سیاست متضاد کرزی و غنی؛ از همدلی مردمی تا انزوای سیاسی
خبرگزاری دید: تحلیلگران معتقدند سیاست همدلانه کرزی با جامعه به او کمک کرد اعتماد اقوام و روستاها را، علیرغم عملکرد پرخطای نیروهای بینالمللی، تا حدودی حفظ کند. اما اشرفغنی، با تکیه بر حلقه بسته تصمیمگیری و فاصلهگرفتن از مطالبات مردم، دولت را در مسیر انزوا قرار داد.

در حالی که افغانستان هنوز با پیامدهای جنگهای دو دهه گذشته دستوپنجه نرم میکند، روایتهای پس از سقوط نظام جمهوری در سال ۱۴۰۰ همچنان در حال رمزگشایی از عواملیاند که به فروریزی ساختار دولت منجر شدند. یکی از این عوامل، به باور برخی سیاستمداران و نویسندگان، در تفاوت رویکرد رهبران جمهوری اسلامی افغانستان نسبت به مردم نهفته است؛ تفاوتی که در رفتار حامد کرزی و اشرف غنی، در قبال قربانیان عملیات نیروهای خارجی، بهوضوح دیده میشود.
محمدعمر داودزی، وزیر داخله پیشین، در کتاب تازهمنتشرشدهاش با عنوان «سقوط بدون سانسور افغانستان» این تفاوت رویکرد را یکی از عناصر کلیدی در تضعیف پیوند دولت با جامعهسنتی و در نهایت سقوط حکومت ارزیابی کرده است.
بر پایه این روایت، حامد کرزی طی دوران ریاستجمهوری خود، همواره ارتباط مستقیمی با بازماندگان حملات هوایی و عملیات زمینی نیروهای خارجی برقرار میکرد. او خانوادههای آسیبدیده را به کاخ ریاستجمهوری دعوت مینمود، با آنان همدردی میکرد و حتی در مواردی فرماندهان آمریکایی و ناتو را برای پاسخگویی به کابل فرا میخواند.
افزون بر آن، کمکهای نقدی، سفر حج برای خانوادههای قربانی و غرامت رسمی، بخشی از سیاستهای او برای ترمیم اعتماد عمومی بود.
در نقطه مقابل، اشرفغنی در دوران هفتساله زمامداری خود، تقریباً هیچ دیدار مستقیمی با خانوادههای قربانیان نداشت. او نهتنها از سفر به مناطق روستایی برای ابراز همدردی خودداری میکرد، بلکه بهندرت از تریبون رسمی در دفاع از حقوق آسیبدیدگان حملات خارجی سخن گفت. به باور داودزی، این بیتفاوتی تدریجی باعث گسست ارتباط دولت با جامعهای شد که ستون فقرات اجتماعی افغانستان را تشکیل میدهد.
از سیاست مردمی تا انزوای دولت
تحلیلگران معتقدند سیاست همدلانه کرزی با جامعه به او کمک کرد اعتماد اقوام و روستاها را، علیرغم عملکرد پرخطای نیروهای بینالمللی، تا حدودی حفظ کند. اما اشرفغنی، با تکیه بر حلقه بسته تصمیمگیری و فاصلهگرفتن از مطالبات مردم، دولت را در مسیر انزوا قرار داد. این رویکرد، بهویژه در زمان بحران، موجب شد حکومت از پشتوانه اجتماعی لازم برای ایستادگی در برابر طالبان برخوردار نباشد.
سقوط کابل در ماه اسد ۱۴۰۰ را نمیتوان تنها به عملکرد نظامی یا تصمیمات خارجی نسبت داد، بلکه شکاف عمیق میان مردم و دولت نیز نقشی تعیینکننده داشت. تجربههای دوگانه کرزی و غنی در قبال یکی از حساسترین مسائل، یعنی تلفات غیرنظامیان، نمونهای روشن از تأثیر سیاستهای انسانی در حفظ یا فروپاشی مشروعیت دولت است.
در حالی که افغانستان امروز درگیر بحران انسانی گسترده، قطع کمکهای خارجی و کمبود مشروعیتسیاسی است، بازخوانی چنین تجربیاتی میتواند مسیر آینده را روشنتر کند؛ چه برای حکومت سرپرست فعلی، چه برای تلاشهای احتمالی آینده در بازسازی مشروعیت ملی.
خبرگزاری دید