آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیلسیاست

از سگرت امریکایی تا گوگرد روسی؛ ۷ ثور و نظام کمونستی افغانستان

در واقع سردی روابط آهسته‌آهسته آشکار می‌شد و انگار تحولات به نفع داوود خان رقم نمی‌خورد و این مرد به سدی در برابر پیش‌روی روس‌ها تبدیل شده بود.


 

هفت و هشت ثور از روزهای سرنوشت‌ساز در تاریخ افغانستان است. در هردو روز، تحول گسترده‌ای در سیاست‌گذاری کشور به‌ وجود آمد. هفت ثور، برابر با کودتای خونین علیه داوودخان، اولین رییس جمهور افغانستان است و هشت ثور، نمایان‌گر واژگون شدن حکومت داکتر نجیب‌الله، آخرین رییس جمهور کمونیستی در کشور می‌باشد. در ۷ ثور، داوودخان همراه با خانواده و محافظان حکومتی و حکومتش توسط سردمداران و پیروان احزاب خلق و پرچم نابود شد، همان‌گونه در ۸ ثور، حکومت نجیب توسط مجاهدین از بین رفت.
محمد داوود در تاریخ افغانستان به «سردار محمد داوودخان» معروف است. او عضو خانواده‌ ظاهرشاه بود، اما ذهنیت حاکمیت مطلقش در افغانستان را به‌سر می‌پرورانید. در زندگیش هرگز به مقام درجه دو راضی نمی‌شد و ترجیح می‌داد شخص اول یک روستا باشد تا شخص دوم در کشور. سرانجام با کودتای سفید (بدون خون‌ریزی) حکومت ۴۰ ساله‌ پسر نادرشاه را با اعلام ریاست جمهوری دگرگون کرد.
هرچند وی در تلاش این بود که با امریکا و شوروی روابط حسنه‌ و رضایت‌‌بخشش را حفظ کند، اما در اواخر دیپلماسی‌اش تغییر کرد، طوری‌که گفته می‌شود:« داوودخان در عرصه‌ سیاست خارجی اوایل تصمیم داشت با ایجاد روابط متوازن بین دو قدرت شوروی و امریکا به اصطلاح خودش سیگار امریکایی را با گوگرد روسی آتش بزند، ولی عملاً به غرب‌گرایی رو آورد، تا بتواند از قدرت شوروی و مهره‌های دست نشانده آن در کشورش بکاهد.» ( نورزهی امینی، ۱۳۸۸: ۴۱)
او برخلاف میل مسکو به کشورهای لیبیا، یوگسلاوی، هند، پاکستان، ایران، کویت، ترکیه، عربستان سعودی و مصر سفر کرد و توانست جهت تحقق بخشیدن به طرح هفت‌ساله سازندگی افغاستان، حمایت‌های مطلوب اقتصادی را به‌دست آورد؛ اما این اقدامات وی حساسیت روس‌ها را برانگیخت. بعد از مدتی، در نشستی که میان لئونید برژنف و داوود در مسکو برگزار شده بود، رییس جمهور افغانستان در مقابل حساسیت‌های روس‌ها پاسخ تندی داد. در واقع سردی روابط آهسته‌آهسته آشکار می‌شد و انگار تحولات به نفع داوود خان رقم نمی‌خورد و این مرد به سدی در برابر پیش‌روی روس‌ها تبدیل شده بود.
اما روس‌ها گزینه‌های دیگری هم داشتند. آنان دست‌بردار افغانستان نبودند. حمایت از این یا آن برای دولت مسکو مهم نبود، بلکه هدف آنان توسعه‌طلبی بود. در این میان، حزب خلق و پرچم که تحت اندیشه‌های سوسیالیستی و با حمایت روس‌ها در کشور فعالیت می‎کرد، توانست حمایت بیش‌تر سیاسی برژنف را به‌دست آورد.
در این مدت هرچند داوودخان کارهای ثمربخشی انجام داد، اما دخالت‌های حزبی ناشی از عوامل بیرونی و اوضاع آشفته‌ سیاسی نگذاشت که به آرمان‌هایش دست یابد. همچنین قتل میر اکبر خیبر، یکی از سردم‌داران حزب دموکراتیک در منطقه شش درک کابل توسط افراد ناشناس، اوضاع را جدی‌تر کرد. اعضای حزب دموکراتیک، عملاً دولت را مسئول قتل وی عنوان می‌کردند و به‌بهانه‌ دفن و سوگواری از مرگ خیبر، تظاهرات بزرگی به‌راه انداختند.
« بعد از این ادعا و تظاهرات، رییس جمهور به این نتیجه رسید که کار حزب خلق را یک‌سره کند و رهبران آن حزب از جمله نورمحمدتره‌کی و ببررک کارمل را روانه‌ زندان کرد. دست‌‎گیری حفیظ‌الله امین که یکی دیگر از رهبران حزب خلق بود، چند ساعتی به تاخیر افتاد و او توانست در این فرصت دستور عملیات نظامی و کودتا علیه دولت را به هواداران حزب به قوای نظامی برساند. نظامیان وابسته، با به‌ قتل رساندن افسران مافوق خود تا حدودی کنترل قوای نظامی را به ‌دست گرفته و بسیاری از وفاداران داوودخان را تیرباران کردند. نیروهای هوایی نیز تحت فرمان کودتاچیان قرار گرفت و با استفاده از توان هوایی و بمب‌افگن‌ها، طی چند ساعت کلیه مراکز قدرت داوودخانی در کابل را فلج کرده و سران حزب خلق را از زندان آزاد کردند.» (نورزهی امینی، ۱۳۸۸: ۴۲)
کودتاچیان، داوودخان و اعضای جلسه‌ وی را در قصر ریاست جمهوری محاصره کردند. بعضی از اعضای کابینه از فرصت استفاده کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند، اما شخص داوود به دلیل حضور خانواده‌اش در قصر، نتوانست فرار کند. درگیری ساعت‌ها ادامه داشت و راکت‌های هوایی و بمباردمان‌های وابسته به حزب خلق از پایگاه بگرام، ریاست جمهوری را نشانه رفتند و داوودخان و ۱۷ تن از اعضای خانواده‌اش را به قتل رسانیدند. این انقلاب به ۷ ثور در کشور معروف است. در واقع حامیان این انقلاب روس‌ها بودند. این انقلاب تغییرات زیادی در کشور به‌وجود آورد، باعث نقش پررنگ روس‌ها در افغانستان، مداخله امریکایی‌ها در این کشور از طریق احزاب و جریان‌های سیاسی، شکل‌گیری جریان‌های مذهبی و قومی و شکل‌گیری جهاد مردم و سواستفاده از آن گردید.

« این شورش هم منجر به دخالت نظامی ارتش سرخ شوروی در سال ۱۳۵۸ و جنگ‌های نه‌ساله‌ ۱۳۵۸-۱۳۶۷ میان مجاهدین افغان و شوروی شد.» (هفت ثور http://fa.m.wikipedia.org/wiki/)
بنابراین، هفت ثور با خون شروع شد و با خون پایان یافت. عاملان هفت ثور دارای تیوری بومی نبودند. از بیرون حمایت می‌شدند و نتوانستند جامعه‌ افغانی را بشناسند و دوایی برای دردهای مردم این کشور تجویز کنند، طوری که گفته شده: در مورد کمونیست‌ها نکته اساسی این است که این‌ها متاثر از قطب شوروی بدون درک و فهم از مارکسیزم، سوسیالیزم و کمونیزم این ایدئولوژی را وارد افغانستان کردند و در راه آن جنگیدند.» (قادری، ۱۳۹۳: ۳)
به هر رو، هفت ثور هم به‌دلایلی موافقان و مخالفانش را دارد؛ کسانی که به ‌شدت از این تاریخ بی‌زارند و عده‌ای که هم برای آن گریبان پاره می‌کنند. اما آنچه واقعاً خیلی اساسی به نظر می‌رسد، پند گرفتن از این فاجعه‌ها و دگرگونی‌های کلان تاریخی است.
سیدعبدالبصیر مصباح، استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر ارتباطات

منابع:
قادری، علی.(۱۳۹۳)، هفت و هشت ثور؛ دو رویداد با پیامدهای مشابه، روزنامه افغانستان
نورزهی امینی، عبدالناصر.( ۱۳۸۸) افغانستان؛ تاریخ و فراز و فرودها، مجله‌ی ندای اسلام، شماره ۳۹ و ۴۰
ویکی پیدیا: (هفت ثور http://fa.m.wikipedia.org/wiki/)

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا