۴۲ سال پس از ششم جدی؛ میراث شوروی در افغانستان چیست؟
افغانستان کشوری است که در یک دور باطل، چرخیده و چرخیده و دوباره در همان جایی ایستاده است که پس از خروج شوروی ها ایستاده بود، همه چیز ضرب صفر شده و دست از پا دراز تر نیم قرن است که تاوان یک تجاوز و اشغال را میپردازیم
شکوهمند- خبرگزاری دید
شامگاه ششم جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی، نقطه عطفی در تاریخ معاصر کشور و اواخر قرن بیستم در جهان است. در این تاریخ، سپاه چهلم ارتش سرخ شوروی پیشین از مرز شمالی و هوایی بر کشورمان تجاوز کرد و ده سال افغانستان را در اشغال نگه داشت که پیامدهای آن در سطح افغانستان، منطقه و جهان تاکنون نیز ادامه یافته و مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی و امنیتی و اقتصادی کل جهان را متاثر ساخت.
با تجاوز ارتش سرخ به کشور، مشروعیت نظام سیاسی به کلی مضحمل شد و افغانستان را میدان رقابتهای نظامی، اطلاعاتی و تجاوزات بعدی کرد. این تجاوز ضربه نهایی بر پیکر نیمه جان نهاد دولت و حاکمیت در افغانستان بود و در اثر آن جنگ داخلی، شورش علیه نظام، ویرانی اقتصاد و زراعت و شهرها و روستاهای کشور، فرو پاشی شیرازه زندگی و آوارگی یک پنجم نفوس کشور رقم خورد.
به دنبال تجاوز شوروی پیشین بود که گروههای جهادگرا از سراسر جهان به میدان افغانستان آمدند و همین گروهها نیز در آینده کشور نقش فوقالعاده خطرناکی بازی کردند که اثرات آن تا امروز در هیئت القاعده و داعش و غیره دیده میشود.
اما اکنون پرسش اساسی این است که چهل و دو سال پس از تجاوز شوروی پیشین در کجا ایستادهایم و میراث آن تجاوز شوم بر کشورمان چیست؟
پاسخ به این پرس کار آسانی نیست؛ زیرا مسایل طوری درهم و برهم است که یافتن مسیری دردست در آن به گشتن پشت سوزن در انبار کاه میماند، اما یک موضوع مسلم است و آن این که جنگ و بی ثباتی و ناامنی امروز نیز ربط مستقیم با تجاوز ارتش سرخ دارد و شکی نیست که میراث آن برای ما جز بد بختی و تباهی و ویرانی چیز دیگری نبوده است.
پس از تجاوز شوروی به افغانستان در گام نخست، مشروعیت نهاد دولت در نزد مردم زایل شد که این مسئله خود عامل شورش و بغاوت و گسترش نارضایتی عمومی از حاکمیت شده و سرانجام نیز سبب سقوط دولتهای وابسته به مسکو گشت. در همین راستا، تجاوز ارتش سرخ عامل سرازیر شدن هزاران جنگ جوی عرب و عجم به کشورمان شده و قدرت گرفتن آن، بروز جنگهای داخلی را به دنبال داشت. جنگهای داخلی دهه هفتاد خورشیدی در کابل و سراسر افغانستان باز هم به صورت معکوس سبب تقویت تروریزم و گروههای جهادی از جمله القاعده و اسامه بن لادن شد که این اخیر، در ادامه با حمله بر برجهای مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، پای امریکا را نیز به افغانستان کشید. ظهور تحریک طا-لبان و حاکمیت قبلی و کنونی آن نیز معلول تجاوز شوروی به افغانستان بوده و در آینده نیز اثرات آن ادامه دار میباشد.
اما مهمترین میراثی که تجاوز ده ساله شوروی سابق در افغانستان برجای گذاشته، بدون شک و شبهه، بی ثباتی مزمن و جنگ دوام دار در کشور است که از سال ۱۳۵۸ تاکون یک سره جاری و ساری است و پایانی بر آن نیز متصور نیست.
در یک جمع بندی کلی، میتوان گفت که میلیونها آواره، صدها هزار نفر کشته و زخمی، تباهی و ویرانی زراعت و زیر ساختهای کشور، مشروعیت زدایی از نهاد حاکمیت در یک کشور سنتی و اسلامی و باز شدن پای دهها گروه شورشی به افغانستان، تداوم جنگ و شورشگری، اقتصاد ویران شده و ملتی سرخورده، در واقع میراث چهل و دو ساله تجاوز ارتش سرخ به افغانستان است. ولی آنچه بیشتر از همه باید مورد توجه قرار بگیرد و نگرفته، این است که روسیه به عنوان میراث دار اصلی شوروی سابق، اکنون با فراموش کردن آن تجاوز خونین و ننگین، از امریکا میخواهد که برای ملت افغانستان غرامت بپردازد. در این شکی نیست که امریکا در افغانستان دچار جنایات نابخشودنی شده، ولی پرونده سیاه امریکا هرگز کارنامه سیاه تر شوروی و اینک روسیه را سفید نمیکند.
اکنون افغانستان کشوری است که در یک دور باطل، چرخیده و چرخیده و دوباره در همان جایی ایستاده است که پس از خروج شوروی ها ایستاده بود، همه چیز ضرب صفر شده و دست از پا دراز تر نیم قرن است که تاوان یک تجاوز و اشغال را میپردازیم.