دسته بندی نشده

صلاح‌الدین بی‌صلاحیت

هم نفس مخالفت آقای صلاح‌الدین ربانی با حضور حزب جمعیت اسلامی در مذاکرات صلح و هم انگیزه‌های شخصی و درونی وی برای اتخاذ چنین رویکردی، نشانگان آشکار فقدان صلاحیت او برای رهبری و سکانداری حزب است.

نزاع و اختلاف در هسته مرکزی جمعیت اسلامی، آن‌هم در شرایط حساس و شکننده‌ کنونی، نشانه فقدان خرد سیاسی در برخی از مهره‌های محوری این حزب است. آنچه موجب گسست در حلقه مرکزی این حزب و مسبب بروز اختلافات عمیق در نحوه مواجهه حزب جمعیت اسلامی با تحولات پرشتاب کنونی کشور شده است، ارجحیت دادن منافع فردی بر منافع راهبردی حزب و مغایر با نقش‌آفرینی کنشگرانه آن در سیر تحولات سیاسی کشور است. رویارویی کودکانه و در مواردی خودسرانه با ایجابات شرایط کنونی کشور که نتیجه‌ای جز فروپاشی اتوریته سیاسی حزب و تنزل آن از موقعیت ممتاز اثرگذاری بر فرایند روندها و رویدادهایی نظیر صلح ندارد، پیامد نگاه سطحی به امر سیاسی و مدیریت حزبی است.
یک سیاستمدار خردمند و برخوردار از قدرت تحلیل فوق‌العاده‌ برای پیش‌بینی مسیر و مقصد نهایی تحرکات و تحولات سیاسی در زمینه سوگیری‌ها و کنشگری‌های سیاسی خود برخوردار است، نه‌ تنها هرگز در دام نگرش‌های خُرد و خِردستیز لج‌بازانه گرفتار نمی‌آید، بلکه با درک و درایت والا و ارج‌مند مبتنی بر مداقه آینده‌نگرانه در نحوه شکل‌گیری تحولات و قرارگرفتن آن در مسیری قابل پیش‌بینی، نوع رویکردها و برنامه‌های سیاسی خود را نیز تنظیم و تعریف می‌کند. استاد عطامحمد نور، یکی از چهره‌های درخشان و فعال سیاسی افغانستان و جمعیت اسلامی است که با تکیه بر خرد نقاد و ذهن وقاد خود توانست سیر اتفاقات سیاسی کشور را به درستی درک و تحلیل نموده و متناسب با آن، موضعی مفید و مؤثر برای تعیین جایگاه و نقش خود در سازوکار سیاسی کشور انتخاب کند. پیوستن او به تیم دولت‌ساز، دال مرکزی خردگرایی او در سوگیری‌های سیاسی وی بود؛ زیرا او به روشنی می‌دید که ایستگاه فرجامین کاروان انتخابات کجاست و کاروان‌سالار پیروز این فرایند، چه کسی است و چگونه باید با آن همراه شد.
بدون تردید پیشینه و سطح اختلافات سیاسی استاد عطامحمد نور با آقای داکتر اشرف غنی، به مراتب طولانی‌تر و عمیق‌تر از اندک‌رنجی‌های آقای صلاح‌الدین ربانی از آقای رییس جمهور بود، اما این پرسش که چه چیزی او را وادار به چشم‌پوشی از آن اختلافات درازدامن و کنار آمدن با اشرف غنی کرد، به جد قابل تأمل است. این تأمل به اندازه‌ای جدی است که حتی اگر آن اختلافات، مبنایی و راهبردی هم بوده باشند، در مقایسه با راهبرد جدید برآمده از الزام حضور اثرگذار او در ساختار سیاسی کشور، رنگ می‌بازد و مبتنی بر تشخیص و انتخاب عقلانی سیاسی، او را به سمت همکاری با اشرف غنی می‌کشاند و کشاند.
اکنون استاد عطامحمد نور، یک فرد فعال سیاسی نیست که دستی در آتش قدرت دارد و از امتیازات حضور در سازوکار دولت، بهره‌های شخصی می‌برد، بلکه بسیار فراتر از این، او یک مجرای قابل اعتماد و فرصتی مغتنم برای نیل به آرمان‌های یک جریان مقتدر و پرپیشینه سیاسی و نقش‌آفرینی مؤثر آن در مهم‌ترین فرایندهای ملی نظیر صلح است؛ زیرا کسی که با اقتدار وارد ساختار قدرت شده است، با اقتدار نیز در آن باقی خواهد ماند و سهم و نقش برازنده‌ای در جهت‌دهی تحولات سیاسی کشور در چارچوب منافع ملی و قانون اساسی خواهد داشت.
به این ترتیب، غیبت یک جریان سیاسی نیرومند و دارای پیشینه طولانی مبارزات سیاسی، هم از مهم‌ترین روند سیاسی و سرنوشت‌ساز، یعنی صلح و هم از نقش‌آفرینی مدیریتی در ساختار سیاسی کشور که خواست بدون مبنای منطقی و خردپسند آقای صلاح‌الدین ربانی است، معنایی جز خودکشی سیاسی چنین حزبی ندارد. باید توجه داشت که خودداری از حضور در ساختار قدرت و تحریم مذاکرات صلح، تنها غیبت از یک روند و ساختار سیاسی ملی نیست، بلکه غیبت از همه کارزارهای سیاسی به مثابت مقتضای وجودی یک حزب سیاسی است. با توجه به این واقعیت انکارناپذیر، باید اذعان کرد که دخالت دادن دل‌آزاری‌ها و شکررنجی‌های شخصی در تصامیم و تحولات مهم ملی، به صورت بسیار بی‌رحمانه‌ای کودکانه و عوامانه و به همان میزان آسیب‌زا و آفت‌آفرین برای هر نوع کنشگری سیاسی است.
بنابراین، هم نفس مخالفت آقای صلاح‌الدین ربانی با حضور حزب جمعیت اسلامی در ساختار قدرت و مذاکرات صلح و هم انگیزه‌های شخصی و درونی وی برای اتخاذ چنین رویکردی، نشانگان آشکار فقدان صلاحیت او برای رهبری و سکانداری حزب پرقدرت جمعیت اسلامی است.

جای تأسف بسیار است که آقای ربانی هنوز به این تشخیص و تفکیک دست نیافته است که قرارگرفتن در اردوگاه اپوزیسیون حکومت، آن‌هم در شرایط شکننده کنونی، به همان میزان که مخالفت با منافع ملی است، متضمن همدلی و همدستی با طالبان، به عنوان نیروی برانداز دولت نیز هست؛ رویکردی که به جای فرصت‌سازی برای امروز و آینده افغانستان و حزب جمعیت اسلامی، به معنای فرصت‌سوزی برای هردو است. با این وصف، چنین فردی نه‌تنها توانایی فراهم‌سازی امکان رشد و توسعه حزب و قرار دادن آن در مسیر دگردیسی‌های ساختاری منطبق با ایجابات شرایط زمانه را ندارد، بلکه حتی قادر به حراست و حفاظت از ویژه‌خواری‌های بادآورده سیاسی خود نیز نخواهد بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا