رمزگشایی فارسیستیزی در افغانستان
توجه به این نکته ضروری است که از اوایل دهه ۱۹۳۰ تا به امروز، مسئله زبان توسط گروه غالب به عنوان ابزاری برای ترویج هویت ملی پشتونمحور و به حاشیه راندن غیر پشتونها در افغانستان به کار گرفته شده است
معاون وزیر اطلاعات و فرهنگ طا-لبان در این اواخر با تاکید بر اینکه «افغانستان نیازی به ادبیات فارسی (پارسی-دری) ندارد» خبرساز شد. بر بنیاد گزارشها، محمد یونس معاون وزیر اطلاعات و فرهنگ طا-لبان به تاریخ ۴ اگست ۲۰۲۳ هنگام سخنرانی در جمعی از دانشجویان فارغ التحصیل در هوتل غلغله بامیان گفت که دانشجویان نباید وقت خود را برای یادگیری ادبیات فارسی تلف کنند. در عوض آنها باید یاد بگیرند که چگونه سلاحهای پیشرفته برای جنگ بسازند.
یکی از اولین کارهایی که طا-لبان پس از تسلط در اگست ۲۰۲۱ انجام دادند، حذف فارسی از لوحههای عمومی بود. مقامات طا-لبان لوحه سه زبانه دانشگاه بلخ را با یک لوحه دوزبانه (پشتو و انگلیسی) جایگزین کردند و کلمه فارسی «دانشگاه» را از تمام بنرهای دانشگاهها در سراسر کشور حذف کردند.
رمزگشایی این رفتار مهم است. فارسیستیزی طا-لبان ریشه در زمینه آموزشی و فرهنگی آنها و همچنین تمایل دیرینه دولت افغانستان برای بیرون راندن زبان فارسی دارد. پس برای درک سیاست زبانی طا-لبان، باید روابط این گروه را با قبیلهگرایی پشتون، مدارس دیوبندی و سیاستهای قومی-زبانی دولت افغانستان در قرن گذشته بررسی کرد.
قبیلهگرایی پشتون و مدارس دیوبندی:
نخبگان پشتون بارکزی و پشتونهای شهری در افغانستان یا دو زبانه بوده اند یا کاملاً فارسی زبان. از احمد شاه درانی گرفته تا ظاهر شاه و آخرین پادشاه بارکزی در محیطی فارسی زبان بزرگ شده و آموزش دیدهاند و برخی به سختی قادر به خواندن یا صحبت کردن به پشتو هستند. با این حال، تودههای پشتون در کمربندهای قبیلهای در افغانستان و پاکستان به همان شکل در معرض نفوذ فرهنگ فارسی قرار نگرفتهاند. گروههای اصلی طا-لبان از این مناطق قبیلهای میآیند که زبان و مردم فارسی زبان برای آنها نمایندگی از «غیر» است.
به گفته جیمز دی تمپلین که در ۲۰۱۵ نوشته است، «بیشتر رهبران ارشد طا-لبان افغانستان از جمله ملا عمر فارغ التحصیلان جامعه علوم الاسلامیه در بینوری کراچی هستند – یکی از بزرگترین [مدرسههای] دیوبندی در پاکستان.» علاوه بر این، همانطور که طارق رحمان در ۱۹۹۸ توضیح داد، زبان تدریس در مدارس دیوبندی در هر منطقه متفاوت است. در مدارس مناطق پشتو زبان پاکستان، زبان پشتو زبان آموزشی است و ادبیات و زبان فارسی به سختی در برنامه درسی آنها نقش ایفا میکند. کتابهای درسی که در این مدارس تدریس میشود یا کتابهای درسی عربی قرون وسطی است یا ترجمه اردو و پشتو آن. فارغ التحصیلان این مدارس اکنون در سراسر افغانستان پراکنده شدهاند، بدون اینکه از ادبیات فارسی اسلامی اطلاعی داشته باشند. بنابراین بسیاری ادبیات فارسی را تهدید یا حتی بدعت میدانند.
فارسیستیزی حکومت افغانستان:
طا-لبان همچنان از سیاستهای زبانی که نخبگان پیشین پشتون در کابل در قرن گذشته اتخاذ کرده بودند، آگاه هستند. برای بیش از ۱۰۰ سال، تلاشهای مکرر از سوی دولتهای مختلف در افغانستان برای کنار گذاشتن زبان فارسی به نفع زبان پشتو صورت گرفته است.
تلاشهای شاه امانالله و محمود طرزی برای جایگزینی تدریجی زبان فارسی با پشتو به عنوان زبان دولتی شکست خورد. با این حال، آنها الهامبخش دولتهای جانشین شدند تا همین مسیر را دنبال کنند. نادر خان و برادرانش سیاست قوی فارسیستیزی را دنبال کردند. محمد هاشم نخستوزیر در سال ۱۹۳۷ پشتو را تنها زبان دولتی اعلام کرد. در این دوره، انجمن ادبی کابل، یک موسسه با تمویل دولتی و بعداً «ریاست مستقل مطبوعات» مأموریت توسعه اصطلاحات ملی مبتنی بر زبان پشتو و تولید متن در این زبان را به عهده گرفتند.
اگرچه این سیاست در سال ۱۹۴۶ اصلاح شد و به فارسی زبانان شهرهای فارسیزبان از جمله کابل اجازه داده شد تا مکتب را به زبان مادری خود بگذرانند و زبان فارسی را بهعنوان یکی دیگر از زبانهای رسمی دولت معرفی کنند، اما آموزش و سیاست پشتوسازی بیشتر به شکل آرامی ادامه یافت.
محمد داود نخستوزیر (بعداً رییس جمهور)، برادرزاده نخستوزیر هاشم خان، معتقد واقعی به سیاست داخلی بود و سیاستهای زبانی کاکایش را ادامه داد. با حمله روسیه به افغانستان و به قدرت رسیدن نظام کمونیست تاجیک به نام ببرک کارمل در سال ۱۹۷۹، سناریو تغییر کرد و افغانستان به یک کشور دو زبانه تبدیل شد. بعدها، دولت مجاهدین به رهبری تاجیکان در اوایل دهه ۱۹۹۰ همچنان فارسیمحور باقی ماند و سرود ملی برای اولین بار از پشتو به فارسی تغییر کرد.
اولین حکومت طا-لبان در سال ۱۹۹۶، سیاستهای ضد فارسی دهه ۱۹۳۰ را از سر گرفت و تلاش کرد تا انحصار زبان پشتو و پشتونها را در سیاست حفظ کند.
با نگاهی به این تاریخ، بقای زبان فارسی به عنوان زبان دولتی و آموزشی در افغانستان تا حد زیادی به قدرت پشتونهای شهری طرفدار زبان فارسی و تاجیکهای فارسی زبان بستگی دارد. با بازگشت دوباره طا-لبان به قدرت در اگست ۲۰۲۱، موقعیت زبان فارسی بار دیگر تضعیف شد. این امر همچنین به قیمت به حاشیه رانده شدن جمعیت فارسی زبان و تضعیف حقوق آنها در تعاملات سیاسی همراه بوده است.
همگرایی فارسیستیزیها:
توجه به این نکته ضروری است که از اوایل دهه ۱۹۳۰ تا به امروز، مسئله زبان توسط گروه غالب به عنوان ابزاری برای ترویج هویت ملی پشتونمحور و به حاشیه راندن غیر پشتونها در افغانستان به کار گرفته شده است. سیاستها و شیوههای زبانی طا-لبان از این اصل منحرف نمیشود. با این حال، بر خلاف فارسیستیزی نخبگان پشتون شهری که ریشه در خواست آنها برای هژمونی دارد، فارسیستیزی طا-لبان نیز دارای زیرمطالب قبیلهای و دیوبندی است.
در حالی که نخبگان پشتون در زندگی روزمره خود در معرض ادبیات و زبان فارسی بودند، طا-لبان عمدتاً خارج از حوزه نفوذ فارسی قرار داشتند. باسوادان فارسی زبان در افغانستان عمدتاً از پشتونهای شهری، تاجیک، هزاره و ازبیک تشکیل شدهاند که یا به زبان فارسی صحبت میکنند و یا به زبان فارسی آموزش دیدهاند. رهبری طا-لبان و تودههای طا-لبان فارسی زبان نیستند. آنها هیچ شناختی از ادبیات اسلامی فارسی ندارند و نسبت به اسلامی که توسط تودههای فارسی زبان افغانستان اجرا میشود، همدلی نشان نمیدهند.
در نتیجه، بخش غیر قبیلهای جامعه پشتون و نیز غیر پشتونهایی که از طریق ادبیات اسلامی فارسی به اسلام معرفی شدهاند، اسلام طا-لبان را برای افغانستان بیگانه مینگرند. دین اسلام در افغانستان توسط نخبگان فارسی زبانی که به نقطه همگرایی فرهنگ فارسی و اسلام واقف بودند، تدریس شده است. با کاهش تعداد مدارس محلی فارسی زبان در افغانستان، رهبری مذهبی به شدت فارسیزدایی شده و خطری برای اسلام محلی در افغانستان به شمار میرود. حکومت طا-لبان فقط با آن دسته از عناصر و گروههای غیر پشتون کار میکند که در مدارس دیوبندی پیشینه دارند و تا حدودی پشتونیزه و پشتونزده شدهاند.