ابزارها و تاکتیکهای جدید ترور شخصیت در افغانستان
اما بهدلیل نبود سواد اطلاعاتی، فوت و فن عجیب سیاست در این کشور و بیقانونیها، از چنین ابزارهایی استفادههای خطرناکی میشود. یکی از این نمونهها، اقدام به ترور شخصیت ابراهیم عابد بود.
کلیپ تازهای که ابراهیم عابد را – یکی از چهرهای کمیدی کشور- در حالت غیر عادی نشان میدهد، دیدم. در تاریکی شب، چند نظامی با تمسخر او را فیلمبرداری میکنند و حالت او را توضیح میدهند. این عمل با دوربین گوشی همراه انجام میشود. ظاهراً آقای عابد در این فایل تصویری، از خود بیخود است. او نمیتواند چیزی بگوید، پاسخ دهد، دفاع کند و…
در شبکههای اجتماعی، تصاویر آقای عابد طی این مدت خیلی دستبهدست شد و این روند جریان دارد. کاربران، با گذاشتن تصاویر در نمایههای شان و یا هم نوشتن شعر و طنز و داستان از او سرسختانه دفاع کردند.
با دیدن کلیپ، این تصویر در ذهن مخاطب تداعی میشود که این عمل از قبل برنامهریزیشده بوده است. نشانههایی از توطئه در این کلیپ دیده میشود. فحوای کلیپ، با داستانی که در شبکههای اجتماعی مبتنی بر مهمانی در پغمان و مخلوط کردن غذا با مواد مستکننده(حشیش/ چرس)، همخوانی دارد.
ابراهیم عابد، یکی از منتقدان صریح مفسدان سیاسی در دولت افغانستان است. او نقدهای تندی در برنامه شبکه خنده نسبت به حکومت داشته است و پرده از چهره کمکاریها و فسادهای سیاسی و غیر سیاسی بسیار در کشور برافکنده است.
این کلیپ ابعاد زیادی دارد. آن را نباید دست کم گرفت. باید در باره آن تحقیق کرد. عامل اصلی را جست و پرسید که چرا چنین کاری انجام داده است. در غیر آن، یک منتقد آزاد وطن در محضر عموم بدنام خواهد شد.
من فقط به یک بُعد این کلیپ اشاره میکنم، بُعد رسانهای آن و اینکه چطور از فناوریهای جدید ارتباطی در راستای ترور شخصیت استفاده میشود.
در آغاز باید گفت که ترور شخصیت جهت زمین زدن حریف، از گذشتههای دور وجود داشته است. یکی از راههای خیلی خطرناک ترور شخصیتی حریف، بدنام کردن در میان عوام بوده است. چرا که انسانهای سنتی زودتر از دیگران چنین برنامههایی را باور میکنند، خصوصاً وقتیکه چنین تاکتیکها با لباس دین وارد میدان میشود.
اما امروزه، ابزارها و تاکتیکهای ترور شخصیت تغییر کرده است. دولتمردان با سبکسازی وزن اجتماعی رقبای شان، از هر وسیلهای استفاده میکنند. در شرایط فعلی، یکی از این ابزارها فناوریهای جدید اطلاعاتی چون گوشی همراه، اینترنت و شبکههای اجتماعی است.
هرچند در کشورهای جهان اول این وسایل از ابزارهای ارتباطی جهت ایجاد حوزه عمومی استفاده میشود. با اینها میتوان حرکتهای اجتماعی را ایجاد کرد و به منافع عمومی نزدیک شد. اما بهدلیل نبود سواد اطلاعاتی، فوت و فن عجیب سیاست در این کشور و بیقانونیها، از چنین ابزارهایی استفادههای خطرناکی میشود. یکی از این نمونهها، اقدام به ترور شخصیت ابراهیم عابد بود.
برای این که از چنین مخمصههایی نجات یابیم، مهارتهای سواد اطلاعاتی را باید آموخت. با آگاهی از این مورد سطح اعتماد عمومی نسبت به این ترفندها کمتر میشود و از کاربرد نابجای ابزارهای ارتباطی در چنین اقداماتی هم جلوگیری میگردد. از سویی، این بر دولت افغانستان است که مطابق به زمان حرکت کرده و قانون رسانههای این کشور را تعدیل کند و موارد خاص مربوط به شبکههای اجتماعی را که گریزی از آن نیست نیز در قانون بگنجاند؛ در غیر آن همان آش است و همان کاسه.
سیدعبدالبصیر مصباح- استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر ارتباطات