دروغ از نوع امریکایی؛ خروج از افغانستان باعث بحران میشود
حضور امریکا در افغانستان، تنها در صورتی ممکن خواهد بود که جنگ در افغانستان ادامه داشته و مالیه دهندگان امریکایی، همچنان برای این جنگ طولانی پول بپردازند. امریکا توسط رسانهها این ذهنیت را برای مردم خود میسازد و از سویی دیگر، هم به دولت افغانستان کمک میکند و هم به گروههای مخالف دولت تا هیچکدام پیروز میدان نباشند و جنگ همچنان ادامه پیدا کند.
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که امریکا چگونه توانست ذهنیت مردم خود را برای حمله اتومی به جاپان آماده و راضی کند و یا پرسیدهاید در جنگ هشتساله ایران و عراق، امریکا چگونه این جنگ را وارونه نشان داد و عنوان کرد که ایران در ابتدا به عراق حمله کرده است و آیا از خود پرسیدهاید که پس از حضور ۱۵ ساله امریکا در افغانستان و به مصرف رسیدن میلیاردها دالر، با آنکه وضعیت هنوز آنچنان که باید میشد، نشده است. باز چرا مردم امریکا مالیه خودشان را در افغانستان به مصرف میرسانند؟!
پاسخ به این سوالها، به خوبی «سیاست دروغ از نوع امریکایی» را نشان میدهد. بمباران اتومی «هیروشیما» و «ناکازاکی» دو عملیات اتومی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور «هری ترومن»، رییس جمهور وقت امریکا، علیه امپراتوری جاپان انجام شد. در این دو عملیات، دو بمب اتومی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر گردید. حدود ۲۲۰ هزار نفر در اثر این دو بمباران اتومی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل میدادند. بیش از صد هزار نفر بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ در اثر تشعشعات مخرب رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.
امریکا برای راضیکردن شهروندان خود برای این دو حمله خونین، بیشتر از سه ماه تبلیغات رسانهای انجام داد و جنایات سربازان جاپانی را بارها و بارها به صورت گسترده پخش کرد و چنین وانمود کرد که راهی دیگر، غیر از حمله اتومی به جاپان وجود ندارد. از طرفی دیگر، امریکا در حمایت از عراق سالها تبلیغات رسانهای راهانداخت و چنین وانمود کرد که حق با عراق است و این ایران بوده که در ابتدا به آن حمله کرده است.
اکنون نیز امریکا به خوبی از قدرت رسانهها آگاه است و به باور کارشناسان؛ امریکا گذشته از قدرت نظامی، یک امپراتوری رسانهای نیز در اختیار دارد. در روزهای گذشته «ماروین جی. وینباوم» مطلبی را در روزنامه واشنگتنپُست به نشر رساند که به خوبی نشان میدهد، امریکا چگونه با توسل به رسانهها ذهنیت مالیه دهندگان خود را برای پرداختن پول به افغانستان فریفته میکند. وینباوم در این مطلب کوتاه نگاشته است که خروج نیروهای امریکایی باعث ایجاد فاجعه در افغانستان شده و باعث میشود که جناحهای طالب، داعش و القاعده، رهبران جنگ افغانستان و ملیشههای قومی همه باهم بر سر دارایی و قلمرو رقابت کنند و در نهایت با مداخله پاکستان، ایران، هند و روسیه جنگ نیابتی تقویتشده و باعث شود یک فاجعه جبرانناپذیر را شاهد باشیم. این مطلب در زمانی نگاشته میشود که بیشتر از ۱۵ سال از نبرد ناموفق امریکا در افغانستان میگذرد و امریکا دستاوردی جز یک حکومت دموکراتیک نمایشی نداشته است. بیشتر کمکهای صورت گرفته به افغانستان از راههای گوناگون یا خرج گروههای مافیایی میشود که جانب امریکا را دارند و یا خرج سربازان و مستشارهای خود امریکا.
از سویی دیگر، چنان که اداره بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان (SIGAR) افشا کرده است «فساد تنها مشکل افغانستانیها نیست، بلکه کسانی نیز در فساد دست دارند که مشخصاً برای دولت امریکا کار میکنند.» باید گفت ضرورت حضور امریکا در افغانستان توسط رسانهها به خورد مردم امریکا داده میشود و از این طریق، ذهنیت بیشتری برای جذب مالیه دهندگان ایجاد میشود. حکومت امریکا میداند که افغانستان دارای ایدهآلترین جایگاه برای بازیهای سیاسی است؛ زیرا بزرگترین دشمنان امریکا مانند چین، روسیه، هند و ایران در این جغرافیا حضور دارند و افغانستان شاهراه ارتباطی این کشورها است و حضور در این کشور برای امریکا، بسیار مهمتر از تامین منافع افغانستان است.
بنا براین، افغانستان چه بخواهد و چه نخواهد امریکا در منطقه حضور خواهد داشت و آنچه را مطابق اهدافش است انجام خواهد داد و تنها کاری که امریکا میکند این است که گاهگاهی برای افغانستان حیثیت قایل شده و نظر این دولت را در مورد عملکرد خود بپرسد.
حضور امریکا در افغانستان، تنها در صورتی ممکن خواهد بود که جنگ در افغانستان ادامه داشته و مالیه دهندگان امریکایی، همچنان برای این جنگ طولانی پول بپردازند. امریکا توسط رسانهها این ذهنیت را برای مردم خود میسازد و از سویی دیگر، هم به دولت افغانستان کمک میکند و هم به گروههای مخالف دولت تا هیچکدام پیروز میدان نباشند و جنگ همچنان ادامه پیدا کند. دقیقاً همان سیاستی را که در جنگ ایران و عراق بازی کرد؛ سیاستی مبنی بر «نبرد بدون برنده». به احتمال زیاد نظریهپرداز این نوع جنگ آقای «کیسینجر» وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی پیشین امریکا بود. به اعتقاد او، «سیاست امریکا در قبال جنگ ایران و عراق این بود که هر دو طرف ببازند. بنابراین هر وقت که صدام حسین در جنگ دست بالا را داشت یا کمک به او را کم میکردند و یا سعی میکردند با ایران وارد یک جریانی شوند و برایش امکاناتی فراهم کنند که بتواند مقابله کند و در مقابل، وقتی که ایران دست بالا را در جنگ داشت، امریکاییها به صدام کمک میکردند.»
نظریه «نبرد بدون برنده» بیشتر از ۱۵ سال است که در افغانستان مورد استفاده قرار میگیرد؛ زیرا امریکاییها میدانند که بدون وجود هیچ جنگی در افغانستان، نمیتوانند در این کشور باقی بمانند و برای همین، مدام از این نظریه سود میبرند و آن را اجراء میکنند.
مهدی سرباز – خبرگزاری دید