نشست مشورتی صلح؛ از سیاستهای ماشینی ارگ تا سردرگمی نظامیان
اگر دولت فعلی همانند حالا که با یک توییت رییس جمهور امریکا سیاست ۱۶ ساله خودش را یکشبه تغییر میدهد، ادامه دهد؛ صلح با طالبان مسلح دستنیافتنی خواهد بود زیرا زمانی این صلح به دست خواهد آمد که دولت چه در زمینه مذاکرات و چه در زمینه جنگ دارای استراتژی مشخص و طولانی باشد.
ارگ ریاست جمهوری نشستی را به عنوان جلسه مشورتی در مورد صلح با طالبان برگزار کرد. در این نشست، آقای غنی در مورد ضرورت صلح با طالبان سخن زد و گفت که حکومت خواهان صلح با طالبان است. این نشست در حالی برگزار شد که در ماه گذشته شاه حسین مرتضوی سخنگوی ارگ گفته بود:« از این پس صلح با طالبان را در میدان جنگ دنبال میکنیم.»
این گرایش یکشبه آنهم در زمانی که میلیونها دالر خرج شورای عالی صلح شده است، بسیار حیرتانگیز و غافلگیرانه بود. این خبر که از این پس با طالبان صلحی در کار نخواهد بود و حرف آخر را زور نظامی در میدان جنگ خواهد زد، توجه بسیاری از شهروندان را به خود جلب کرد.
مردم چنین فکر کردند که پس از ۱۶ سال، دولت بالاخره فهمیده است که طالبان مسلح قصد صلح ندارند و با کمک دستهای بیرونی، در مقابل مردم افغانستان و برای نابودی افغانستان میجنگند. اما اصل ماجرا جای دیگری بود. پس از حمله خونین در مقابل شفاخانه ۲۰۰ بستر کابل و کشته و زخمی شدن دهها فرد ملکی، دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا که در امر «جو گیری» و سرعت عمل بدون فکر یگانه روزگار است در صفحه توییتر خود نگاشت که از این پس صلحی با طالبان در کار نخواهد بود و تنها از طریق میدان جنگ، طالبان را پشت میز مذاکره خواهیم کشاند. همین توییت آقای ترامپ باعث شد که دولت افغانستان فردای آن روز به صورت یکشبه موضع بدل کند، اما پس از یک ماه دوباره آقای غنی نشست مشورتی برگزار کرده و خواهان صلح با طالبان است. این، سردرگمی میان یک جنگ خونین است. زمانی که طالبان دست از سلاح بر نمیدارند و همچنان به جنگ ادامه میدهند، اما دولت افغانستان تاکنون تعریف درستی از دوست و دشمن ندارد و هیچاستراتژی نیز در مورد این جنگ طولانی در نظر نگرفته است. رقابت در جهان امروز رقابت میان کشورهای با برنامه و کشورهای بدون برنامه است. دولتهایی امروز جزء جهان سوم قرارگرفتهاند که در صد سال گذشته هیچبرنامه برای امروز نداشتهاند. جهان سوم کشورهایی است که حکومت آنها دیکتاتوری و انحصارگراست، واردات شان بیش از صادرات شان است و نرخ سواد در آن در پایینترین سطح قرار دارد. اینها شاخصههایی هستند که افغانستان امروز دچار آن است و تنها با یک برنامه همهجانبه میتواند از این بحرانها عبور کند. اگر برنامه نداشتن در سالهای گذشته، افغانستان را جزء جهان سوم قرار داده، بیبرنامگی و بدون استراتژی مشخص حرکت کردن، آینده افغانستان را از جهان سوم به جهانی عقب خواهد کشید که در آن تروریزم و دهشتافکنی حرف اول را میزند. آنچه ما امروز به آن نیاز داریم برنامهمحوری است نه حرفهای بینتیجه آقای رییس جمهور. یکی از این حرفهای عوامفریبانه باز در جلسه مشورتی توسط آقای غنی تکرار شد.
وی گفت:« قبل از این خارجیها هر روز میآمدند و در مورد فساد گسترده حرف میزدند اما امروز ما از این مرحله عبور کردهایم و بر فساد فایق آمدهایم.» این سخنان عوامفریبانه در حالی است که در تازهترین گزارش سازمان ملل متحد، افغانستان در سال ۲۰۱۷ از رهگذر شاخصهای فساد اداری چهارمین کشور فاسد جهان شناخته شده است. این سردرگمی میان جنگ نه تنها نداشتن یک استراتژی دقیق در برابر دوست و دشمن که نداشتن استراتژی در تمام زمینههای مدیریتی است. آنچه سوریه و عراق را در کام داعش فروبرد نه قدرت داعش و حمایت خارجیها بلکه فساد گسترده در سیستم اداری این دو کشور بود. این جنگ طولانی ۱۶ ساله خود به تنهایی گواه آن است که استراتژی صلح با طالبان کارساز نیست، مگر کسی که آقای برهانالدین ربانی را ۷ سال پیش ترور کرد کسی نبود که برای مذاکره نزد وی رفته بود؟ صلح با طالبان تنها زمانی به دست خواهد آمد که دولت دارای یک استراتژی مشخص و واحد برای طولانی مدت باشد. اگر دولت فعلی همانند حالا که با یک توییت رییس جمهور امریکا سیاست ۱۶ ساله خودش را یکشبه تغییر میدهد، ادامه دهد؛ صلح با طالبان مسلح دستنیافتنی خواهد بود زیرا زمانی این صلح به دست خواهد آمد که دولت چه در زمینه مذاکرات و چه در زمینه جنگ دارای استراتژی مشخص و طولانی باشد. اینگونه طالبان میتوانند به دولت مرکزی اعتماد کنند اما اگر این استراتژی هرروز رو به تغییر باشد آنها به نیروهای خود خواهند گفت که دولت فعلی افغانستان دستنشانده است و از خود ارادهای ندارد و به همین دلیل نمیتواند روی حرف خود استوار باشد و هر روز سیاست جدیدی را در پیش میگیرد.
مهدی سرباز – خبرگزاری دید