۷ و ۸ ثور؛ دو روز با یک پیامد!
پیروزی جهاد، اگرچه فصل درخشان تاریخ افغانستان و شایسته مردم مجاهد آن بود/است، اما این پیروزی بسیار زودتر از آن که کام مردم مسلمان کشور را شاد و شیرین سازد، شکست خورد؛ شکستی که ناشی از قدرتطلبی جریانهای جهادی بود و تمام تاریخ کشور و از جمله تاریخ پرافتخار و سرخ و سربلند جهاد را شکست داد.
همه چیز از ۷ ثور آغاز شد؛ همه بحرانها و بدبختیهای افغانستان. این کودتای خونین و ننگین کمونیستی در سال ۱۳۵۷، مبدأ تاریخ ایدئولوژیگرایی در کشور شد، اما ایدئولوگهای هر دو طیف چپی و راستی و کمونیست و مسلمان مجاهد، کمتر قربانی دادند و بیشتر قربانی گرفتند. هر دو ایدئولوژی متضاد کمونیزم و جهادیزم، مردم را به قربانگاه بردند و دوشادوش یکدیگر برای ویرانی زیرساختهای اقتصادی و برساختهای معنوی افغانستان، نقشآفرینی کردند.
پیروزی جهاد، اگرچه فصل درخشان تاریخ افغانستان و شایسته مردم مجاهد آن بود/است، اما این پیروزی بسیار زودتر از آن که کام مردم مسلمان کشور را شاد و شیرین سازد، شکست خورد؛ شکستی که ناشی از قدرتطلبی جریانهای جهادی بود و تمام تاریخ کشور و از جمله تاریخ پرافتخار و سرخ و سربلند جهاد را شکست داد.
جنگ قدرت مجاهدین به تولد ایدئولوژی افراط منتهی شد و از خاکستر آن ققنوس بدذات طالبان سر برآورد.
ایدئولوژی سیاه طالبان بر ایدئولوژی سرخ جهاد عزتآفرین غلبه کرد و افق سپهر سیاست کشور را در تاریکی تلخی فروبرد.
از آن پس تا امروز رؤیاهای این سرزمین به کابوس تبدیل شده و پیروان ایدئولوژی افراط، شبانهروز از مردم قربانی میگیرند و سایه شوم شان را بر سر این مملکت گستردهاند.
تا زمان فروپاشی نظام کمونیستی، کشورهای خارجی در کنار مردم افغانستان قرار داشتند و با کمک و حمایت مالی و تسلیحاتی آنها بود که جهاد به پیروزی رسید، اما پس از ورود فاتحانه مجاهدین به کابل، حامیان خارجی آنان با قطع حمایتهای خویش، افغانستان را به حال خود رها کردند تا سراسر کشور میدان نبرد مجاهدین بر سر قدرت شود.
این وضعیت، به همان میزان که سبب فاصلهگیری مردم از مجاهدین شد، زمینه ظهور جریان افراط را نیز فراهم ساخت. بر پایه این واقعیت، طالبان هم از نظر ساختار فکری و مأموریت نظامی و هم از نظر همراهی و همیاری نکردن قدرتهای بیرونی با مجاهدین در تشکیل و تأسیس دولت اسلامی، مولود و محصول مداخله خارجی در امور افغانستان است.
با وجود این، طالبان نیز به رغم سلطه بر ۹۵ درصد خاک افغانستان، قادر به تشکیل دولت و تداوم استیلای خود نشد؛ زیرا ایدئولوژیها اساساً فاقد ظرفیت دولتسازی هستند و جز جنگجویی و آتشافروزی، کاربرد دیگری ندارند. ایدئولوژیهای چپ کمونیستی، راست جهادی و افراطی طالبانی، به دلیل داشتن رویکرد افراطی حماسی و انقلابیگری، از تدوین طرحی برای مدیریت کشور در قالب دولت یا حکومتی مقتدر و نظاممند، ناتواناند و این حقیقت، در کارنامه هرسه ایدئولوژی فوق که در چهل سال گذشته بر افغانستان حکمرانی کردهاند، به وضوح ثبت شده است.