انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان برنامه بزرگی است که از سوی غربیها طراحی شده و هدف آن ناامن سازی حیاط خلوت روسیه در استپهای وسیع سایبریا و دهنکجی به چین کمونیست در منطقه سینکیانگ است…
انتقال جنگ از جنوب به شمال برنامهای بود که از چند سال پیش طراحی شد و در تبانی با حلقاتی در داخل افغانستان به اجرا گذاشته شد. هرچند پیش فرضهایی همانند تضعیف مجاهدین سابق، احیای هژمونی پشتونها در شمال و زیر فشار قراردادن هستههای محلی قدرت در آن منطقه مطرح میشد، ولی از همان ابتدا سادهلوحانه به نظر میرسید که استخبارات کشورهای چرخاننده تحولات در افغانستان به دنبال هدفی چنین کوچک باشند، با آنکه نمیتوان این پیش فرضها را هم در سطوح کوچکتر از سوی فاشیستهای ذیدخل در قدرت نادیده گرفت.
دو بازیگر بزرگ جهانی، مسکو و واشنگتن همیشه در پی گرفتن امتیاز و زیر فشار قراردادن آن دیگری از راههای دیپلوماتیک و تاکتیکی هستند.
داعش ابزار جدیدی است که پس از گذشتن تاریخ مصرف طالبان روی صحنه آورده شده و مجری برنامههای استخباراتی بزرگ در منطقه خواهد بود.
گروه داعش در خاورمیانه شکست خورده و همه جوانب درگیر در قضایای آن منطقه میدانند که شکست داعش قطعی شده، در شکست داعش روسیه نقش محوری را بازی کرد، همو بود که با حمایت نظامی از حکومت بشار اسد به قول معروف «آب رفته را به جو باز گرداند» و غربیها را به طور آزار دهنده در بهت و حیرت فرو برد.
غربیها و در راس آنها ایالات متحده امریکا، ظاهرا روی مسکو در بعد نظامی حساب نمیکردند و مداخله نظامی روسیه برایشان غیرمنتظره بود.
اکنون میآییم روی افغانستان؛ این کشور از دیرباز مبدل شده به پرورشگاه تروریزم. از نظر گردانندگان پروژههای استخباراتی، هیچ منطقه آسیا مساعدتر از افغانستان برای بازسازی و پرورش داعش و تفکر تکفیری نیست.
امتیاز دیگری که افغانستان دارد، مرز مشترک آن با کشورهای آسیای میانه و غرب چین است. اگر روسیه توانست رقیب سنتیاش، امریکا را در خاورمیانه مجبور به عقبنشینی کند، اکنون در آسیای میانه باید حساب پس بدهد.
آسیای میانه، به صورت بالقوه استعداد تبدیل شدن به یک منطقه ناآرام و تند رو را دارد؛ چه از یک طرف روسیه بالای مذهب و عقاید مردم فشار میآورد و از سوی دیگر حکومتهای آسیای میانه با حکومتداری دیکتاتورمآبانه مردم را در کل و گروههای مذهبی را مخصوصاً، سرکوب کرده و زمینه انفجار یکباره تند روی را فراهم کردهاند.
طیف گستردهای از مخالفان هژمونی روسیه در آسیای میانه و باورمندان به سرزمین بزرگ و یکپارچه اسلامی که نزدیکی زیادی با تفکر داعشی دارد در آن سوی رود آمو خفتهاند.
در غرب چین هم، جداییطلبان اویغور از حکومت مرکزی چین ناراض بوده و بارها تلاش کردهاند که خودمختاری و حتا استقلال به دست بیارند.
با این توضیحات به این نتیجه قطعی میرسیم که انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان برنامه بزرگی است که از سوی غربیها طراحی شده و هدف آن ناامن سازی حیاط خلوت روسیه در استپهای وسیع سایبریا و دهنکجی به چین کمونیست در منطقه سینکیانگ است.
طالبان داعیه جهانی خلافت اسلامی را در سر نمیپرورانند، پس به درد برنامه آن سوی رود آمو نمیخورند. جایگزینی هم بهتر ازداعش که داعیه خلافت بر کل جغرافیای اسلامی را دارد سراغ نداریم، پس داعش باید به شمال و از آنجا به آسیای میانه منتقل شود تا مسکو و بجینگ تمکین کنند.
در این صورت افغانستان به عنوان تونل اکمالاتی گروههای تند رو اسلامی آسیای میانه مطرح شده و سالهای متمادی بیثباتی مزمن را تجربه خواهد کرد.
اکنون این مسئله مطرح است که چگونه میتوان از انتقال داعش به شمال و بیثباتی آینده در افغانستان جلوگیری کرد.
بدون شک سادهلوحانه است که عملیات انتحاری بالای مساجد اهل تشیع را بیتاثیر در اوج گرفتن نفرت مذهبی فرض کنیم. این عملیات آهسته آهسته آتش خفته تضادهای مذهبی را بیدار کرده و زمینه را برای گسترش هجومی داعش فراهم میکند.
اکنون اگر بزرگان و سیاستمداران افغانستان با هشیاری و فراست کامل قضایا را بررسی نکرده و همچنان بر طبل قدرت طلبی، برتریجویی قومی، استفاده بیشتر از منابع ثروت و اتکای کامل بر قدرتهای خارجی بکوبند، آنگاه وضعیت به گونه انکشاف خواهد کرد که در دهههای آینده هم انتظار ثبات و امنیت متصور نخواهد بود.
ظاهر شکوهمند – خبرگزاری دید