از سیاسی سازی طالبان توسط ارگ تا طرح صلح حکمتیار
واردکردن آقای حکمتیار در بدنه دولت به بهانه پروسه صلح، به مثابه وارد کردن تفکر طالبانی در ایدئولوژی دولتمداری بود و اکنون نیز با واردکردن طالبان مسلح در بدنه دولت و دادن پُستهای دولتی به آنها بهمثابه طالبانی کردن نظام حکومتداری در افغانستان است.
در روزهای گذشته رییس جمهور غنی طی برگزاری «پروسه کابل۲» به طالبان مسلح پیشنهاد مذاکره بدون شرط را کرد و وعده داد تا در کنار گفتوگو در زمینه تغییر قانون اساسی، برای طالبان «پاسپورت و ویزا صادر کند، برایشان دفتر سیاسی در کابل بسازد و نام رهبرانشان را از لیست تحریمها بیرون بکشد.»
آقای غنی در حالی از تغییر قانون اساسی در گفتوگو با طالبان صحبت کرد که در ماههای گذشته آن را خط قرمز دولت خود خوانده بود و خطاب به احزاب سیاسی دیگر گفته بود که به هیچوجه در این زمینه با آنها (احزاب سیاسی افغانستان) گفتوگو نخواهد کرد. آقای غنی گفتوگو با طالبان را در زمینه قانون اساسی که فعالیت تروریستی دارند، درست دانسته و درعینحال گفتوگو را در این زمینه با احزاب دیگر که در بدنه دولت و به صورت مدنی فعالیت میکنند، «خط قرمز» میداند.
در این حال، آقای غنی با طرح پیشنهادهای خود و آنهم بدون هیچپیششرطی برای طالبان؛ در صدد آن است که پسوند تروریستی را از این گروه برداشته و آنان را مخالفان سیاسی جلوه داده و درنهایت از پول ملت برای آنها دفتر سیاسی بسازد، آنها را مبدل به حزب کند.
آقای گلبدین حکمتیار شریک سیاسی و قومی ارگ نیز، از آقای غنی عقب نمانده و طرح واگذاری تعدادی از ولایات را به طالبان پیشنهاد کرده است.
گلبدین حکمتیار در گفتوگویی با نیویارکتایمز گفته است که طرحی را مبنی بر «مناطق صلح یا ساحات مصئون» که بر اساس آن دولت باید حداقل چند ولایت را به طالبان واگذار کند، به آقای اشرف غنی داده است. چنین به نظر میرسد که افکار گلبدین حکمتیار که دیروز فعالیتهای تروریستی داشت با افکار غنی تکنوکرات برگشته از غرب، چندان فرقی ندارد و تنها فرقشان در اینجاست که حکمتیار میخواهد یک شبه همه چیز را تغییر دهد، اما آقای غنی میداند که طالبان باید به صورت یک پروسه و کمکم وارد قدرت شوند.
طرح آقای حکمتیار مبنی بر «مناطق صلح»، نه خط مشی صلحجویانه را دارد بلکه نشان از ضعف عمیق اقتدار سیاسی دولت دارد. اگر دولت بخواهد چنین طرحی را به اجرا بگذارد، نه تنها یک اشتباه استراتژیک را مرتکب میشود بلکه در کنار آن این طرح خود یک خیانت ملی است؛ زیرا طالبان نه برای افغانستان و به دستور مردم افغانستان که برای کشورهای خارجی و به دستور آنها میجنگند. این مسئله که آقای حکمتیار نفوذی پاکستان در افغانستان است اکنون بیشتر قابل درک است زیرا بیشترین نفوذ را در میان طالبان جنرالهای پاکستانی دارند.
طرح آقای حکمیار را توسط تئوری معروف همفکرش جنرال طاقت بهتر میشود درک کرد که گفته بود «تاجیکها به تاجیکستان، ازبیکها به ازبیکستان و هزارهها به گورستان بروند»؛ زیرا آقای حکمتیار میداند که این طرح عملی نیست اما میشود به جایش مناطق جنوب را به طالبان واگذار و خودمختار کرد و در عوض شمال را که بیشتر ساکنان آن دیگر اقوام هستند به صورت کامل مطیع دولت مرکزی قرار داد.
گذشته از آن اگر چند ولایت به طالبان واگذار شود چه تضمینی وجود خواهد داشت که آنها به ولایتهای دیگر حمله نکنند؟ و درعینحال طالبانی که به دستور کشورهای خارجی میجنگند، ظرفیت بالایی در تبدیل کردن افغانستان به پایگاه تروریزم جهان را دارند، چنان چه در گذشته نیز نشان دادهاند.
واردکردن آقای حکمتیار در بدنه دولت به بهانه پروسه صلح، به مثابه وارد کردن تفکر طالبانی در ایدئولوژی دولتمداری بود و اکنون نیز با واردکردن طالبان مسلح در بدنه دولت و دادن پُستهای دولتی به آنها بهمثابه طالبانی کردن نظام حکومتداری در افغانستان است.
هزارها سرباز این کشور برای مدرن کردن دولت و آوردن دولتی مردمسالار جانشان را از دست دادهاند. حکومت وحدت ملی به رهبری آقای غنی باید درک کند که پس از ۱۶ سال جنگ، مردم افغانستان نمیخواهند باز به گذشته و تفکر واپسگرا در نظام حکومتداری برگردند. بلکه خواهان افغانستان امن و دولتی هستند که بر اساس معیارهای جهانی حکومت کرده و یا در راه رسیدن به آن تلاش کند.
مهدی سرباز