مذاکرات دوحه؛ امید به صلح با انسجام درونی
راحل موسوی- خبرگزاری دید
داکتر عبدالله رییس شورای عالی مصالحه ملی میگوید که بحثهای جدی در مذاکرات میانافغانی در دوحه از فردا آغاز خواهد شد.
به گفته آقای عبدالله «روز گذشته هیئتهای دولت و طالبان، مذاکره داشتند و نظرات یکدیگر را در مورد آجندا شنیدند. امروز هیئتها باهم در میان اعضای خود مشورههایی دارند و از فردا بحثهای بسیار جدی آغاز میشود».
در همین حال، ذبیحالله مجاهد سخنگوی گروه طالبان نیز امروز سهشنبه (۱۸ قوس) گفته است که آتشبس در افغانستان بعد از ایجاد اعتماد میان طرفها برقرار خواهد شد.
وی با بیان اینکه این گروه بدون فشار بیرونی، تصمیمهای خود را اتخاذ کرده، گفته است: «ما اطمینان داریم … ما خواهان روابط خوب با همه کشورها از جمله پاکستان هستیم. اما اگر کسی فکر میکند چه چیزی باید به ما تحمیل کند، این یک تصور پوچ است».
به این ترتیب، بنبست ۸۰ روزه از زمان آغاز مذاکرات بیناافغانی، رسماً شکسته شده و دو طرف گفتوگو وارد مرحله جدیدی از تعامل شدهاند؛ مرحلهای که به گفته آقای اشرف غنی در مراسم افتتاحیه شورای عالی صلح، «آسان نبود، اما به نتیجه رسید».
این نخستین روزنه امیدی است که فراروی افغانستان گشوده شده است، اما این روزنه امید آنقدر وسیع نیست که بتواند چشمانداز آینده سیاسی کشور را به تمامی در دیدرس شهروندان و دولتمردان قرار دهد، بلکه تنها قادر به نمایش بخشی کوچک از چشمانداز آینده است؛ بخشی که نشان میدهد تنها با گفتوگو است که میتوان به منظرگاهی وسیع و درخشان دست یافت و تاکنون تنها دستاورد این روند پرفرازوفرود این است که حتی گروه گفتوگوناپذیری مثل طالبان، به آن تن در داده و حاضر شده است برای استقرار آتشبس، با جانب مقابل خود اعتمادسازی کند.
پرسش این است که چرا طالبان به دولت افغانستان بیاعتماد است؟ دولتی که بدون هیچگونه توافقی، بیش از ۵ هزار جنگجوی زندانی این گروه را آزاد کرد، چرا مورد اعتماد طالبان نیست؟ آیا درستتر این نیست که دولت به گروه عهدشکنی مثل طالبان که به رغم آزادی هزاران زندانی خود، دست از خشونتافزایی برنداشت، بیاعتماد باشد؟
پاسخ این پرسشها روشن است، اما به نظر میرسد آنچه بیش از همه، موجبات نگرانی طالبان را فراهم آورده است، دو چیز است:
یکی باخت در میدان مذاکره با دست کشیدن از خشونت در میدان جنگ و دیگری، انقضای دوره ریاست جمهوری ترامپ بدون نهایی شدن روند صلح!
تشدید و توسعه دامنه جنگ در دوران پسا-توافقنامه صلح طالبان با امریکا، بیش از آن که برآمده از قدرت میدانی این گروه در عرصه نبرد باشد، ناشی از سرپوش گذاشتن بر ناتوانی خود در میز مذاکره رو در رو با دولت افغانستان است. طالبان به نیکی دریافته است که در میدان منطق و مذاکره بازنده است؛ زیرا هرآنچه از طرف این گروه برای ابطال مواضع و رویکردها و استیصال دولت در برابر فشارهای خود مطرح کند، راه به جایی نمیبرد و با منطقی به مراتب قدرتمندتر و عقلانیتر پاسخ داده میشود. بنابراین، سران و رهبران سیاسی و استراتژیستهای نظامی درونی و بیرونی طالبان، راه چاره را در آن دیدند که بیش از گذشته، جنگافزارهای شان را فعال کنند تا در مذاکره رو در رو، منفعل نشوند.
از سوی دیگر، به رغم آنکه ذبیحالله مجاهد سخنگوی این گروه گفته است که: «ما با هیچ تیم یا حزب سیاسی در امریکا توافق نکردهایم، ما با ایالات متحده توافق کردهایم.» و افزوده است که: «فکر نمیکنم تغییری در این زمینه ایجاد شود» اما به روشنی آشکار است که این گروه از باخت ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ امریکا و پیروزی بایدن در این انتخابات، عمیقاً نگران است؛ تا آنجا که حتی تصور میشود انعطاف طالبان برای توافق بر سر اصول مذاکره، پذیرش آغاز این روند و مشروط کردن آتشبس به اعتماد متقابل نیز ناشی از همین نگرانی است. به بیان دیگر طالبان همه تلاش خود را به کار میبندد تا قبل از پایان یافتن مأموریت ترامپ در قامت رییس جمهور امریکا، روند مذاکرات صلح، حتی با حداقل نتایج مطلوب را به سرانجام برساند؛ زیرا در غیر این صورت، ممکن است با استقرار بایدن در جایگاه سلف خود در کاخ سفید، ورق برگردد و فرصت طلایی ایجادشده توسط ترامپ برای طالبان، برای همیشه از دست برود.
در چنین شرایطی، هم مسئولیت هیئت مذاکراتی دولت در دوحه و هم مسئولیت خود دولت در کابل، بسیار سنگینتر و حساستر از گذشته میشود؛ زیرا تنها چیزی که بُرد و بُرش هردو را به صورت چشمگیری افزایش میدهد، توجه به دو اصل مبنایی تعیینکننده است:
یکی انسجام درونی و دیگری پایبندی به خطوط سرخ نظام در مواجهه با طالبان و فشارهای لابیها و حامیان خارجی این گروه. اکنون زمان آن فرا رسیده است که همه طیفها و تیرهها و جناحها و جبهههای سیاسی متعهد به ارزشهای جمهوریت و دستاوردهای نوزده سال گذشته، دست در دست یکدیگر برای دفاع از کلیت نظام، قانون اساسی و همه ارزشهای انسانی و حقوق بشری مندرج در آن در کنار یکدیگر قرار بگیرند و با خودگذری و چشمپوشی از امتیازات و انحصارگرایی منفعتجویانه، از تمام آنچه مربوط به مردم افغانستان و وابسته به منافع ملی و برخاسته از متن مردم و مبتنی بر اراده و آگاهی آنان است، فداکارانه دفاع کنند.
انسجام درونی و وحدت کلمه دولتمردان و سکانداران سیاست افغانستان به ویژه زمانی اهمیت محوری مییابد که به اظهارات اخیر راس ویلسون کاردار سفارت امریکا در کابل مبنی بر آزادی ۷ هزار زندانی دیگر طالبان بر پایه توافق صلح دوحه، توجه کنیم. این اظهارات، مبین دو موضوع بسیار محوری در سازوکار صلح مورد نظر امریکا و طالبان و بالتبع پاکستان است. موضوع نخست نادیدهانگاری مطلق جایگاه حقوقی دولت افغانستان و بیتوجهی به حضور قانونی و مشروع نهاد دولت در کشور است که با همه موازین و معیارهای حقوقی پذیرفتهشده جهانی در تعارض و تقابل است و مسئله دوم، پنهان بودن محتوای اصلی و مورد توافق طالبان امریکا است که به نظر میرسد به میزان نزدیک شدن به پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ابعاد پوشیده و پنهان آن برای عملیاتی شدن و اعمال فشار بر دولت افغانستان، آشکار میشود.
بر این اساس، مسئولیت و مأموریت اصلی و ملی دولت و هیئت مذاکرهکننده آن در دوحه قطر، حفظ وحدت و یکدستگی درونی خود از یک سو و مراجعه به افکار جمعی مردم از سوی دیگر برای حمایت از هستی و هویت نظام سیاسی کشور و تصمیمگیری قدرتمندانه معطوف به تسلیم نشدن به فشارهای خارجی در روند بسیار حساس و حیاتی صلح با طالبان است.