آخرین اخبارافغانستانتبصرهتحلیلسیاست

ضرورت نگاه به ظرفیت منطقه در محور منافع ملی!

اتکا به غرب را در گذشته به عینه دیده‌ایم، اما همراهی با منطقه با توجه به این که با کشورهای همسایه هم‌سرنوشت، همزبان و همراه ابدی هستیم، تجربه‌ای است که باید انجام شود؛ زیرا افغانستان فقط از راه منطقه به ثبات و امنیت و پایدار اقتصادی می‌رسد نه وابستگی محض به غرب

اکنون چیزی بیشتر از سه سال از حاکمیت دوباره طا-لبان بر افغانستان می‌گذرد و به نظر می‌رسد رقیبی نیز نه در حوزه میدان و نه حوزه دیپلماسی که بتواند حکومت سرپرست شان را به چالش بکشد ندارند. آن‌ها توانسته‌اند با استفاده از فضای حاکم بر منطقه و جهان حاکمیت خود را بر تمام اراضی افغانستان گسترش بدهند و مدعی نمایندگی از کشور باشند؛ موضوعی که با به رسمیت شناخته شدن حاکمیت سرپرست از سوی کشورهای جهان قوام بیشتر هم خواهد یافت.
شکی در این نیست که طا-لبان اکنون از یک تحریک شورشی در حال جنگ مبدل به حکومتی‌ شده‌اند که چالش‌ها و چاله‌های ویژه خود را دارد و بیشتر مبتنی بر دیپلماسی است تا میل تفنگ و تغلب نظامی. اگر در دو دهه گذشته طا-لبان در حال جنگ بودند و جز برای مبارزه و درگیری برنامه نداشتند، اکنون آرام-آرام به سوی استقرار و نهادینه شدن در حرکت هستند و این مسئله پویایی آن‌ها را از حالت احساساتی، میدانی و آنی به دقت، تمرکز و سنجیدنی متحول ساخته است. بنا بر این، نیاز مبرم و اساسی است که حاکمان سرپرست در هر تصمیم و تحرک شان مسایل بسیار بزرگ و خرد را مدل نظر داشته و از جزئیات و تجارب گذشته غافل نمانند. افغانستان در تاریخ معاصر خود پر از تجارب متفاوت و مختلف است؛ از حاکمیت چپی گرفته تا نظام دموکراسی متمایل و وابسته به غرب که اگر به خوبی و عمیق در باره آن دقت شود، دستگاه دیپلماسی می‌تواند گام‌های سنجیده شده در عرصه سیاست خارجی بردارد، بی‌آنکه دچار اشتباهات ماضیه شود.
تجربه‌های متمادی گذشته در افغانستان نشان داده که التفات بیشینه نظام‌های سیاسی کشور به غرب، نه تنها افغانستان را از منطقه غافل کرده که در عمل دچار انقطاع‌های عظیم سیاسی نیز ساخته است. نمونه عینی و در برابر دید ما از چنین رویکردی در سیاست خارجی کشور، وابستگی و رجعت نظام جمهوری به امریکا و کشورهای غربی بود که سرانجام تنها گذاشته و سرنگون شد. اگر نظام گذشته به جای اتکای کذایی به غرب و امریکا، در تحولات و تعاملات منطقه سهیم می‌بود بدون شک با فرار امریکا می‌توانست حمایت شود؛ چیزی که نظام جمهوری کاملاً کنار گذاشته بود.
اگر دقیق نباشیم، تاریخ پدیده‌ایست پویا و دورانی که می‌تواند سرجای نخست برگردد و همان سناریویی را تکرار کند که قبلاً به تجربه گذاشته بود. بنا بر این، حاکمیت سرپرست افغانستان اکنون همانند اسلاف خود دو گزینه در پیش دارد: همراهی با منطقه یا تمایل به غرب.
اتکا به غرب را در گذشته به عینه دیده‌ایم، اما همراهی با منطقه با توجه به این که با کشورهای همسایه هم‌سرنوشت، همزبان و همراه ابدی هستیم، تجربه‌ای است که باید انجام شود؛ زیرا افغانستان فقط از راه منطقه به ثبات و امنیت و پایدار اقتصادی می‌رسد نه وابستگی محض به غرب و دل بستن به بسته‌های نقدی کذایی. منافع ملی کشور نیز ایجاب می‌کند که رویکرد دستگاه حاکمه بر تمایلات سازمانی ارجح باشد و چون در مقطع کنونی که حضور ناتو و اشغال امریکا کشور را به چنین روزی رسانده، ضرورت اشد وجود دارد که ظرفیت‌های منطقه‌ای در جهت رشد، ثبات و امنیت پایدار ملی مد نظر باشد و بیشتر از این که به دنبال جلب حسن نظر غرب باشیم، به آلترناتیف‌های نزدیک توجه کنیم.
فراتر از این موضوع، افغانستان کشوری است محاط به خشکه و دست کم نیم قرن بی‌ثباتی و جنگ را نیز در کارنامه دارد، یگانه راه رسیدن به بازارهای جهانی برای ایجاد تعاملات اقتصادی نیز از کشورهای همسایه می‌گذرد و ناگزیر باید اراده سیاسی کابل معطوف به این گزینه دم دست باشد تا گذاشتن تمام تخم مرغ‌ها در سبد غرب.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا