نشست رهبران سه قوم بزرگ افغانستان در ترکیه بزرگترین زمینه را برای شکلگیری یک اکثریت ملی فراهم کرده است که میتواند بسیاری از فرمولهای فرهنگ سیاسی در زمینه توزیع قدرت سیاسی و ساختار آن را به هم زده و فرمولبندیهای نوینی را در مورد ساختار ملی و ترکیببندی سیاسی دولت ارایه خواهد کرد.
به جرئت میتوان گفت که این سه رهبر، هریک بیشترین پشتوانه مردمی را در میان قوم خود داراست. عطا محمد نور علاوه بر محبوبیت جهادی و سلامت شخصیتی و مقبولیت روز افزون در بلخ و صفحات شمال و همچنان موفقیتهای تحسینبرانگیز در افکارعمومی ناشی از آبادانی شهر مزار شریف و تامین امنیت آن، به چهره توانایی تبدیل گردیده که در سراسر افغانستان، توقعات نوینی را برای نجات افغانستان به وجود آورده است. مردم در همه جای کشور، در چهره او قهرمانی را میبینند که هم اراده جدی ایستادگی در برابر پروژه جهانی تروریزم را دارد و هم توانایی و پشتوانه مردمی دفاع از افغانستان را دارا میباشد.
حاجی محمد محقق رهبری است که تخنیکهای به صحنه کشاندن مردم هزاره را در حد بالا دارا بوده و با تکیه بر این پوتانشیل اجتماعی، زیر و بمها و فراز و فرودهای بازیهای سیاسی را بسیار خوب اجرا میکند و قسمت عظیم آرای به دستآمده برای آقای کرزی و عبدالله از جامعه هزاره نیز مرهون محبوبیت و مقبولیت عمومی او در این میان این قوم است.
جنرال دوستم، چه بخواهیم و چه نخواهیم آیینه تمامنمای قوم ازبیک است و با تمام ضربههای حیثیتی که به او رسیده، هنوز هم دلهای ازبیکها برای او میتپد و او را «پاچای بزرگ ازبیکها» میدانند. انصافاً اگر آرای که او از جامعه ازبیک برای اشرف غنی فراهم کرد، نبود… موفقیت آقای غنی به این درجه نمیرسید.
در برابر انحصارطلبی و تمامیتخواهی، چاره جز گرهزدن میان ملیتهای محروم و به نمایشگذاشتن اکثریت غیرپشتون به صورت منطقی و عادلانه، وجود ندارد. چقدر زمان بگذرد تا یک عده متقاعد شوند و واقعیتهای تلخ را دریابند. فریادهای واقعبینانه طاهر بدخشی به دلیل گرایشات کمونیستی او طنین زیادی نداشت. دعوتهای عدالتخواهانه علامه بلخی و شهید مزاری شنوندگان وسیعی پیدا نکرد. در دولت شهید ربانی فرصتی تاریخی برای عینیت یافتن اکثریت غیرپشتون به وجود آمده، اما گرایشات پاک اخوانالمسلمین وسیله سیاسی قرار گرفت و مانع تبلور واقعیتهای اجتماعی شد.
اینک پس از ظهور گرایشات تمرکزگرایانه حکومت اشرف غنی و ضمیمهشدن حکمتیار به ترکیب اشرف غنی، اتمر، استانکزی، اسماعیل یون و غیره و مشاهده استراتیژی انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان، بسیاری از چهرههای سیاسی و ملی، ضرورت پیوند ملیتهای محروم را در چارچوب منطق، عدالت و اخلاق برخواسته از ارزشهای اسلامی و انسانی دریافتهاند.
اکنون بهترین فرصت تاریخی فراهم شده است که نشست سه رهبر، عمق استراتیژیک پیدا کرده و به اجماع همگانی سه ملیت تبدیل گردد و این هرگز به معنای ستیزهجویی و حذف ملیت پشتون نبوده، بلکه به عنوان زبانی است که برای متقاعد کردن تمامیتخواهان و انحصارطلبان، انتخاب شده است، تا در خط عدالت، اعتدال، واقعبینی و دموکراسی کشانده شوند.
داکتر عدالتخواه- خبرگزاری دید