۲۶ دلو سالروز خروج شوروی؛ میراث مشترک ارتش سرخ و ناتو در افغانستان!
تفاوتی میان خروج غیر مسئولانه ارتش سرخ و قوای ناتو به رهبری امریکا وجود ندارد؛ زیرا با خروج هردو، افغانستان درگیر چرخه ویرانگر بحران شد، اقتصادش ضرب صفر شد، دستاوردهای مدنی و سیاسیاش نابود گشت و ملتی با مشکلات فراوان تنها ماند
۲۶ دلو ۱۳۶۷ خورشیدی مصادف با ۱۵ فبروری ۱۹۸۸ میلادی سالروز خروج آخرین سرباز ارتش سرخ شوروی پیشین از افغانستان است. ارتش سرخ شوروی پیشین پس از نزدیک به ۱۰ سال اشغال افغانستان و اشتراک در جنگ داخلی این کشور، خارج شد و دولت کمونستی افغانستان را در برابر وضعیت بحرانی ناشی از جنگ تنها گذاشت. دولت کمونستی هرچند توانست ۴ سال پس از خروج ارتش سرخ دوام بیاورد، اما با ورود مجاهدین به کابل در ۸ ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی، این نظام سیاسی از افغانستان برچیده شد و بحران داخلی رقم خورد.
آنچه اما در مطالعه و تتبع خروج ارتش سرخ در تاریخ معاصر کشور اهمیت ویژه دارد، وجوه اشتراک و همسانی خروج دو نیروی خارجی اشغالگر در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم از افغانستان است که اثرات مخرب و ویرانگر بر ابعاد مختلف زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و فردی مردم افغانستان برجای گذاشته و دو شکست فاجعه بار سیاسی را به بار آورده است. خروج ارتش سرخ و ناتو در دو مقطع زمانی هرچند متفاوت اما با پیشینه و پسینه همرنگ اتفاق افتاد؛ زیرا هردو خروج نه مبتنی بر تعهد به مردم افغانستان و آنچه به عنوان دستاوردها خوانده میشد که استوار بر منافع نظامی و امنیتی دو ابر قدرت شرق و غرب بوده و ملت افغانستان کاملاً از حاشیه به متن رانده شده بود.
ماریا زاخاروا سخنگو وزارت خارجه روسیه در مقایسه دو خروج نظامیان خارجی از افغانستان از کارنامه ارتش سرخ در افغانستان دفاع کرده و گفته که شوروی پیشین در افغانستان تاسیسات اقتصادی ساخت، اما نیروهای ناتو از «مادر بمبها» بر سر مردم افغانستان استفاده کرد. اظهارات ماریا زاخاروا واقعاً مایه شگفتی و حیرت است؛ زیرا روسیه به عنوان میراث دار شوروی پیشین هنوز بر طبل دفاع از کارنامه ارتش سرخ در افغانستان میپردازد و از آب گل آلود ماهی میگیرد. در این جا قصد نگارنده دفاع از کارنامه ناتو در افغانستان نیست، بلکه تبیین این نکته است که هردو ابر قدرت اشغالگر کاملاً یک سان عمل کرده و کارنامه قابل دفاع در دوره اشغالگری ندارند. خروج هردو نیروی اشغالگر نیز برای مردم افغانستان جز فاجعه هدیه دیگری نداشته که بتوان بر اساس آن از یکی دفاع کرد و آن دیگری را طرد کرد. هرچند پیامدهای خروج نیروهای ناتو از افغانستان تا جایی مشخص شده و آن هم ضرب صفر شدن تمام دستاوردهای افغانستان در عرصههای حقوق بشری، آزادی بیان، مردم سالاری، تفکیک قوا، جامعه مدنی و توسعه اجتماعی است، اما هنوز زود است که به صورت ژرف اثرات مخرب آن واکاوی شود. اما پیامد خروج غیر مسئولانه ارتش سرخ از افغانستان آنچنان بنمایههای حیات اجتماعی و سیاسی افغانستان را ویران کرد که حتی میتوان مدعی شد که حمله نظامی ناتو نیز به افغانستان یکی از اثرات پیامد خروج غیر مسئولانه ارتش سرخ بوده است.
اکنون که در وضعیت پس از خروج هردو نیروی اشغالگر به سر میبریم، ذکر این نکته اساسی اهمیت مضاعف دارد که هیچ کشور با اشغالگری آباد نمیشود و همواره خروج نیروهای اشغالگر و متجاوز سبب تداوم بحرانها شده و کشورها را تهدید به نابودی کامل میکند. از این منظر، تفاوتی میان خروج غیر مسئولانه ارتش سرخ و قوای ناتو به رهبری امریکا وجود ندارد؛ زیرا با خروج هردو، افغانستان درگیر چرخه ویرانگر بحران شد، اقتصادش ضرب صفر شد، دستاوردهای مدنی و سیاسیاش نابود گشت و ملتی با مشکلات فراوان تنها ماند.
از رهگذر، روشن میگردد که نسخههای خارجی که با قوای نظامی بر یک کشور تحمیل میشود، اگر هم در یک دوره کوتاه دستاوردی داشته باشد، سرانجام عامل اصلی بحران بوده و نمیتواند ثبات و امنیت و توسعه را تضمین کند. بنا بر این، برگشت به ظرفیت داخلی، پرورش استعدادهای داخلی و ایجاد گفتمان ملی در پارادایم سنتی کشور نسخهای است که میتواند امنیت، ثبات و رفاه دایمی را تضمین کند.