رژیم طا-لبان اجتنابپذیر بود؛ میراث تاریخی و فرهنگی افغانستان و تلاش برای احیای آن
مقاومت، مشخصه جنبشهای داخلی خاصی است که هم طا-لبان و هم طرفداران تعامل/مماشات را به چالش میکشند. جنبشهای تحت رهبری زنان خط مقدم مقاومت در برابر آنچه سازمان ملل و دیگران به عنوان «آپارتاید جنسیتی» و جنایات علیه بشریت توصیف میکنند، بودهاند
خروج ایالات متحده از افغانستان و متعاقب آن فتح طا-لبان، تحولات انسانی، امنیتی و جیوپولیتیکی را در منطقه به راه انداخته است. در حالی که مردم افغانستان، به ویژه زنان بار سنگین این فاجعه را به دوش میکشند، رژیم طا-لبان نیز به یک «سیاهچاله» امنیتی برای همسایگانش، بهویژه سه کشور شمال (ترکمنستان، ازبیکستان، تاجیکستان) تبدیل شده است. افغانستان ناپایدار همچنین به معنای جلوگیری از همکاری و یکپارچگی اقتصادی منطقهای و بازگشت به منطقه از نوع رقابت «بازی بزرگ» توسط قدرتهای جهانی است.
مشاهده این تنش تازه در جنوب آسیای مرکزی در زمینه تاریخی میتواند به ما در درک جدیدترین تجلی آن کمک کند.
تقاطع واقعی تمدنها
قبل از استعمار اروپا و تقسیم منطقه به واحدهای غالباً نامتجانس، افغانستان و همسایگانش دو منطقه گسترده ماوراءالنهر و خراسان را تشکیل میدادند.
فردریک استار محقق مشهور امریکایی، این مناطق را «روشنگری گمشده» توصیف کرد، زیرا آنها محل تلاقی فرهنگها، مذاهب و مسیرهای تجاری مختلف بودند. آنها تمدن یونانی-باختری را در برگرفتند، شاعران نامدار پارسی و حقوقدانان مسلمان را پدید آوردند و شاهد ظهور شهرهای جهانوطنی سمرقند، بلخ، بخارا و هرات بودند. به عنوان مثال، پس از کشتار تزارها در قرن نوزدهم، برخی از یهودیان امپراتوری روسیه به جامعه یهودی کوچک اما در حال شکوفایی هرات گریختند، که برخلاف آزار و شکنجه یهودیان توسط اروپا نماد منطقهای به هم پیوسته و همزیستی مذهبی بود.
پس از قرن نوزدهم، افغانستان به یک «دولت حایل» بین هند بریتانیا و امپراتوری روسیه در حال گسترش تبدیل شد (از اینرو، بخش شرقی افغانستان آن را به چین متصل میکرد، بنابراین هیچ مرز مشترکی بین دو قدرت وجود نداشت)، که وضعیت غمانگیز آن را به عنوان میدان جنگ مجموعهای از جنگهای نیابتی قدرتهای خارجی است.
دو نیروی متمایز و جغرافیای مرتبط در تاریخ مدرن افغانستان قابل مشاهده است: نیروهای مترقی شمال در مقابل عناصر اسلامگرای ستیزهجو که در جنوب متمرکز شدهاند، یا از نظر جیوپولیتیک، اوراسیا در مقابل شبه قاره هند. قدرتهای بریتانیا و روسیه راه را برای ظهور نیروهای متخاصم از جمله ناسیونالیزم مذهبی و تقسیم قومی هموار کردند. جنبش اسلامگرای دیوبندی در اواخر قرن نوزدهم در هند به وجود آمد. مأموریت اولیه ضد استعماری آن بعداً به یک جنبش اسلامگرای مبارز ضد مدرنیته تبدیل شد.
علاوه بر این، ایجاد پاکستان به عنوان اولین «دولت اسلامی» مدرن، نقش مسلط نیروهای اسلامی مبارز را به قیمت سایر گرایشها و جنبشهای اسلامی تضمین کرد. اکثر احزاب اسلامی افغانستان، بهویژه طا-لبان، به شدت توسط دکترین دیوبندی شکل گرفتهاند و ارتباط منطقه را با میراث دینی خراسان قطع کردند، که میتوان آن را «اسلام تمدنی» توصیف کرد و با عقلگرایی، تصوف و عناصر فرهنگی مدنی مشخص میشود.
سه حمله اسلامگرایان علیه مدرنیزاسیون سکولار
از اوایل قرن بیستم، نیروهای سیاسی که در جنوب/شبهقاره سرچشمه گرفت – همراه با حامیان خارجی خود – نظم قانون اساسی نوپای افغانستان را سه بار سرنگون کرد. نخست، شاه امانالله که مدرنسازی افغانستان (۱۹۱۹-۱۹۲۹) را روی دست گرفته بود، توسط راج بریتانیایی که از اولین قیام موفق اسلامگرایان/روحانی علیه برنامههای اصلاحی شاه امانالله حمایت کرد، خلع شد.
دومین مجموعه موفق اسلامگرایان مجاهدین مستقر در پاکستان بودند که دولت چپ – و در نتیجه سکولار – افغانستان (۱۹۷۸-۱۹۸۸) مورد حمایت شوروی را سرنگون کردند. طا-لبان با بهرهگیری از اختلافات درون نخبگان سیاسی افغانستان و بهرهگیری از منافع استراتژیک پاکستان و اولویتهای جیوپولیتیکی غرب، این دو را دنبال کردند.
حمایت غرب از مجاهدین افغان در طول مداخله شوروی – و بعداً رفتار خوشخیم غرب با طا-لبان، از جمله امتناع اولیه از قرار دادن آنها بر گروههای تروریستی ممنوع – نشاندهنده رابطه پیچیده بین گروههای اسلامگرا و قدرتهای غربی است. به عبارت دیگر، ایتلافهایی بین برنامههای غیرلیبرال اسلامگرایان و منافع جیوپولیتیکی غرب وجود داشته است.
پیش از تسلط طا-لبان بین افغانستان و همسایگانش بر سر آب اختلافات بینمرزی وجود داشت. مطابق با بیکفایتی حرفهای و ماهیت جنگطلبانهاش، طا-لبان به طور چشمگیری جنگ آب را با همسایگان افغانستان تشدید کرده است. در اقدامی بیسابقه، در اگست ۲۰۲۳، سه رییسجمهور ترکمنستان، ازبیکستان و تاجیکستان با صدور بیانیهای مشترک نگرانی شدید خود را در مورد ساخت یک کانال آبی بزرگ توسط طا-لبان در کنار مرزهای مربوطه خود با افغانستان ابراز کردند.
تحت حکومت طا-لبان دو گرایش دیگر در حال ظهور وجود دارد: اسلامی کردن جامعه افغانستان و تجاوز فزاینده چین به منابع طبیعی و حوزههای سیاسی افغانستان. در حالی که ممنوعیت حضور زنان در مکاتب متوسطه و دانشگاهها توسط طا-لبان توجه جهانی را به خود جلب کرده است، اما گسترش گسترده مکتبها و آموزشهای دینی در سراسر کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وزارت معارف طا-لبان به تازگی به ثبت نام نزدیک به ۱ میلیون ملا در مدارس مذهبی از جمعیت ۳۵ میلیونی افغانستان افتخار کرده است. در پاکستان با جمعیت ۲۳۰ میلیون نفری، ۲٫۵ میلیون طلبه مدرسهای وجود دارد. در ترکیه، دولت متمایل به اسلام رجب طیب اردوغان هنوز به آرزوی خود برای جذب ۱۲۰ هزار مربی مذهبی دست نیافته است.
در همین حال، قرار گرفتن افغانستان در مدار پکن، نتیجه اجتنابناپذیر شکست واشنگتن و صعود پاکستان خواهد بود، زیرا چین اجازه ناامنی بیبند و بار و رقبای جغرافیاییاش را در حیاط خلوت خود نخواهد داد. پکن و اسلامآباد هم اکنون گفتوگوهایی را برای گنجاندن افغانستان در دهلیز اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) آغاز کرده اند. چین همچنین همکاری با دستگاه امنیتی و اطلاعاتی طا-لبان را آغاز کرده است، از جمله طرحی برای نصب سیستمهای دوربین پیشرفته در هر ولایت افغانستان.
کشتن هیدرا(هیدرا- به معنی مار آبی لرنا، در اساطیر یونانی یک هیولای وحشتناک است)
سه پاسخ متمایز به تسخیر مجدد طا-لبان در افغانستان وجود داشته است: توهم، ترس و مقاومت.
مقامات امریکایی برای توجیه مذاکراتش با طا-لبان، توهم «طا-لبان تغییر یافته» یا «طا-لبان۲٫۰» را ترویج کردند. ویلیام برن رییس سیا اولین مقام ارشد غربی بود که تنها چند روز پس از فروپاشی دولت افغانستان به کابل سفر کرد. انگیزه تعامل سیا تا حدی با جستجوی راههایی برای همکاری با یکدیگر علیه دشمنان مشترک بوده است. تلاشهای گسترده لابیگری، از جمله «دیپلماسی صلح» قطر و ناروی در پایتختهای غربی، این روایت جعلی را که توسط برخی از کشورهای اتحادیه اروپا نیز پذیرفته شد، ترویج کرد. با این وجود، اقدامات خود طا-لبان این روایت را از بین برده است. آخرین گزارش کارشناسان سازمان ملل هشدارهای متعددی را در مورد عدم تمایل و ناتوانی طا-لبان برای انتقال به ذینفعان مدنی، توسعهای و مسئول تأیید کرده است.
ترس از واکنش طالبان، انتخابهای سیاسی بسیاری از کشورها را هدایت کرده است. طا-لبان شبیه هیدرا اژدهای چند سر یونانی اساطیری است. هر قدرتی میخواهد یک سر را کنترول کند، در حالی که سران دیگر را به سمت دشمنانش هدایت میکند. اکنون رقابتی بین قدرتهای کلیدی منطقهای و جهانی وجود دارد تا جناح مورد علاقه خود را در میان ساختار چندلایه طا-لبان جلب کنند.
مقاومت مشخصه جنبشهای داخلی خاصی است که هم طا-لبان و هم طرفداران تعامل/مماشات را به چالش میکشند. جنبشهای تحت رهبری زنان خط مقدم مقاومت در برابر آنچه سازمان ملل و دیگران به عنوان «آپارتاید جنسیتی» و جنایات علیه بشریت توصیف میکنند، بودهاند.
تمام طیف نیروهای سیاسی و مدنی افغانستان، از جمله بسیاری از عذرخواهان سابق طا-لبان مانند حامد کرزی، با بازگشت طا-لبان به قدرت مخالفت کرده اند. همچنین در سرتاسر این کشور اقلام مقاومت مسلحانه وجود دارد. از نظر منطقهای، رییس جمهور تاجیکستان سرسختترین مخالف طا-لبان بوده است. در بسیاری از کشورهای دیگر، مماشات کنندگان در حال از دست دادن تسلط خود بر سیاست و روایت عمومی هستند، که نماد آن نبردهای جاری بین وزارت خارجه ایالات متحده و کانگرس بر سر افغانستان است.