نشست دوحه؛ تقابل شرق و غرب و بحران پیچیده افغانستان!
این پیشینه و همچنان وضعیت حقوق بشری و زنان افغانستان عواملی است که برایند نشست دوحه را در بعد داخلی افغانستان شدیداً متاثر خواهد ساخت. اکنون با این تفاسیر، سازمان ملل متحد، کشورهای منطقه و دو طرف داخلی قضیه افغانستان، در این نشست یا نشستهای مشابه باید به دنبال راهکاری باشند که بتواند این هم اضداد را در کنار هم جمع کند
قرار است نشست دوحه در ماه جاری میلادی در پایتخت قطر به میزبانی سازمان ملل متحد و اشتراک برخی طرفهای درگیر در قضیه افغانستان؛ اعم از کشورهای همسایه، منطقه و جهان و همینطور شماری از جریانهای سیاسی مخالف طا-لبان، جامعه مدنی و زنان، برگزار شود. این دومین نشست از این سنخ است که به میزبانی سازمان ملل متحد در باره بحران افغانستان برگزار میشود. روندی که دور قبلی آن موفقیت قابل لمسی برای عبور از بحران موجوده در افغانستان در پی نداشت.
نفس برگزاری چنین نشستی به میزبانی سازمان ملل متحد از اهمیت مضاعف در سپهر سیاسی-راهبردی منطقه مرتبط با افغانستان برخوردار است، اما وجه قابل نگرانی و رویه میدانی آن به شدت پیچیده و تا جایی پر دست انداز است؛ زیرا از یک جهت این نشست محل تقاطع و تقابل منافع کشورهای منطقه و شرق با غرب و اقمارش است، از یک طرف جریانهای اثرگذار سیاسی مخالف طا-لبان در آن حضور موثر ندارند و از سویی هم، حاکمیت کنونی نیل به اهداف راهبردی خود را – به رسمیت شناسی و تصاحب کرسی افغانستان در ملل متحد- در آینه آن نمیبیند.
از قراین چنین بر میآید که نشست دوحه با سوء ظن کشورهای منطقه از جمله ایران، چین و روسیه به دلیل مدیریت آن از سوی امریکا مواجه است. حسن کاظمی قمی در پیوند به این نشست گفته است که هرگونه ثبات در افغانستان از آدرس ابتکارات منطقهای میگذرد. ابراز چنین سخنی از سوی نماینده ویژه ایران به سادگی بیانگر این واقعیت ساده است که کشورهای همسایه افغانستان اعتماد کافی نسبت به هرگونه روندی که در محور امریکا حرکت کند، ندارند. موضوع مهم مورد مناقشه دیگر، تعیین نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان است که به همان میزان که مورد حمایت امریکا و اقمارش واقع شده، از سوی کشورهای منطقه و همسایه به ویژه ایران، روسیه و چین مورد تردید قرار گرفته است.
مبتنی بر این که تعیین نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان به تجویز هماهنگ کننده ویژه ملل متحد؛ فریدون سینیرلی اوغلو صورت گرفته و شکی نیست که گوشه چشم امریکا را نیز با خود دارد و با استقبال جریانهای مخالف و منتقد طا-لبان نیز مواجه شده، به سادگی حاکمان کنونی و کشورهای متخاصم با غرب را به مسیر مخالف آن هدایت کرده است؛ زیرا تعیین نماینده ویژه جدید از سوی سازمان ملل متحد میتواند ابتکارات بعدی را مدیریت کرده و حلقههای منطقهای را به حاشیه براند. این موضوع در صورت از قوه به فعل در آمدن در نشست دوحه، برای کابل نیز سنگین تمام میشود؛ زیرا میتواند تعاملات منطقهای آن را با چالش مواجه بسازد.
بنا بر این، نشست دوحه در گام نخست محل تلاقی اختلافات شرق و غرب و در حلقه کوچکتر، با چالش قدرت حاکمه و مخالفان پراکنده مواجه است؛ چیزی که این نشست را از هرگونه فعلیت اجرایی تهی میکند.
فراتر از این مسایل، عملکرد سازمان ملل متحد در دوساله اخیر نیز به اندازه بسنده بدگمانی و بیاعتمادی را میان طرفهای مختلف سیاسی و مردم افغانستان برانگیخته است؛ زیرا در نشست قبلی، امینه محمد معاون دبیرکل سازمان ملل متحد در باره نشست گفت که به رسمیت شناختن طا-لبان در آجندای نشست است و این اظهارات با واکنشهای بسیار جدی از سوی جامعه مدنی، جریانهای سیاسی، برخی کشورها، نهادهای حقوق بشری و مردم افغانستان مواجه شد.
این پیشینه و همچنان وضعیت حقوق بشری و زنان افغانستان عواملی است که برایند نشست دوحه را در بعد داخلی افغانستان شدیداً متاثر خواهد ساخت. اکنون با این تفاسیر، سازمان ملل متحد، کشورهای منطقه و دو طرف داخلی قضیه افغانستان، در این نشست یا نشستهای مشابه باید به دنبال راهکاری باشند که بتواند این هم اضداد را در کنار هم جمع کند و محصولی ارائه نماید که باب دندان همه جوانب باشد؛ مدیریت چنین تضادهای بنیادین و ریشه دار، البته که کار آسانی نیست و دقت و حوصله فراوان میخواهد.