رشد تهدید داعش؛ شکست استراتژی «آنسوی افق» امریکا
چیزی به نام «آنسوی افق» وجود ندارد. شما نمیتوانید آن را ببینید. این مسیری افتضاح و نادرست برای توصیف استراتژی ما است. حمله در مسکو باید زنگ خطری برای اروپا و ایالات متحده باشد مبنی بر اینکه آنها به دنبال ما هستند
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب -خبرگزاری دید
پس از خروج نظامی شرمآور ایالات متحده از افغانستان در اگست ۲۰۲۱، استراتژی آنسوی افق به عنوان پالیسی مرگبار مبارزه با تروریزم این کشور معرفی شد.
مقامات دولت بایدن استدلال کردند که ارتش ایالات متحده به حضور فیزیکی برای مبارزه با افراد بد نیازی ندارد، بلکه ماموریتهای «آنسوی افق» که بر حملات پهپادی متکی است، میتواند تروریستها را در داخل و اطراف افغانستان قبل از اینکه به تهدید مبدل شوند، هدف قرار دهد.
رییس جمهور بایدن وعده داد توانایی یافتن، هدف قرار دادن و از بین بردن افراطگرایان آسیبی نبیند.
سه سال پس از خروج، ایالات متحده یک حمله از آنسوی افق در افغانستان انجام داده است.
با این حال، داعش-شاخه خراسان به سرعت به نیرویی تبدیل شده که قادر به انجام عملیات خارجی مانند کشتار در یک تالار کنسرت در نزدیکی مسکو و حمله به مراسم یادبود جنرال ایرانی است. مقامات پنتاگون هشدار داده اند که این گروه قصد ضربه زدن به منافع ایالات متحده را نیز دارد.
منتقدان میگویند که ظهور داعش-خراسان و توانایی محدود امریکا برای اقدام علیه آن، ایرادات بنیادی اتکا به استراتژی آنسوی افق را نشان میدهد.
دنیل هافمن افسر بازنشسته سیا، به تازگی در پادکست با عنوان «وضعیت تهدید» گفت: تروریستها در افغانستان از فعالیت در میدان باز همانند قبل از ۱۱ سپتمبر برخوردارند… . ما توانایی کشتن آن افراد را نداریم، چه رسد به اینکه محل آنها را پیدا و اقدام کنیم.
او میگوید: چیزی به نام «آنسوی افق» وجود ندارد. شما نمیتوانید آن را ببینید. این مسیری افتضاح و نادرست برای توصیف استراتژی ما است. حمله در مسکو باید زنگ خطری برای اروپا و ایالات متحده باشد مبنی بر اینکه آنها به دنبال ما هستند.
آقای هافمن در مورد داعش-خراسان و سایر گروههای تروریستی گفت: ما دیگر توانایی انجام آنچه را که باید علیه آنها انجام دهیم، نداریم.
مفهوم حملات از راه دور و آنسوی افق باعث شد آقای بایدن بیرون کشیدن همه نیروهای امریکایی را از افغانستان توجیه کند.
اما برخی از تحلیلگران هشدار میدهند اینکه بگوییم آقای بایدن راه دیگری را در پیش گرفته خیلی سادهانگارانه بود و همانطور که جنرالهای ارشد او توصیه کردند، ایالات متحده میتوانست به طور کامل از ظهور داعش-خراسان جلوگیری کند.
رژیم حاکم طا-لبان در کابل نیز متعهد شده است که با داعش مبارزه کند، اما تاکنون نتوانسته است این شبکه تروریستی را از مناطق دورافتاده که در آن فعالیت دارد، بیرون کند.
مقامات پنتاگون با استناد به حمله پهپادی جولای ۲۰۲۲ که ایمنالظواهری را در کابل هدف قرار داد، میگویند که حملات از آنسوی افق در برخی شرایط قابل قبول است.
از سویی هم، تحلیلگران به دوام حملات یکباره اذعان دارند، اما میگویند که کمپینهای ضد تروریستی پایدار در افغانستان، آسیای مرکزی و حتی بخشهایی از افریقا با توجه به محدودیتهای استراتژی آنسوی افق، اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار شده است.
یکی از چالشهای بزرگ استراتژی «آنسوی افق» عدم دسترسی به پایگاه است.
دسترسی پایگاهی در خلیج [فارس] وجود دارد. اما انجام هر نوع کمپین پایدار پیمودن فواصل طولانی را در برمیگیرد که این روند را سختتر میسازد.
از طرفی هم، پرواز پهپادهای امریکایی از پایگاههای خاورمیانه به افغانستان ممکن از نظر لوجستیکی بسیار دشوارتر باشد، اما غیرممکن نیز نیست.
حمله بر الظواهری ثابت کرد که امریکا میتواند اطلاعاتی را در مورد موقعیت هدف و توانایی نظامی برای از بین بردن آن هدف حتی در کشوری مانند افغانستان جمعآوری کند.
با این همه، حملات از نقاط دوردست منابع، زیرساختها و داراییهای قابل توجهی را میطلبد.
از سویی هم، صحبت از داشتن یک پایگاه نیمهدایمی در سایر نقاط آسیای مرکزی، مانند ازبیکستان، عمدتاً بینتیجه مانده است. پاکستان که سابقه طولانی و پیچیدهای با امریکا در دوران «جنگ علیه تروریزم» پس از ۱۱ سپتمبر دارد، به نظر میرسد تمایلی ندارد به نیروهای امریکایی اجازه دهد تا از خاک یا حریم هوایی این کشور برای ماموریتهای ضد تروریزم علیه داعش-خراسان یا القاعده در افغانستان استفاده کند.
هر دو مورد چالشهای پیشروی قدرت و نفوذ امریکا را در قرن بیست و یکم برجسته میکنند.
آقای جونز تحلیلگر میگوید: «آسیای مرکزی بیشتر به حوزه نفوذ روسها تبدیل شده است و پاکستان نیز به حوزه نفوذ چیناییها. بنابراین، از نظر دیپلماتیک بسیار دشوار شده است. دوم، مبارزه با تروریزم اولویت بزرگی برای دولت ایالات متحده نبوده است. دیپلماتهای امریکایی در مذاکره با کشورها در این زمینه انگیزه چندانی نداشتهاند، زیرا تمرکز بیشتر بر چین در اقیانوس آرام و همچنین در اروپا، اوکراین و سپس تا حدودی در سراسر خاورمیانه بوده است».
بن ولفگانگ
واشنگتن تایمز