اعتراض بدخشان؛ آغاز یک تحول؟!
آنچه در بدخشان رخ میدهد مهم است، اما تاکنون هیچ جریان سیاسی مخالف نتوانسته به صورت معنادار وارد گود شود و اعتراضات خودجوش را سمت و سوی سیاسی بدهد
گزارشها در دو روز اخیر از بدخشان حاکی از اعتراضات مردمی علیه آنچه ستمگری نیروهای طا-لبان علیه باشندگان منطقه خوانده میشود، است. خبرهایی که در رسانهها منتشر شده نشان میدهد که برخی از نمایندگان معترضان که برای مذاکره به مقر ولسوال طا-لبان در درایم خوانده شده بودند نیز باز داشت شدهاند.
همچنان گزارشها میرساند که در ولسوالی ارگوی این ولایت تیراندازی طا-لبان مسلح علیه معترضان ۱ کشته و ۵ زخمی برجای گذاشته است. وضعیت این ولایت در سه روز اخیر تا جایی متشنج شده که مقامهای مرکزی طا-لبان ناگزیر شدهاند قاری فصیحالدین فطرت رییس ستاد ارتش خود را برای آرام کردن وضعیت به بدخشان بفرستند. فطرت خود بدخشانی و از معدود مقامهای نظامی تاجیکتبار طا-لبان به شمار میرود.
تحولات در بدخشان که هم از حیث خاستگاه قومی و هم از نگاه جغرافیایی دورترین نقطه نسبت به قندهار به عنوان مرکز قدرت طا-لبان به شمار میرود و با توجه به این که در دور قبلی حاکمیت طا-لبان از جمله پایگاههای مقاومت به شمار میرفت، حایز اهمیت مضاعف است. بر همگان معلوم است که طا-لبان در این ولایت کمترین همدلی قومی و دورترین قرابت سیاسی را دارند؛ زیرا این ولایت جغرافیای کوهستانی و دشوارگذار دارد، با نقاط حساس مخالف طا-لبان هممرز است، ظرفیت تحول آفرینی دارد و به راحتی میتواند پایگاه نیروهای مخالف طا-لبان شود.
اکنون پرسش اساسی این است که اعتراضات در چند ولسوالی این ولایت میتواند گسترش بیاید و مبدل به یک خیزش عمومی شود یا به عبارت دیگر، اعتراضات در بدخشان تحولات بعدی سیاسی را رقم خواهد زد؟
پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی جریانهای مخالف طا-لبان است که چقدر میتوانند متحد و منسجم باشند و چطور میتوانند با عبور از شکست سنگین اخیر جرقههای اعتراض را مدیریت کرده و مردم را بیشتر بسیج کنند.
تا جایی که گزارشها و اطلاعات نشان میدهد، اعتراض مردم بدخشان خودجوش و مردمی است، ربطی به جریانهای سیاسی ندارد و اگر به آن توجه نشود، به زودی فروکش کرده و سرکوب میشود؛ زیرا چنین حرکتهای خودجوش مردمی حتی در دموکراتترین کشورها نیز پس از مدتی سرد میشود و هرکس پی کار خودش میرود. از این منظر، اعتراضات مردمی در این ولایت نیاز به محرک و مدیریت نیرومند دارد تا از سد سرکوب بگذرد و فراگیر شود. اما با توجه به وضعیت جریانهای سیاسی مخالف که همه درگیر خود هستند و از عدم اتحاد، انسجام و اعتماد رنج میبرند، بعید است که چنین حرکتهای مردمی را بتوانند مدیریت کنند. آن جریانها اگر در نخست نتوانند از بحران چند پارچگی و «سیالی و شریکی» سیاسی خود عبور کنند، حریف طا-لبان که به رغم تمام چالشهای درون گروهی توانسته اتحاد ظاهری خود را حفظ کرده و با کشورهای دور و نزدیک نیز رابطه دارند، شوند.
آنچه در بدخشان رخ میدهد مهم است، اما تاکنون هیچ جریان سیاسی مخالف نتوانسته به صورت معنادار وارد گود شود و اعتراضات خودجوش را سمت و سوی سیاسی بدهد. بنا بر این، دست کم در کوتاه مدت انتظار نمیرود که چنین حرکتهایی بتواند منجر به تحولات سراسری در کشور شود. این گونه حرکتهای مردمی همان طور که یک باره آغاز میشود، به زودی سرد نیز خواهد شد؛ چرا که محرک نیرومند و پشتوانه سیستماتیک سیاسی ندارد.