نویسنده: پروفسور امین سایکل از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه غرب آسترالیا
منبع:سیدنی مورنینگ هرالد- Sydney Morning Herald
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب -خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: “در یک بازی حاصل جمع صفر، شکست امریکا در افغانستان به سود چین منجر شده است.” پکن با مصلحت گام برداشته تا خود را در کنار طا-لبان قرار دهد؛ گروهی که ایالات متحده دو دهه ناموفقانه با آن جنگید. از سویی در حالی که ایالات متحده و متحدانش روی مقابله با بلندپروازیهای چین در اقیانوس آرام متمرکز شدهاند، پکن بیسروصدا روی صفحه دیگر استراتژی جهانی خود- یعنی تقویت نفوذش در غرب آسیا- کار می کند.
غرب آسیا – که از افغانستان تا مدیترانه امتداد دارد – زمانی تحت نفوذ ائتلافهای منطقهای به رهبری ایالات متحده بود که در طول جنگ سرد، آمریکا بازیگر اصلی شکل دادن نظم منطقه محسوب می شد.
اسرائیل، پادشاهی طرفدار غرب در ایران نفت خیز و عربستان سعودی ستونهای نفوذ امریکا را در منطقه تشکیل میداد.
اگرچه در این میان افغانستان سیاست خارجی بیطرف خود را حفظ کرد و با امریکا تعامل نیکی را دنبال می کرد اما واشنگتن انتظار داشت که محمدرضا شاه، پادشاه ایران، به عنوان ژاندارم منطقهای عمل کند و افغانستان را زیر نظر خود داشته باشد.
با این حال این امر دیگر وجود ندارد. اتحاد چین با حکومت “انقلاب” اسلامی در ایران و روابط رو به رشدش با طا-لبان در افغانستان، پکن را از اهرم قوی برای تقویت نفوذش در سراسر منطقه برخوردار کرده است.
نزدیکی چین و ایران نکته جدیدی نیست زیرا از زمانی که حکومت اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹- ۱۳۵۷ به قدرت رسید روابط نزدیک دو کشور در حال توسعه است.
از طرفی؛ با وجود اختلافات جدی ایدیولوژیک، روابط اقتصادی و تجاری بین طرفین، شامل واردات نفت از ایران به چین و صادرات کالا و فنآوری از چین به ایران، روند صعودی سریعی را طی کرده است.
چین اکنون با الگوی مشابه تعامل خود با ایران؛ روابط خود با طا-لبان را هم دنبال میکند. اگرچه پکن در ابتدا با کمپین واشنگتن پس از ۱۱ سپتمبر علیه القاعده و طا-لبان موافقت کرد و حتی برقراری روابط دوستانه با دولتهای تحت حمایت آمریکا در افغانستان را راحت دید و از یکسو فضای رو به افزایش رقابت میان پکن و واشنگتن کمترشد اما با آنهم پکن انگیزههای ایالات متحده را زیر سوال برد.
وقتی ایالات متحده و متحدانش از افغانستان عقبنشینی کردند و طا-لبان را قادر ساختند قدرت را به دست گیرد، پکن از این فرصت استفاده نمود تا خلاء قدرت را پر کند.
دولت چین در حالی که سفارت خود در کابل را حفظ کرده است، با سه هدف اصلی با طا-لبان تماس گرفت:
۱-بهرهبرداری از منابع طبیعی افغانستان
۲- بهرهگیری از حمایت منطقهای گستردهتر از ابتکار کمربند و جاده (BRI)
۳- مقابله با نفوذ آمریکا در منطقه.
همچنین پکن از طریق دوستی با طا-لبان، پتانسیل خود را برای جلوگیری از نفوذ این گروه بر اقلیت مسلمان اویغور چین افزایش داده است.
طالبان نیز همسویی خود با پکن را نشان داده است؛ این گروه توافقنامههای حکومت قبلی را رعایت و قراردادهای جدیدی با شرکتهای چینایی برای استخراج منابع معدنی افغانستان امضا کرده اند و اکنون پیشبینی میشود که چین در سال ۲۰۲۴ به عنوان بزرگترین شریک تجاری افغانستان، از پاکستان پیشی بگیرد.
در سپتمبر ۲۰۲۳، پکن سفیر خود را در حکومت طا-لبان منصوب کرد به دنبال آن در ۳۰ جنوری ۲۰۲۴، رییس جمهور شی جین پینگ شخصاً استوارنامه سفیر طا-لبان را پذیرفت. بدین ترتیب، چین اولین کشور و قدرت جهانی شد که رژیم طا-لبان را به رسمیت شناخت.
پکن بیسروصدا موقعیت طا-لبان را به عنوان یک اقلیت قبیلهای و گروه فرا-افراطی که با نام اسلام عمل میکند، پذیرفته است. همچنین چین؛ در مورد امتناع این گروه از تشکیل نظام حکومتی فراگیر، محرومیت زنان از زندگی عمومی و تبعیض علیه سایر اقلیتهای قومی هیچ نگرانی نشان نداده است.
از طرفی، پکن هشدارهای مکرر سازمان ملل در مورد افزایش تروریزم از افغانستان را نادیده گرفته است.
بدین لحاظ؛ چین در دوستی با ایران و حکومتهای دینی افغانستان، خود را به گونهای قرار داده است که بتواند نفوذش را در غرب آسیا گسترش دهد.
زمانی که ایالات متحده در تلاش برای مقابله با چین در اقیانوس هند و آرام و درگیر منازعات خاورمیانه است و روسیه نیز درگیر جنگ در اوکراین است، چین بدون شلیک حتی یک گلوله در غرب آسیا به قدرت رسیده است. امری که میتواند واشنگتن را عمیقا نگران کند.