از سوی دیگر گزارشهایی که از پشت صحنه سیاست بینالملل میرسد و ناپیدایی رهبران داعش در شرایطی که جغرافیای سرزمینی آنها توسط مخالفانشان در شامات به تصرف کامل درآمده است؛ بیانگر آن است که دستهای پشت پرده و افراد و پولهای طرفدار داعش، بخش قابل توجهی از رهبران را به نقاط جدید منتقل کرده یا فراری داده است و کجا بهتر از شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان.
امروز یکی از مسایلی که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است، فرار نیروهای داعشی از مرزهای شامات به سرزمینهای امنتر و بازگشت بخش زیادی از این نیروها به زادبوم خود میباشد. از آنجا که بخش عمدهای از نیروهای داعشی، تاجیک و افغان بودهاند، مرزهای تاجیکستان و افغانستان به مامنی برای نیروهای فراری تبدیل شده است، مرزهایی که بخش عمدهای از آن، کوهستانهای دور از قدرت دولتی بوده و اگر دولتی هم در آن حوالی باشد، همانند افغانستان، دولتی تازه تاسیس و سرشار از نیروهای گریز از مرکز میباشد یا همچون دولتهای آسیای مرکزی، فاقد مشروعیت تام و کافی هستند. جغرافیای کوهستانی این منطقه نیز به مطلوبیت آن برای فرار نیروهای داعشی کمک رسانده است.
از سوی دیگر گزارشهایی که از پشت صحنه سیاست بینالملل میرسد و ناپیدایی رهبران داعش در شرایطی که جغرافیای سرزمینی آنها توسط مخالفانشان در شامات به تصرف کامل درآمده است؛ بیانگر آن است که دستهای پشت پرده و افراد و پولهای طرفدار داعش، بخش قابل توجهی از رهبران را به نقاط جدید منتقل کرده یا فراری داده است و کجا بهتر از شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان؛ یعنی حوالی منطقه بدخشان افغانستان که کوههای بلند رابطه آنها را با دولتهای مرکزی به حداقل رسانده و ضمن دسترسی به ترکمنهای افغانستان و ترکمنستان و تاجیکان افغانستان و تاجیکستان، به قرقیزستان و سین کیانگ نزدیک بوده و مسیر طبیعی حرکت به سوی دره فرغانه در قلب آسیای مرکزی به عنوان گذرگاه بنیادگرایی و مواد مخدر به روسیه و قفقاز (و از آنجا به اروپا) میباشد. بدینسان، بخش مسلماننشین روسیه و چین، همزمان از نزدیک در خطر صدور بنیادگرایی قرار میگیرند.
اکنون داعش در تاجیکستان و ازبیکستان بخصوص در دره فرغانه بیش از دیگر مناطق جایگاه دارد، ولی به صورت غیر سنتی در قرقیزستان هم جایگاه آنها عمیق شده؛ چرا که جریانهای تندرو از زمانی که طالبان در افغانستان سرکوب شد، به این سمتوسو مهاجرت کردند. همچنین سرمایه گذاریهایی نیز برای ساختن مدارس و مساجد از سوی دولتهای سنی تندرو در آنجا صورت گرفته، گرچه در آغاز هدف آنها گسترش تندروی نبوده اما بنیادهای برپاشده، زمینهای برای استفاده تندروها از این امکانات فرهنگی یا ساختاری شده است. به نظر میرسد که هم اینک مهمترین تهدیدی که از سوی داعش وجود دارد، متوجه تاجیکستان است؛ چراکه در آینده به دلیل هم مرز بودن تاجیکستان با افغانستان امکان تشکیل حلقه داعشی در آنجا امکان پذیر باشد. زمینههای دسترسی داعشیان به تاجیکان قومی افغانستان و مردم تاجیکستان، فضای پرچالشی برای آینده اسلامگرایی در تاجیکستان فراهم میکند به ویژه آنکه، چالشهای دولت تاجیکستان نشان دهنده آن است که خطر بنیادگرایی برای دولتیان مشهود بوده و شتابان و با همهقوا به دنبال بستن راههای نفوذ جریانهای تندرو میباشند.
به نظر میرسد همانگونه که تعامل قدرتهای منطقهای و جهانی در سوریه، آینده داعش را رقم زد در آسیای مرکزی نیز تعاملات جهانی با حضور ابرقدرتهای آمریکا، روسیه و اتحادیۀ اروپا و قدرتهای منطقهای شامل پاکستان، ایران، چین، ترکیه، عربستان و امارات رقم بخورد. به ویژه در افغانستان نوع رابطه دولت افغانستان با ایالات متحده و در تاجیکستان و نوع رابطه دولت تاجیکستان با روسیه تعیین کننده است. دولت افغانستان میکوشد روابط نظامی و اقتصادی نزدیکی با ایالات متحده دست و پا کند و دولت تاجیکستان روابط پر فراز و نشیبی با روسیه دارد، اما در عین حال به روسیه اتکا دارد و این مهم بر آینده داعش در منطقه تاثیرگذار است. در حالیکه افغانستان قادر به امتیازگیری از آمریکا است، تاجیکستان برای روسیه فقط بازیچهای است که تا حد ممکن زیر فشار قرار میگیرد و دولت روسیه تنها برای جلوگیری از ناامنی و حفظ امنیت روسیه با دولت تاجیکستان در زمینه مقابله با بنیادگرایی همکاری میکند.
بنا بر مقدمات گفته شده و با توجه به شرایط موجود، هم اینک چند سناریو برای آینده داعش در منطقه پیش بینی میشود:
سناریوی اصلی قابل پیشبینی این است که نیروهای داعش به مناطق بکر شمال و شمال شرقی افغانستان انتقال یابند. این منطقه، دور از دسترس دولتهای قدرتمند بوده، به چین و روسیه به اندازه کافی نزدیک است و به کانونهای بنیادگرایی مانند پاکستان نزدیک بوده، مسیر ترانزیت مواد مخدر نیز به شمار میآید.
۲- سناریوی دیگری که برای منطقه آسیای مرکزی پیشبینی میشود این است که داعش وارد این منطقه شده و به یک جریان نسبتاً قابل کنترول یا معاملهگر تبدیل شود. به عبارت روشنتر، این جریان به همراه طالبان وارد تعامل با قدرتهای جهانی به ویژه امریکا و قدرتهای منطقهای مانند روسیه، چین، پاکستان و ایران شود. تلاش دولت افغانستان برای مذاکره با طالبان و پیشینه دولت پاکستان در کنترول نیروهای بنیادگرا از طریق مذاکره و معامله، مایه قوت این سناریو است. ولی مشکل اساسی این است که همین ابرقدرتهای جهانی و منطقهای دارای منافع مشترکی نیستند و مایه برهم خوردن نظم طبیعی حاکم بر منطق قومی منطقه خاورمیانه میشوند. همکاری روسیه و امریکا در مهار داعش در شامات، هرچند نشان داد بنیادگرایی قابلیت مهار شدن دارد ولی به نابودی عناصر خشونت بار بنیادگرایی یا متعادل شدن آن و یا حتی نزدیکی منافع و خط مشیهای ابرقدرتها درباره بنیادگرایی منجر نشد و همین امر، قابلیت مذاکره پذیری داعش در منطقه آسیای مرکزی با وجود قدرتهای متعدد درگیر و صاحب منفعت را زیر سوال میبرد. همچنین با توجه به ماهیت ذاتی داعش امکان کنار آمدن این گروه با فضای قدرت درون کشوری و جهانی تقریبا هیچ است.
۳- سناریوی سوم قابل پیش بینی در این مناطق، وقوع جنگ است که با توجه به مسلح بودن اقوام افغانستان، مافیای مواد مخدر، مافیای بنیادگرایی و رقابت نظامی رو به افزایش امریکا- روسیه- چین و ایران- اعراب، چندان دور از انتظار نیست. پیشینه جنگ در افغانستان و تاجیکستان این امر را توجیه پذیرتر میکند؛ درحالیکه در هر دو کشور نیروهای مقابل دولت یعنی اسلامگرایان معتدل یا افراطی هنوز مطالبات لاینحلی از دولتهای خود دارند و به نظم موجود به شدت معترضند. این جنگ با به چالش کشیدن مناطق مسلماننشین چین و روسیه، نزدیک به مرزهای ایران بوده و میتواند جنگ نیابتی رضایتبخشی برای امریکا و هژمونی غالب جهانی از آب درآید.
نکته نهایی اینکه با وجود همه تحلیلها و نابکاریهای داعش، امکان تکرار مدل سوریه و عراق برای داعش در آسیای مرکزی وجود ندارد. تجربیات بنیادگرایی جهانی که آخرین بازیاش را در شامات شاهد بودیم، در طی زمان تکامل مییابد و با منطق ذاتی حاکم بر این جریان متحول میشود. در کل باید توجه داشته باشیم که داعش جریانی اندیشمند است که دارای نیروهای مادی و معنوی متحول و پویایی است و با توجه به شرایط و زمان، در قالب ایدئولوژیک خود دچار تغییر و تحول روشی میشود. این نیروها هنگامی که وارد سیستمی میشوند با توجه به مقتضیات سیستم، نیازها و تجربیات بدست آمده، فعالیت جدیدی را تعریف و اجرایی میکنند. بر این اساس، این شرایط سیستمی آسیای مرکزی است که تعیین کننده آینده داعش در این منطقه از جمله میزان پایایی، خشونت، ساختاری شدن (مانند طالبان افغانستان) و حتی درگیری نظامی و جنگ میباشد.
نویسنده: داکتر سیده مطهره حسینی – دانشگاه پیام نور و تحلیلگر ارشد مسایل اوراسیا