آیینه کربلا
ویژه محرم- بخش دوازدهم- رضامحمدی – شاعر
در شعرهایی که برای حادثه کربلا سروده، نیز همین نگاه معرفتی و صوفیانه را دارد. صوفیان سلوک را سه مرحله میدانند، سفر از خلق به نفس(خود) سفر از خود به حق(خدا) و بالاخره سفر از حق به خلق
کیست درین انجمن، َمحرم عشق غیور؟
ما همه بی غیرتیم، آینه در کربلاست
میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی «متخلص به ابوالمعانی» از اسرار گویان هستی و از سرسلسلههای تفکر فلسفی و عرفان انسانی است. بیدل دهلوی را شاعر انسان نامیدهاند و بزرگان اهل فلسفه در غرب مثل پرفیسور زیپولی، قرن بیست و یک را قرن تجلی اندیشه بیدل خوانده است . دکتر شفیعی کدکنی او را شاعر آینهها نامیده، «آیینه بیدل» شعر عرفانی اوست و این آیینه در سراسر دیوان اشعار او درجستجوی کسانیست که سالک حقیقتاند و «عرفان هستی» را سلوک میکنند.
او در قصیدهای که در منقبت شاه اولیا نوشته، میگوید:
درین مرتع شکار مکر روباهان شد آن غافل
که آگاهی ندادند از کنام شیر یزدانش
کدامین شیر یزدان، مرتضی آن صفدر غالب
که میخوانند مردان حقیقت شاه مردانش
لب بت گر به تصدیق کمالش یاعلی گوید
به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش
در رباعی دیگری ازین هم جدی تر میگردد که: فهم بشری گرچه کمال انجام است
در کنه علی سخت خیال خام است
با وهم آنجا نمیتوان بردن راه
کان عالم ذوالجلال و الاکرام است
در شعرهایی که برای حادثه کربلا سروده، نیز همین نگاه معرفتی و صوفیانه را دارد. صوفیان سلوک را سه مرحله میدانند، سفر از خلق به نفس(خود) سفر از خود به حق(خدا) و بالاخره سفر از حق به خلق. خیلی از عرفا در مرحله دوم میمانند که غارنشینی و انزواست. اما عده کمی فقط از حق میتوانند به خلق برگردند و سلوک را تکمیل کنند، انبیاء ازین دستهاند و اهل ولایت که حضرت حسین، تجلی و امتداد سلوک معرفتی شاه اولیاست، سمبول چنین سفر غیوریست که برای خلق و حق، نفس را قربانی میکند. این معنی حقیقت، روایت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام است.
بیدل به هر کجا رگ ابری بریده اند
در ماتم حسین و حسن گریه میکنند
در غزلی دیگر میگوید:
جهان خونریز بنیاد ست هوشدار
سر سال از محرم آفریدند
بیدل در غزلی با مصراع آغازین : « سایه دستی اگر ضامن احوال ماست»، با هستی دنیوی به جدال بر میخیزد، هرچه در غزل پیش رفته دنیا را مذمٌت بیشتر میکند تا اینکه آیینه عرفانی بیدل دهلوی گستردگی مییابد و «سرخی کربلا » را در خویش تجلی عارفانه داده است.
«آینه در کربلاست» چند معنی دارد، یک این که آینه خود شهداست، یکی آینه میتواند دیگران باشد که در حال آنان باید دید که ما در این آینه کدام صورت را داریم و یک معنایش این است که اگر کسی میخواهد حقیقت را ببیند به کربلا نگاه کند اگر کسی میخواهد خدا را ببیند باید در آینه کربلا خدا را ببیند. غیرت، هم در مقابل خلق و حق است که انسان وارسته، نمیتواند رنج و بردگی مردم را ببیند و حق را بطلبد.
غزل
سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست
خاک ره بیکسیست کز سر ما برنخاست
دل به هوا بستهایم، از هوس ما مپرس
با همه بیگانه است آنکه به ما آشناست
داغ معاش خودیم، غفلت فاش خودیم
غیر تراش خودیم، آینه از ما جداست
آن سوی این انجمن نیست مگر وهم و ظن
چشم نپوشیدهای عالم دیگر کجاست
دعوی طاقت مکن تا نکشی ننگ عجز
آبلهٔ پای شمع در خور ناز عصاست
گر نهای از اهل صدق دامن پاکان مگیر
آینه و روی زشت، کافر و روز جزاست
صبح قیامت دمید پردهٔ امکان درید
آینهٔ ما هنوز شبنم باغ حیاست
در پی حرص و هوس سوخت جهانی نفس
لیک نپرسید کس خانهٔ عبرت کجاست
بسکه تلاش جنون جام طلب زد به خون
آبلهٔ پا کنون کاسهٔ دست گداست
هستیکلفت قفس نیست صفابخشکس
در سر راه نفس آینه بخت آزماست
قافلهٔ حیرت است موجگهر تا محیط
ای امل آوارگان صورت رفتن کجاست
معبد حسن قبول آینهزار است و بس
عرض اجابت مبر، بینفسیها دعاست
کیست درین انجمن محرم عشق غیور
ما همه بیغیرتیم آینه درکربلاست
بیدل اگر محرمی رنج تک و دو مبر
در عرق سعی حرص خفت آب و بقاست