماکیاولی معتقد است سختی و دشواری در چنین زمانی است که شروع میشود. وی پاپ الکساندر ششم را مثال میزند که چگونه میخواست یک قدرت بزرگ برای پسرش «دوک» به ارمغانآورد. سیاست الکساندر ششم شباهت زیادی به سیاستهای امروز اشرف غنی دارد. ماکیاولی از آن جهت این نمونه از سیاستها را در شهریار گنجانیده که سیاستهایی هستند که در هر دوره زمانی میتوانند تکرار شوند. الکساندر ششم برای به دستگیری قدرت در دیگر ایالات معتقد بود که باید حاکمان فعلی آن تغییر کند و مبدل به یک اغتشاش و آشوب گردد تا بتواند بدون خطر خود را مالک آن ایالات گرداند. در کنار این، او با وعده به سران بعضی از اقوام و دادن امتیاز، آنها را به خود نزدیک میکند و سپس این سران را یکی یکی از قدرت برکنار میکند که اشراف و متنفذین «کولونیسی» جز آنها بودند. همین سیاست را امروز آقای غنی با سران اقوام در افغانستان انجام داد. اول رهبر حزب جنبش و سپس رهبران حزب جمعیت اسلامی و اکنون چنانکه شاهد هستیم گسترش ناامنی در ولایتهای شمال است و این گسترش همان اغتشاش و آشوبی است که الکساندر ششم برای به دستآوردن قدرت در دیگر ایالات میخواست.
الکساندر ششم چنان که ماکیاولی میگوید بسیار هوشیارانه عملکرد او سران مخالف خود را از سر راه خود کنار زد و با ایجاد اغتشاش در دیگر ایالات توانست خود حاکم عدهای از آنها شده و خود را چنان جلوه دهد که بانی آرامی و امنیت در این ایالات خواهد بود.
اما آنچه الکساندر ششم بدان نیاز داشت یک قدرت درونی واحد و مطیع بود که نیاز او را به خارجیها کاهش دهد ولی و درنهایت بیماری و وفات او این رویا را نقش بر آب کرد.
حکومت ماتم ملی
آقای غنی تا اینجای قضیه خوب پیش رفته است او بسیاری از سران دیگر اقوام را به حاشیه کشانده و باعث گسترش ناامنی در ولایتهای شمالی افغانستان نیز شده است. اما آنچه آقای غنی را دچار مشکل کرده ناآشنایی با جغرافیای سیاسی و جامعهشناسی سیاسی در افغانستان است. افغانستان متشکل از ولایتهایی است که اقوام مختلف در آن زندگی میکنند و انتظار دارند که خود و نمایندههایشان در حکومت سهیم باشند؛ زیرا نه اکنون و نه در گذشته از حکومتی تکقومی خاطرهای خوش نداشتهاند. کنارزدن نمایندههای دیگر اقوام که از منافع آنها نمایندگی میکنند و بردن جنگ به خانه آنها چیزی جز حکومت ماتم ملی را به ارمغان نخواهد آورد. چنان که در سال ۱۳۹۴ آقای غنی در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی «۱» گفت بود: «چرا تنها هواپیماهای جنگی بر خانه گویندگان یک زبان حمله میکنند؟!» این نشان میدهد که آقای غنی از ابتدا نه تنها مخالف کسانی که انتحار میکنند و مخالف دولت مرکزی هستند، نبوده بلکه از آنها همانند سرباز غیر رسمی برای کنار زدن و به خاک و خون کشیدن دیگر اقوام و حتی اقوام خود استفاده میکند، در آخرین نمونه آن میتوان آزادی ۷۵ زندانی حزب اسلامی را مثال آورد که به دلیل حمله بر اماکن مردمی و دولتی به زندان افتاده بودند. حکومت ماتم ملی حکومتی است که در آن شهرونداناش همواره در ماتم خواهند بود این نوع حکومت نه تنها از جان و مال شهروندان خود حمایت نمیکند که معتقد است که بر معترضان آنها نیز حمله کند؛ چنان که معترضان جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز تغییر را به گلوله بست.
مهدی سرباز – خبرگزاری دید