داستان تلخ مالکیت فکری در افغانستان
گرچه در افغانستان جریان تولید آثار علمی معیاری و پژوهشهای معتبر و بروز در نهادهای فرهنگی و علمی بسیار کُند است و کمتر حمایت میشود، اما همین اثرهای فکری نیمبند و ضعیف از ابعاد زیادی قابل توجه، پر از مشکلات و نواقص است.
تولیدات ذهنی یا فکری انسان، از مهمترین دستاوردهای بشری در طول تاریخ به حساب میآید. کسانی که اثری، ایدهای و یا ابزاری تولید میکنند در واقع تغییرات و تحولاتی در جامعه به وجود میآورند. چنین افراد در واقع مالک شی تولید شده فکر خویش هستند.
مالکیت فکری، اصطلاحی است که بیشتر جنبه هنری- فکری دارد و نقطه مشترک اغلب مالکیتها این است که مالک در استفاده از «مال خود» آزادی دارد و میتواند دیگران را از استفاده مایملک خود منع کند. به بیانی، این عبارت گونهای از مالکیت را که حاصل خلاقیتهای ذهنی بشر است، به نشانه میرود.
بهاساس طرح کنوانسیون تاسیس سازمان جهانی مالکیت فکری (وایپو)، فهرست زیر شامل حقوق مالکیت فکری میشود:
« آثار ادبی، هنری و علمی، اجراهای هنرمندان مجری، فونوگرامها، پخشهای رادیویی و تلویزیونی، اختراعات در همه زمینههای کوشش بشری، دستاوردهای علمی، طرحهای صنعتی، علایم تجاری، علایم خدمات و نامهای تجاری، حمایت در برابر رقابت غیر و تمامی حقوق دیگری که از فعالیتهای فکری در حوزههای صنعتی، علمی، ادبی و هنری منشعب میشوند» (ویژه نامه احترام به مالکیت فکری، زمینهساز رشد و توسعه، ۱۳۹۳: ۴)
اگر به صورت تخصصیتر به این مورد نگاه کنیم، حقوق مالکیت دو بخش عمده مالکیت صنعتی و مالکیت فکری یا «کاپیرایت» را دربر میگیرد. هرچند هردو موضوع مهم است و جایگاه غریبی در افغانستان دارد، اما در این نوشتار، فقط به اهمیت و جایگاه مالکیت فکری یا کاپیرایت نظر افگنده میشود.
گرچه در افغانستان جریان تولید آثار علمی معیاری و پژوهشهای معتبر و بروز در نهادهای فرهنگی و علمی بسیار کُند است و کمتر حمایت میشود، اما همین اثرهای فکری نیمبند و ضعیف از ابعاد زیادی قابل توجه، پر از مشکلات و نواقص است.
در یک تقسیمبندی، میتوان گفت اثرهای تولیدی در افغانستان به لحاظ شکلی، نوشتههای روزنامهای و تحلیلهای روز، اثرهای پژوهشی و علمی و نوشتارهای تولیدی هنرمندانه چون داستان، رمان و فیلمنامه را شامل میشود.
جالب است بدانیم که جای مالکیت فکری در همه این نوع ژانرها خیلی خالی و داستان آن بسیار تلخ است. به بیان دیگر، چه در نوشتارهای مطبوعاتی، چه در پژوهشهای کتابخانهای و چه در اثرهای هنری چاپی این کشور، حق مالکیت فکری کمتر در نظر گرفته میشود و در برخی موارد اصلاً در نظر گرفته نمیشود.
در تحلیل این مورد در بخش نوشتارهای روزنامهای میتوان گفت که هنوز مسئله کاپیرایت در بعضی مطبوعات، خبرگزاریها و رسانهها در نظر گرفته نمیشود. هستند نویسندگان، گزارشگران و دبیران خبری که بدون ذکر اسم منبع، خبرهای سایتهای رقیب شان را رونوشت میکنند. حتی بعضی اوقات، تحلیلهای علمی، سیاسی و فرهنگی در برخی وبسایتها بدون ذکر نویسنده و منبع نوشتار در سایت دیگری زده میشود. در واقع، این کار سرقت ادبی و بزرگترین صدمه به نویسنده است.
همینگونه در نوشتههای علمی و تحقیقی نیز بازار سرقت و بیتوجهی به «کاپیرایت» در این کشور به شدت گرم و داستانش خیلی غمانگیز است. برای نمونه، چندی پیش عنوان و تصویر کتاب از نویسنده ایرانی در فیسبوک توسط کاربران دست به دست میشد که با ایجاد کمی تغییر در نام ناشر، واژهها و عبارتها، شهرها و واحدهای اندازهگیری به نام نویسندهای افغان به چاپ رسیده بود. اما متاسفانه این مورد از سوی مقامهای مسئول دولتی پرسیده و تعقیب نشد. نویسنده دوم، از حقوق مالکیت فکری در باره کتاب سرقت شده برخوردار شد.
با این تحلیل میتوان گفت، این موضوع در واقع نشانگر اوج غربت مالکیت فکری در افغانستان است. ما نویسنده صادق که خودش زحمت بکشد، تحقیق کند و دستاورد علمی داشته باشد؛ در این کشور کم داریم. این به معنی تنبلی و ضعف فکری و علمی ما است. با این کار هم به حق مالکیت فکری دیگران صدمه وارد کردهایم و هم خود از قافله پیشرفت فرهنگی عقب ماندهایم. راه حل این است که تلاش، جستوجو و تحقیق کنیم. در کنار این سه فاکتور، نظارت و توجه خاص دولت میتواند کارساز واقع شود.
سیدعبدالبصیر مصباح، استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر اربتاطات