اجتماعاسلایدشوتحلیلزنان

جايگاه زن در نظام‌هاي اجتماعي غرب

در نظام‌هاي اجتماعي غرب تا پیش از قرن هجدهم میلادی، حقوقي براي زن‌ها وجود نداشت. زن در نگاه آنان «محجور» بود. به اين معني كه از تصرف در اموال خود مانند مجنون و طفل صغير ممنوع بودند. اين وضعيت تا قرن هجدهم ادامه داشت و در سال ۱۸۸۲م در انگلستان قانوني به نام مالكيت زن شوهردار وضع شد و بدين­ترتيب از زنان رفع «حُجر» گرديد. متعاقب آن در سال ۱۹۰۰م در آلمان و در سال ۱۹۰۷م در سويس و همچنين در ۱۹۱۹ ميلادي در ايتاليا براي زنان قانوني وضع شد كه به موجب آن، زنان داراي حق مالكيت گرديدند. به این­ترتيب نخستين گام براي اعاده حقوق زنان در اروپا در سال ۱۹۸۲ برداشته شد. قابل ذكر است كه اين گام مثبت هم صرفاً براي اين بود كه زنان را براي استخدام شدن در كارخانه­ها ترغيب كنند. به اين دليل كه:

«… يك قرن پيش در انگلستان كار پيدا كردن بر مردان  دشوار گشت. اما اعلان­ها از آنان مي­خواست كه زنان و كودكان خود را به كارخانه­ها بفرستند، كارفرمايان بايد در انديشه سود و سهام خود باشند و نبايد خاطر خود را با اخلاق و رسوم حكومت­ها آشفته سازند، كساني كه ناآگاه بر “خانه برانداري” توطیه كردند كارخانه­داران وطن­دوست قرن نوزدهم بودند…[در حقيقت] آنان را از بندگي و جان­كندن در خانه رهانيده، گرفتار بندگي و جان‌كندن در مغازه و كارخانه كرده است[۱]


بعضي از فلاسفه و متفكرين براي زنان حقوق همسان با مردان قايل بودند. افلاطون(۴۲۷ – ۳۴۷ ق.م) ضمن اينكه در ابتدا به نظام اشتراكي معتقد بود و حتي زنان و فرزندان در نظام مورد نظر وي بايد اشتراكي مي­بودند، در مورد تساوي زن و مرد چنين اظهار نظر نموده است:

«…دوستان بايد همه چيزشان اشتراكي باشد، از جمله زن و فرزندشان… قبل از هر چيز، تعليم و تربيت دختران و پسران بايد عين يكديگر باشد. دختران نيز بايد مانند پسران موسيقي و ورزش و فن جنگ را بياموزند. زن بايد از هر جهت با مرد كاملاً مساوي باشد. همان تعليماتي كه يك مرد را سرپرست خوبي خواهد ساخت، يك زن را نيز سرپرست خوبي به بار خواهد آورد، زيرا كه اين هردو در اصل از يك گوهر اند. برخي زنان فلسفي هستند و براي سرپرستي مناسب‌اند، و برخي جنگي‌اند و براي سربازي خوب‌اند.»[۲]

البته نبايد فراموش كرد كه با اشتراكي‌نمودن زنان در «مدينه فاضله» افلاطون، نوع ديگري از تضييع حقوق زنان مطرح مي‌شود، كه فعلاً در حوزه بحث ما نمي­گنجد.

از آنجايي كه نظام اجتماعي در مناطق مختلف غرب بویژه يونان از همديگر فرق داشت، در اسپارت كه متعلق به شبه‌جزيرة موره بود و در ۱۴۶ ق.م توسط اسكندر فتح شده بود، يك قشر كوچك اشرافي از دسترنج بردگان و زنان كه متعلق به نژاد غير آنان بود، زندگي مي­كردند. معمولاً اين قشر اشراف كه عمدتاً شهرنشين بودند، از بردگان مرد در معدن­ها و از بردگان زن در كارگاه­هاي پارچه­بافي كار مي­كشيدند و از دسترنج آنان مشغول ثروت‌اندوزي بودند. در جزاير «ايوني» كه در طول سواحل غربي يونان واقع‌اند، برده‌گاني از قوم­هاي وحشي نواحي همسايه بودند كه آنان­ را در جنگ به برده‌گي گرفته بودند و اين امر باعث شد كه ثروت زيادي اندوخته شود و در نتيجه جدايي و بركناري زنان توانگر و ثروتمند از كارهاي اجتماعي رو به افزايش نهد؛ تا اينكه بعدها «جز در شهرهاي اسپارت و لسبوس، در جنبه‌هاي متمدن زندگي يونان، زنان، كمتر دخالت داشتند.»[۳] از جانب ديگر چون پادشاهان يونان مانند شاهان مصر و بابل مطلق­العنان نبودند و در صورتي كه مرتكب خطايي مي­شدند، ناگزير تن به مجازات مي­دادند، بنابراين نوعي دموكراسي حاكم بود كه به معني حكومت همه شهروندان بود. اما با توجه به اين مسئله كه در يونان دموكراسي نيز حاكم بود، برده‌گان و زنان فاقد حقوق مدني بودند.

در بعضي نظام­هاي اجتماعي غربي براي زنان امتيازاتي قايل بوده‌اند؛ مي­توان بطور مثال از «مراسم كيش دیونوسوس/دیونیسوس»، يا «زنان معبد دیونوسوس» در نواحي اروپاي شرقي و از «جشن زنان» در ايران باستان نام برد.

ديونوسوس كه در اصل يك خداي تراسي بود، طي مراسمي توسط كشاورزان بدوي بویژه زنان آن ناحيه مورد پرستش و ستايش قرار مي­گرفت. در واقع ديونوسوس خدايي بود كه در كار كشاورزي بركت مي­داد. زماني كه تراسيان راه درست كردن آبجو را ياد گرفتند و از خوردن آن مست شدند، در برابر ديونوسوس سجده كردند. پس از شناختن شراب مقام و منزلت ديونوسوس در نظر آنان مضاعف شد. در مراسم ديونوسوس پرستي كه اعمال وحشيانة زيادي هم در آن وجود داشت از جمله پاره پاره كردن جانوران و خوردن گوشت خام آن‌ها، افزايش حقوق زنان از نظر آن‌ها، نيز از كارهاي ديگرشان محسوب مي­‌شد. به گونه­ای كه به گفتة «راسل»:

 «…زنان و دختران محترم دسته دسته شب را بر فراز تپه‌ها برهنه به پايكوبي و دست‌افشاني مي­گذراندند و اين رقص در آنها شور و خلسه پديد مي­آورد. اين شب‌ها به مستي‌ای مي­گذشت كه تا اندازه­اي بر اثر الكل دست مي­داده، اما بيشتر جنبه جذبه عرفاني داشت. شوهران از اين كار خرسند نبودند، ولي نمي­توانستند با دين مخالفت ورزند. اوريپيدوس در اثر خود به نام «زنان معبد ديونوسوس » هم زيبايي و هم خشونت اين مراسم را توصيف كرده است.»[۴]

در مراسم فوق، آزادي از نوع غربي آن كاملاً مشهود است كه ممكن است سرچشمه­هاي حاكم شدن «فرهنگ برهنگي» در غرب نيز از همين­گونه مراسم و يا ورزش نمودن مختلط دختران و پسران با بدن­هاي برهنه در اسپارت- كه به نحوي بيانگر آزادي زنان و رعايت حقوق آنان در همان نظام اجتماعي محسوب مي­شده- نشأت گرفته باشد. گرچه گفته‌اند كه زنان و دختران اسپارتي برغم آیين ورزشي‌ای كه داشتند، با عفت بودند.

دوکتور فضایلی- خبرگزاری دید

 

[۱] – مطهري،مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، ناشر: انتشارات صدرا،چاپ هشتم، قم: تيرماه ۱۳۵۷، صص۲۲۴- ۲۲۳٫

[۲] –  راسل، برتراند، تاريخ فلسفة غرب، ناشر:كتاب پرواز، مترجم: نجف دريابندري،جلد اول، فصل ۱۳، تهران: پاييز ۱۳۷۳، صص۱۷۷- ۱۷۸٫

[۳] – همان، صص ۳۵ تا ۳۶٫

[۴] – همان، صص ۴۲ تا ۴۳٫

Related Articles

Back to top button