اسلایدشوانفجارتحلیل و ترجمهترجمهتروریسمجنگجهانسیاستمنطقهنظامی

امریکا و اسرائیل از ایران چه می‌خواهند؟

خبرگزاری دید: آن‌ها ترجیح می‌دهند ایران به دوران سلطنت خشن و استبدادی پهلوی بازگردد که در ۱۹۷۹ با یک انقلاب مردمی سرنگون شد، یا این‌که هر نیروی سیاسی دیگری که حاضر باشد خواسته‌های آن‌ها را اجرا کند، روی کار بیاید.

بنیامین نتانیاهو، در ۲۰۰۲ در کانگرس ایالات متحده، به قانون‌گذاران امریکایی گفت که حمله به عراق برای پیروزی در «جنگ علیه ترور» و جلوگیری از دستیابی عراق و گروه‌های تروریستی به سلاح‌های کشتار جمعی ضروری است. او همچنین ادعا کرد که این جنگ، سریع خواهد بود و عصری جدید از دموکراسی غرب‌دوست را نه‌تنها در عراق، بلکه در سراسر منطقه از جمله ایران آغاز خواهد کرد. اما هیچ‌یک از این ادعاها درست نبودند.

همان‌طور که بسیاری از کارشناسان و مقامات، پیش از آغاز حمله در ۲۰۰۳ می‌دانستند، رژیم صدام حسین نه سلاح کشتار جمعی داشت و نه ارتباطی با القاعده. برای امریکا و اسرائیل، هدف واقعی این جنگ، تبدیل عراق به کشوری بود که در برابر پروژه استعمارگرانه صهیونیستی در فلسطین و نقش اسرائیل به‌عنوان عامل قدرت امپریالیستی امریکا در منطقه مقاومت نکند. این دقیقاً همان هدفی است که امروز نیز در مورد ایران دنبال می‌شود.

همان‌طور که ادعای داشتن سلاح‌های کشتار جمعی در عراق کاملاً بی‌بنیاد بود، ادعای این‌که ایران در آستانه ساخت سلاح هسته‌ای است نیز هیچ پایه و اساسی ندارد.

در اینجا با وضعیتی روبرو هستیم که دو قدرت هسته‌ای، یکی تنها کشوری در تاریخ است که نه یک‌بار، بلکه دو بار از سلاح هسته‌ای استفاده کرده و دیگری که از امضای پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)  خودداری کرده و دکترینی با ویژگی‌های کشتار جمعی ـ خودکشی دارد در حال انجام اقدامات تجاوزکارانه غیرقانونی تحت عنوان جلوگیری از اشاعه هسته‌ای هستند.

آشکار است که امریکا و اسرائیل به‌دنبال برنامه هسته‌ای ایران نیستند، بلکه هدف‌شان خود ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای است. به همین دلیل، تغییر رژیم در ایران آشکارا در محافل عمومی مطرح شده است.

امروز، مردم ایران تشویق می‌شوند که برای «آزادی» خود برخیزند و مبارزه کنند، اما آزادی و دموکراسی در ایران چیزی نیست که اسرائیل و امریکا به‌دنبال آن باشند. چرا؟ چون یک ایران آزاد و دموکراتیک، منافع آن‌ها را تأمین نخواهد کرد و جنایات یک پروژه استعماری صهیونیستی را در همسایگی‌اش نخواهد پذیرفت.

آن‌ها ترجیح می‌دهند ایران به دوران سلطنت خشن و استبدادی پهلوی بازگردد که در ۱۹۷۹ با یک انقلاب مردمی سرنگون شد، یا این‌که هر نیروی سیاسی دیگری که حاضر باشد خواسته‌های آن‌ها را اجرا کند، روی کار بیاید.

اگر این اتفاق نیفتد، امریکا و اسرائیل ترجیح می‌دهند ایران به کشوری ضعیف، چندپاره، بی‌ثبات و گرفتار جنگ داخلی تبدیل شود. چنین وضعیتی برای منافع آن‌ها بسیار مطلوب‌تر خواهد بود، همان‌طور که عراقِ جنگ‌زده برای آن‌ها مفید واقع شد.

تضعیف قدرت‌های منطقه‌ای در خاورمیانه و گسترش بی‌ثباتی از طریق دخالت و تجاوز، سیاستی تثبیت‌شده است که نخبگان سیاسی اسرائیل و امریکا از دهه ۱۹۹۰ به آن پایبند بوده‌اند.

سندی به نام «جدایی پاک» (Clean Break) که در ۱۹۹۶ توسط ریچارد پرل، معاون سابق وزیر دفاع امریکا و سایر نئومحافظه‌کاران نگاشته شد، این راهبرد را تشریح می‌کند: حمله به کشورهای خاورمیانه تحت بهانه جلوگیری از گسترش سلاح‌های کشتار جمعی به‌منظور تأمین منافع استراتژیک اسرائیل.

در مقیاسی جهانی‌تر، اقدامات ایالات متحده و اسرائیل کشورهای بیشتری را به سوی دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای سوق می‌دهد. درسی که دولت‌ها از تجاوزات امریکا و اسرائیل به ایران گرفته‌اند، این است که داشتن سلاح هسته‌ای برای جلوگیری از چنین حملاتی ضروری است. بنابراین، به‌جای کاهش، احتمالاً در نتیجه این جنگ، شاهد گسترش بیشتر سلاح‌های هسته‌ای خواهیم بود.

دولت اسرائیل به نظر نمی‌رسد که نگران گسترش سلاح‌های هسته‌ای باشد، مادامی که آشوب و ویرانی‌ای که در منطقه ایجاد می‌کند، به آن کمک کند تا به هدف استراتژیک خود یعنی نابودی کامل مبارزه فلسطینی‌ها و پایان دادن به هرگونه مقاومت در برابر پروژه استعمارگرانه‌اش دست یابد. خلاصه، اسرائیل می‌خواهد کل منطقه را به زانو درآورد و برای رسیدن به این هدف، از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کند. چراکه خود، هزینه بی‌ثباتی منطقه را نمی‌پردازد.

در مقابل، منافع امریکا به‌طور مستقیم از آشوب در خاورمیانه آسیب می‌بیند. هرچند عراقِ ناکارآمد یا ایرانِ تضعیف‌شده در کوتاه‌مدت ممکن است به نفع امریکا باشد، اما در بلندمدت، این بی‌ثباتی می‌تواند برنامه‌های بزرگ‌ترش برای کنترل بازارهای جهانی انرژی و مهار چین را مختل کند.

واکنش جهانی به تجاوز امریکا و اسرائیل علیه ایران به‌طرز تأسف‌باری ضعیف بوده است. برخی کشورهای اروپایی حتی از این حملات حمایت کرده‌اند، با وجود این‌که ممکن است با پیامدهای اقتصادی منفی فراوانی روبرو شوند.

اگر دولت‌ها واقعاً خواهان جهانی امن‌تر هستند، این بی‌تفاوتی نسبت به خشونت‌های امپریالیستی باید پایان یابد. وقت آن رسیده است که آن‌ها به این نتیجه منطقی و بی‌پرده برسند که امریکا و اسرائیل، ذاتاً عاملان ویرانی و آشوب هستند، به‌سبب ماهیت نژادپرستانه و استعمارگرانه‌شان.

پروژه استعمارگرایانه صهیونیستی اسرائیل پروژه‌ای غیرقابل توجیه جابه‌جایی، اخراج و نسل‌کشی است؛ و امپریالیسم امریکا نیز پروژه‌ای غیرقابل توجیه غارت منابع، کرامت و حاکمیت ملت‌ها است.

برای برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه، جهان باید به اسرائیل فشار بیاورد تا پروژه استعمارگرانه‌اش را کنار بگذارد و از طریق یک زیست‌مشترک استعمارزدوده با فلسطینی‌ها، بخشی از منطقه شود؛ و امریکا را مجبور کند که سلطه آهنین خود را بر منطقه رها کرده و اجازه دهد مردم آن در آزادی و عزت حاکمیت زندگی کنند.

این تنها راه جلوگیری از هرج‌ومرج، بی‌ثباتی، رنج و درد همیشگی در منطقه است.

ترجمه و تلخیص: سید طاهر مجاب ـ خبرگزاری دید
نویسنده: مهنّد عیاش
منبع: الجزیره  – Aljazeera

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا