از چندی بدینسو، بحث ازدواج و همسریابی در فضای مجازی، ذهن خیلی از کاربران شبکههای مجازی را مصروف ساخته است. این اما در حالی است که بسیاریها کشاندن بحث ازدواج را در فضای مجازی، نوعی هنجارشکنی فرهنگی-دینی میدانند و به آن بدبیناند. از سوی دیگر، عدهای هم هستند که دید موافق به این قضیه دارند و فکر میکنند اینچنین قضیههایی باعث از بین بردن فرهنگ غلط ازدواج در جامعه افغانی میشود.
در همین راستا صفحهی هم به نام” بهترین صفحه همسریابی در افغانستان” ایجاد شده و روزانه بیشتر از چهار پست در آن صفحه به اشتراک گذاشته میشود ولی معلوم نیست حسابهای کاربری که، در این صفحه اعلان همسریابی میگذارند، جعلی هستند یا اصلی؛ آن هم در کشوری که هنوز دختران در بیشتری از موارد حق انتخاب ندارند.
با دیدن این استاتوسها، تصمیم گرفتم با گذاشتن مطلبی از دوستانم بپرسم که اگر من(یک دختر)، اعلان همسریابی بگذارم، واکنشهای شما(دوستان مجازی) چگونه خواهد بود؟
پس از گذاشتن استاتوس، خیلیها در کمنت مرا به این کار تشویق کردند ولی در پیام شخصی نظرشان کاملا برخلاف کمنتهایشان بود. بجای تشویق، به تمسخر میگرفتند. مثلا میگفتند که “تو مشخصاتت را بگذار، مشتریهای زیادی پیدا میکنی، یا اینکه میگفتند یک شوی خوب برایت پیدا کردهام و حرفهایی از این دست”.
باید قبول کنیم که هنوز هم در جامعه افغانی این آقایان است که تصمیم اول و آخر را میگیرند و اگر خانمی سعی کند برخلاف جریان موجود حرکت کند واکنشهای زیادی در انتظارش است، حتا مرگ.
در جامعه افغانی، اگر دختری در ازدواج پیشقدم شود و فرد را انتخاب کند گفته میشود که ‘آن دختر بالای کسی صدا زده است’ و فرد مذکور چه بخواهد یا نخواهد باید با آن دختر ازدواج کند. این یک طرف قضیه است ولی آن سوی دیگر، خانواده خود دختر قرار دارد. دخترانی که بالای کسی صدا میزنند در گام نخست حق زنده بودن را ندارنند، اگر خانوادهش موفق شود وی را میکشد و اگر هم کسی که بالایش صدا زده شده است نگذارد خانواده دختر او را بکشد، باید تا آخر عمر طعنههای خانواده شوهر را تحمل کند.
مرضیه خانمی است که درست ۴۰ سال پیش از امروز تصمیم گرفت همسرش را انتخاب کند. او میگوید:” زمانی که همسرم سرباز بود و در منطقهی ما خدمت میکرد با او آشنا شدم. همیشه با احترام با من حرف میزد، طوری که هیچ وقت از سوی فامیلم شاهدش نبودم. او وقتی کابل رفت به شدت احساس بدی داشتم و با خودم تصمیم گرفتم که وقتی برگشت از علاقهام برایش بگویم. وقتی برگشت برایش ابراز علاقه کردم ولی او مرا رد کرد. موضوع را برای یکی از خواهر خواندههایم در میان گذاشتم، او هم مشوره داد که سرش صدا بزنم و من هم همین کار را کردم.”
خانم مرضیه پس از این که به گفتهی خودش بالای کسی صدا میزند، خانوادهش تصمیم میگیرد او را بکشد ولی مرضیه و همسرش موفق به فرار از هلمند به کابل میشوند.”
مرضیه میگوید: پس از این کابل آمدیم فهمیدم مردی که قرار است با او نکاح کنم، قبلا ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است و برای همین پیشنهاد مرا رد کرده بود. خیلی ناراحت بودم و از او پرسیدم چرا این موضوع را از من پنهان کرده است. او گفت چیزی را پنهان نکردهام ولی تو اجازه ندادی برایت توضیح بدهم و سرم صدا زدی، با این وجود مجبور شدم تو را نجات بدهم و برای همین با تو نکاح هم میکنم. من مرد هستم و غیرتم اجازه نمیدهد دخترب را که بالای من صدا زده است را رد کنم.”
به گفتهی خانم مرضیه زنان حق ندارند همسرشان را انتخاب کنند و اگر دختر چنین کار را انجام دهد باید تا آخر عمر طعنههای خانواده شوهر و پدر را تحمل کند.
خانم مرضیه افزود: “وقتی ازدواج کردم با شوهرم جدا زندگی میکردیم و او هم هفته دو شب را با من سپری میکرد، ولی پس از یک سال گفت که دیگر نمیتواند خرچ دو خانواده را بدهد. برای همین باید برویم و با همسر اولشان زندگی کنیم. رفتن در خانه جدید با مشکلات زیادی همراه بود و بدتر از همه رفتار همسر اول شوهرم بود که همیشه با کنایه حرف میزد و رفته رفته برخورد شوهرم نیز تغییر کرد، در حدی رسید که مرا لتوکوب کرد میکرد. میخواستم دوباره پیش خانوادهم برگردم ولی دیگر راه برگشت وجود نداشت.”
خانم مرضیه در ادامه افزود: “اکنون ۴۰ سال آن روز میگذرد، من صاحب فرزند و نواسه شدم ولی هنوز هم برادرانم در خون من تشنه هستند و فکر میکنند من باعث آبروریزیشان شدهام. پس از روزی که از خانه فرار کردم تا اکنون اعضای خانوادهام را ندیدم. از وفات پدر و مادرم هم پس از گذشت چند سال خبر شدم.”
در افغانستان قضیههای زیادی وجود دارند که دختران به دلیل داشتن روابط نامشروع و غیراخلاقی از سوی مردم سنگسار شده است که یکی از نمونههای آن قضیه رخشانه است.
این در حالیست که هنوز هم در افغانستان کمتر دخترانی پیدا میشوند که شریک زندگیشان را انتخاب کنند و از سوی خانواده مورد حمایت قرار بگیرند. دخترانی هستند که عاشق میشوند ولی ترس از آبرو و برخی ملاحظات دیگر، باعث میشوند سکوت اختیار کنند و تن به خواستههای خانواده بدهند.
فاطمه فیضی