اگر امریکا حمله نمیکرد؛ امروز افغانستان بهتر بود؟
ترجمه: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: طالبان در نهایت باید به خواستههای مردم افغانستان توجه می کردند، وگرنه مردم قیام میکردند. هیچ یک از این سناریوها احتمالاً به صورت مسالمتآمیز اتفاق نمیافتاد. اما در هر صورت، این سرنوشتی بود که مردم افغانستان داشتند.
ماه گذشته مانند هر ماه آگست دیگر برای مردم افغانستان سخت بود. این ماه بانداژ زخمی را باز و سیل احساساتی را به همراه میآورد که ممکن هرگز بهطور واقعی درک نشود. سه سال پیش، در جریان یک ماه، جمهوری افغانستان سقوط کرد، طالبان به قدرت رسیدند و اشغال ناتو به رهبری ایالات متحده پایان یافت. آخرین سرباز امریکایی در ۳۰ آگست ۲۰۲۱ افغانستان را ترک کرد.
آیا آن روز پایان یک فصل تاریک بود یا شروع یک فصل؟
باراک اوباما رییس جمهور وقت امریکا وقتی در سال ۲۰۰۹ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد، گفت: «جنگ گاهی لازم است و در برخی سطوح جنگ بیانگر حماقت انسان است». با این حال، چندین رییس جمهور ایالات متحده – از جمله آقای اوباما – متوجه نشدند که جنگ امریکا در افغانستان چقدر سریع از هدف اول به دومی تبدیل شد.
آنها به مدت ۲۰ سال بر این باور بودند که نیروی نظامی بیشتر طالبان را ریشهکن میکند، حکومت جمهوری تحت حمایت غرب را تثبیت و بر جمعیت محلی پیروز میشود. برعکس، هرچقدر نیرو افزایش یافت یا لشکرکشی هوایی جدیدی صورت گرفت، فقط نفرت نسبت به حضور آنها در میان کسانی بیشتر شد که میخواستند از ظلم رهایی یابند. این وحشیگری حتی حامد کرزی، رییسجمهور افغانستان را که توسط ایالات متحده به قدرت رسید، واداشت تا اعلام کند که ناتو ظاهر یک نیروی اشغالگر را به خود گرفته است.
وقتی ایالات متحده بمب نمیانداخت، برای حل مشکل پول ارسال میکرد. در سال ۲۰۱۴، داگلاس ویسینگ روزنامهنگار پیشنهاد کرد که امریکا باید افغانستان را ترک کند و “برای کمک به بحران عظیم انسانی که به طور قابل پیشبینی به دنبال سقوط اجتنابناپذیر دولت کابل به دست طالبان ایجاد خواهد شد، آماده شود”.
من اولین بار در بزرگسالی از طریق گذرگاه تورخم از پاکستان وارد افغانستان شدم. سربازان امریکایی مستقر در آنجا را به یاد دارم. خواهر کوچکترم پرسید: این سفیدپوستان در کشور ما چه کار میکنند؟ خواهر بزرگم پاسخ داد که آنها اینجا را اشغال کردهاند.
کاروانهای طویل امریکایی را دیدم که به آهستگی حرکت میکردند و مسلسلهای خود را به سمت هر وسیله نقلیه غیرنظامی که سعی میکرد از آنها سبقت بگیرد، میچرخاند.
چهار سال بعد به امید خدمت به افغانستان برای همیشه به افغانستان برگشتم. این روزها، نمیدانم که آیا کار من در نظام جمهوری، نقشی در قرار دادن چهره انسانی بر چیزی ظالمانه داشته است یا خیر؟ در آن زمان برای ما راحت بود که خیلی به زمانهایی فکر نکنیم که ایالات متحده و متحدانش غیرنظامیان افغانستان را کشتند.
نیازی نبود که اشغال اینقدر طول بکشد یا اصلاً رخ دهد. بسیاری فراموش میکنند که در دسمبر ۲۰۰۱، رهبران ارشد طالبان اساساً پیشنهاد تسلیم شدن را دادند – پیشنهادی که طبق گزارشها، آقای کرزی پذیرای آن بود. امریکا نپذیرفت و در عوض یک «پیروزی کامل» غیرممکن را انتخاب کرد.
میتوان طالبان را به خاطر تسریع تهاجم امریکا با پناه دادن به القاعده سرزنش کرد، اما آیا میتوان آنها را به خاطر جنگیدن سرزنش کرد وقتی گزینه تسلیمی وجود نداشت؟ و وقتی تهاجم به اشغالی طولانیمدت با این همه افراط و بیرحمی تبدیل شد، آیا جد و جهد برای مقاومت در برابر چنین چیزی قرار گرفتن در سمت درست تاریخ نیست؟ در حاکمیت کنونی طالبان ناامیدی زیادی وجود دارد، اما اگر به این پرسشها توجه نمیکنید، سعی نمیکنید طالبان را درک کنید و امید اندکی به درک افغانستان دارید.
کسانی از میان ما که به شدت در نظام جمهوری غوطهور بودیم، کارهای خوبی انجام دادیم. ماههای پایانی آن دوران را صرف کمک به ساخت شفاخانههای صحرایی در طول همهگیری کردم. اما باز هم باید خودمان و جهل عمدی خود را قضاوت کنیم. آیا ما نسبت به رنج جمعیت بزرگتری که با بمباران هوایی، شکنجه، حملات شبانه و اعدام توسط سربازان یا نیروهای نیابتی امریکا مواجه بودند، کور بودیم؟ یا به سادگی آن را نادیده میگرفتیم؟
افرادی که از ایالات متحده ظاهرا برای کمک به آنجا آمده بود، کسانی بودند که میکشتند.
سه سال پس از خروج امریکا، سعی کنید خلاف واقعه را تصور کنید: اگر ایالات متحده هرگز به افغانستان حمله نمیکرد، چه اتفاقی میافتاد؟ مردم کاخ سفید و اتاق وضعیت آن بدون شک همین پرسش را در روزهای پس از ۱۱ سپتمبر میپرسیدند.
با توجه به این که تهاجم چند هفته بعد انجام شد و به عنوان آزادی اعلام شد، تصور میکنم اجماع این بود که طالبان تغییر نمیکنند.
اما فکر میکنم که طالبان در نهایت باید تسلیم خواستههای مردم افغانستان میشدند وگرنه مردم آنها را سرنگون میکردند. هیچ یک از این سناریوها احتمالاً به صورت مسالمتآمیز اتفاق نمیافتاد. اما در هر صورت، این سرنوشتی است که افغانستانیها داشتند.
اشغالگری ایالات متحده طالبان را آنقدر از شهرهای افغانستان دور کرد تا مردم شهری بتوانند رویاپردازی را بیاموزند، فقط برای اینکه طالبان یک نسل بعد به قدرت برگردند و این رویاها را از بین ببرند. گروه جوانتری از طالبان که میتوانستند در جامعه افغانستان بزرگ شوند و یاد بگیرند که متفاوت زندگی کنند، درست دو دهه را در جنگ سپری کردند، که آسیبهای روحی آن را اکنون به حکومت خود منتقل میکنند.
آخرین روزهای امریکا در افغانستان در دو رویداد خلاصه میشود: بمبگذاری انتحاری دروازه ابی میدانهوایی کابل در ۲۶ آگست ۲۰۲۱ و حمله تلافیجویانه سه روز بعد پهپادهای ایالات متحده. این بمبگذاری انتحاری که گفته میشود توسط داعش انجام شد، ۱۸۳ افغانستانی و بیش از ۱۲ سرباز امریکایی را کشت. هزاران افغانستانی که از محل انفجار فرار میکردند توسط سربازان امریکایی تیرباران شد. شواهد فزایندهای وجود دارد که بسیاری از آنها با اصابت مرمی نیروهای امریکایی کشته شدند. حمله پهپادی امریکا که تلاشی برای انتقام از داعش بود، ۱۰ غیرنظامی (از جمله هفت کودک) را کشت و هیچ تروریستی را از بین نبرد.
افرادی که از ایالات متحده ظاهرا برای کمک به آنجا آمده بود، همان کسانی بودند که میکشتند. بیست سال بعد، امریکا هنوز نمیتواند دوستان افغانستانی خود را از دشمنانش تشخیص دهد.
جنگ سه سال است که تمام شده است و افغانستانیها دیگر توسط امریکاییها کشته نمیشوند. اما رویاهای آنها هنوز هم با هر فرمان جدید توسط حکومت طالبان دزدیده میشود. افغانستان ناگزیر است برای نوشتن فصل جدیدی تلاش کند تا از فصل قبلی کمتر تاریک باشد، اما این بار دستکم افغانستانیها خود خواهند نوشت.
نویسنده: عبدالله بهیر
منبع: نشنال – National