۲۴ اسد؛ تماسی از پاکستان و سقوط کابل
غنی میخواست برای جمعآوری برخی وسایلش به طبقه بالا برود، اما محب «نگران بود که هر دقیقهای که آنها تأخیر میکردند، خطر ایجاد وحشت و شورش محافظان مسلح را تحریک کند. غنی بدون پاسپورتش سوار شد.»
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
پیام و تماس تیلفونی از یک شماره پاکستانی، حمدالله محب مشاور امنیت ملی افغانستان را متقاعد کرد تا با اشرف غنی رییس جمهور پیشین این کشور و خانوادهاش کابل را ترک کنند.
مجله نیویارکر به تازگی در مطلبی نگاشته است که این پیام حوالی ۰۱:۰۰ بعد از ظهر ۱۵ اگست، روزی که طا-لبان کابل را تصرف کردند، صورت گرفت. خلیل حقانی رهبر شاخهای از طا-لبان تمایل داشت با محب صحبت کند. محب تماس حقانی را پاسخ داد که از وی خواسته شده بود، «تسلیم» شود.
حقانی گفت که آنها میتوانند پس از صدور بیانیه مناسب توسط محب با هم ملاقات کنند. وقتی محب پیشنهاد داد که ابتدا مذاکره کنند، حقانی حرف خود را تکرار و تیلفون را قطع کرد. محب با تام وست معاون زلمی خلیلزاد در دوحه تماس میگیرد تا وست را در جریان این تماس قرار دهد. وست به محب گفت به هیچ ملاقاتی نرود زیرا این ممکن یک دام باشد.
اوایل همان روز، محب به رییس جمهور غنی و یک دیپلمات از امارات متحده عربی در چمنزار کنار دفتر رییس جمهور ملحق شده بود تا در مورد طرح تخلیه احتمالی صحبت کنند.
هنگامی که آنها در حال گفتوگو در مورد این طرح بودند، صدای تیراندازی از جایی خارج از محوطه قصر شنیدند و محافظان غنی او را به داخل هل دادند.
ظهر، محب به کتابخانۀ غنی آمد و هر دو موافقت کردند که رولا، همسر غنی و کارکنان غیر ضروری، هر چه زودتر به امارات بروند.
رابطههای اماراتی محب در یک پرواز خطوط هوایی امارات که قرار بود ساعت چهار بعد از ظهر کابل را ترک کند، جای رزرو کردند.
رییس جمهور غنی از محب خواست رولا را تا دبی همراهی کند و سپس به تیم مذاکرهکننده در دوحه بپیوندد تا گفتوگوها با خلیلزاد و ملا برادر را در باره تسلیمی کابل نهایی سازد.
محب حوالی ساعت دو به اقامتگاه غنی بازگشت و رولا را تا سکوی هلیکوپتر پشت قصر دلکشا همراهی کرد. آنها قرار بود به میدانهوایی کابل بروند تا به امارات پرواز کنند.
در آن زمان، سه فروند Mi-17 رییس جمهور در ارگ و چهارمی در میدانهوایی بود. محب متوجه شد که خلبانان چرخبالها را کاملاً آماده کردهاند، زیرا میخواستند در اسرع وقت به طور مستقیم به تاجیکستان یا ازبیکستان پرواز کنند. سایر خلبانان نظامی افغان که به دنبال پناهندگی بودند، قبلاً از این مسیر برای فرار استفاده کرده بودند.
بر بنیاد این مطلب، خلبانان از رفتن به میدانهوایی با رولا خودداری کردند زیرا شنیده بودند که سربازان افغانستان چرخبالها را در آنجا توقیف یا زمینگیر کردهاند.
در حالی که هنوز در مورد این گزینهها بحث جریان داشت، قهار کوچی رییس محافظین ریاست جمهوری پیش محب میآید و به وی میگوید: «اگر بروی، جان رییس جمهور را به خطر میاندازی.»
محب از کوچی میپرسد که آیا او از وی میخواهد، بماند. کوچی پاسخ میدهد: «نخیر، من میخواهم رییس جمهور را با خود ببری.»
محب شک داشت که در صورت ورود طا-لبان به محوطه کاخ، تمام محافظان غنی به وی وفادار بمانند و کوچی نشان داد که ابزار لازم را برای محافظت از رییس جمهور ندارد.
محب به رولا کمک کرد تا سوار چرخبال رییس جمهور شود و از او خواست منتظر بماند. او با کوچی به محل اقامت برگشت، غنی را دید که در داخل ایستاده بود و گفت: «آقای رییس جمهور، وقتشه، باید برویم.»
غنی میخواست برای جمعآوری برخی وسایلش به طبقه بالا برود، اما محب «نگران بود که هر دقیقهای که آنها تأخیر میکردند، خطر ایجاد وحشت و شورش محافظان مسلح را تحریک کند. غنی بدون پاسپورتش سوار شد.»
وقتی کارکنان و محافظان، رییس جمهور را در حال رفتن دیدند، با هم درگیر شدند و فریاد زدند کی میخواهد با چرخبال برود. خلبانان گفتند که هر هلیکوپتر فقط میتواند شش مسافر را حمل کند.
همراه با غنی، رولا و محب، ۹ مقام دیگر و همچنین اعضای امنیتی غنی سوار شدند و به ازبیکستان پرواز کردند.
صبح آن روز در دوحه، سفیر خلیلزاد در «ریتز کارلتون» با ملا برادر درباره طرح تسلیم صحبت میکرد. ملا برادر موافقت کرد که وارد کابل نشود و به گفته وی «صدها» طا-لبی که قبلاً وارد پایتخت شده بودند، را بر میگرداند.
سفیر خلیلزاد در واتساپ با عبدالسلام رحیمی دستیار رییس جمهور غنی در تماس بود و رحیمی را از این طرح مطلع کرد. رحیمی به غنی گفت که طا-لبان متعهد شدهاند، وارد کابل نشوند.
این مطلب میافزاید: «اما این بر اساس تضمینهای خلیلزاد و طا-لبان بود و غنی هر دو را منابع غیرقابل اعتماد میدانست.»
با پرواز غنی به ازبیکستان، رحیمی و دهها تن دیگر از کارمندان ارگ – که نمیدانستند غنی یا محب کجا رفتهاند – در حالی که هنوز در حال مذاکره با طالبان بودند، جا ماندند.