طا-لبان و «تغلب»
طا-لبان هم اساساً با تکیه به تغلب توانستند یک نظم سیاسی را فرو بریزند اما با اتکای محض به این اندیشه نمیتوانند یک نظم قابل قبول را جایگزین کنند و تداوم ببخشند
تغلب بر وزن تقلب است که دو مفهوم جدا ازهماند اما از حیث کار برد به خصوص در نیل به قدرت نیاز به هرکدام کم تر از دیگری نیست .
به تعریف و واکاوی بیشتر تقلب در اینجا ضرورتی نداریم چون در بیست سال اخیر عملاً و در شکلهای مختلف به آن مواجه بودهایم و در رابطه به تغلب هم همین کافی است بدانیم که از غلبه گرفته شده و به معنای زورگیری است که منحیث یک نظریه سیاسی برای کسب قدرت از راه زور و غلبه نزد فقهای مسلمان مطرح بحث بوده است و نقطهٔ مقابل زور مشروع در فرهنگ سیاسی مدرن میباشد .
امام غزالی در «نصیحت الملوک» نظام الملک در سیاستنامه و همین گونه تاریخ دان مشهور عالم اسلام ابن خلدون این نظریه را در استیلا ، استحکام و استمرار قدرت تایید و تمجید کردهاند .
از گذشتههای دور که تنها منبع اقتدار و مشروعیت زور بوده است اگر بگذریم در همین دوران پس از تاسیس کشوری به نام افغانستان ما چندین نوع نظام و حکومت را تا به امروز تجربه کردهایم که مبتنی بر زور و غلبه بر دیگران حکمروایی کردهاند و البته در موارد زیادی ترفند و تقلب هم دوشادوش آن نقش ایفا کرده است .
شخص بنده منحیث یک شهروند این کشور فراز و فرودهای زیادی را تجربه کردهام، ظهور و زوالهای بسیاری را شاهد بودهام و طعمهای تلخ و شیرین فراوانی را چشیدهام .
شاهد شروع کار چندین جریان تا رسیدن به اوج و دوباره نابودی و نیستی شان در کشور خود بودهام .نه تنها من بلکه تمام آدمهای ساکن این سرزمین چنین تجربیاتی را در خاطره و ذهن خود دارند.
ما اشغال افغانستان توسط قوای شوروی را به خاطر داریم، شروع جهاد، جریان جهاد و پیروزی مجاهدین را هم شاهد بودهایم .
جنگهای تنظیمی، ظهور طا-لبان و سقوط کابل بواسطهٔ این گروه در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی نیز در حافظهٔ تاریخی ما وجود دارد .
مقاومت علیه حاکمیت طا-لبان، حملات یازدهم سپتمبر و هجوم امریکا بر افغانستان را که سقوط حاکمیت طا-لبان و ایجاد رژیم جمهوریت را در پی داشت به چشم سر دیدهایم .
لویه جرگهها، انتخاباتها، احزاب، رسانهها، تنوع و تکثر دیدگاه ها و افکار گوناگون درین دوره از پیش نظرمان گذشته است .
تراژدی مسئله اما اینجاست که هیچ کدام از این تحولات باعث ثبات سیاسی، رفاه اجتماعی و اتحاد ملی در کشور ما نشده است در حالی که اشخاص و گروهایی را برای مدتی به اریکه قدرت و حکم روایی رسانیده و صاحب نام و جایگاه کرده است.
وجود روحیه غلبه انگاری یا همان اندیشه زورگیری و تغلب در نزد فاتحان و غالبان هر دورهٔ از تاریخ یاد شدهٔ سرزمین ما علت و دلیل اصلی نرسیدن به سمت توسعه در فرایند تحولات یاد شده بوده است. طوری که هرکسی تا قبل از غلبه و قبضه قدرت مبلغ آزادی، عدالت و هم دیگر پذیری بوده اما به محض قرار گرفتن در راس قدرت و حاکمیت، مجذوب قدرت مادی شده و جز خود کس دیگری را ندیده است .انحصار گرایی و به حاشیه راندن دیگران که مصداقهای غلبه انگاری است در دستور کار شان قرارگرفته است.
بنیاد و منشا اندیشه تغلب همان مقوله «الملک/الحق لمن غلب» است که مجذوب قدرت مادی را تا آنجا معتاد میکند که همه چیز را حق غلبه میداند و غلبه را هم دایمی و پایان ناپذیر !
در برابر غلبه انگاری، عدهای هم متاسفانه غلبه انکاری کردهاند که آن هم میدان را یک دست در اختیار دارندگان اندیشه تغلب قرار داده و بدون شک طوری که تجربه شده است این خود آفت فعالیت و کار سیاسی در مسیر عدالت و توسعه بوده است .
طا-لبان هم اساساً با تکیه به تغلب توانستند یک نظم سیاسی را فرو بریزند اما با اتکای محض به این اندیشه نمیتوانند یک نظم قابل قبول را جایگزین کنند و تداوم ببخشند.
امتیازی که طا-لبان نسبت به دیگران در حال حاضر دارند این است که با نیروی زور قدم نخست توسعه را که ایجاد امنیت و ثبات سراسری است با موفقیت برداشتهاند .
اگر بتوانند روی این بستر قدم بعدی که تفاهم ملی و قدم سوم ایجاد دولت جامع و همه شمول است را نیز بردارند ما به گذشته بر نخواهیم گشت و کشور گلستان خواهد شد .
اگر همین گونه همه چیز را با اتکا به اندیشه تغلب تحلیل و محاسبه کنند ممکن به دوام قدرت گروهی شان کمک کند اما چیزی نصیب افغانستان نخواهد شد .