پایان جنگ روسیه-اوکراین!
روسیه دونباس را از اوکراین جدا میکند و شرط تخلیۀ ماریوپول و سایر نقاط هم این خواهد بود که اوکراین تعهد دهد هیچگاه عضو ناتو نخواهد شد. چنین پایانی میتواند آبرومندانه باشد
این روزها بزرگترین پرسش این است که ادامۀ این جنگ چه خواهد شد. حتی روسیهستیزترین نظارهگران هم فکرش را نمیکردند این لشکرکشی به چنین مقاومت برخورد کند و کار چنین گره بخورد. امروز بهتر از چهل روز پیش میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم.
یک چیز روشن است، روسیه اهداف اولیۀ خود را تعدیل کرده: دیگر از آن تعبیر احمقانه «نظامیزدایی اوکراین» حرفی نمیزند و فقط میخواهد مناطقی از شرق و جنوب اکراین را تصرف کند تا هر چه زودتر به نحوی آبرومندانه و با ظاهری پیروزمندانه جنگ را پایان دهد تا پس از یک پیروزی حداقلی به تنشزدایی با غرب روی آورد. اما فعلاً باید دونباس (یعنی استانهای دونتسک و لوهانسک) و چند منطقه دیگر را به طور کامل تصرف کند. امتیازات دو طرف را برای چنین چشماندازی بررسی کنیم:
یک: روسیه به جای پخش کردن نیروهای خود و درگیری با مقاومت مردمی در منطقهای گسترده، حضور خود را به چند نقطه کاهش میدهد.
دو: در برخی مناطق شرقی اقلیت روس درصد جمعیتی بالاتری دارد و میتواند به پشتوانۀ مردمی بیشتری امید داشته باشد.
سه: جنگیدن در این نقاط با توجیهاتی که روسیه تراشیده، همخوانی بیشتری دارد.
اما امتیازات اوکراینیها کمی میچربد:
یک: وضعیت روحی و اعتماد به نفس اوکراینیها بالا رفته و امید پیدا کردهاند که میتوانند روسیه را متوقف کنند و حتی شکست دهند. در مقابل، سردرگمی تاکتیکی و استراتژیک روسیه باعث شده روحیۀ نیروهای روسیه افت کند.
دو: قوای مهاجم میتواند دور بایستد و با بمباران هوایی و موشکی خود دشمن را به شدت زیر آتش بگیرد. اما به این شیوه نمیتوان در هیچ جنگی پیروز شد. برای پیروزی باید ستونهای زرهی و پیاده نظام یک کشور را سنگر به سنگر اشغال کند. وقتی مدافعان سرسختانه مقاومت میکنند، تصرف بسیار دشوار و پرتلفات میشود و برتریهای تسلیحاتی تا حد زیادی رنگ میبازد. در این نوع نبرد، اراده و جنس مبارزان اهمیت مییابد که در این زمینه وضع اوکراینیها بهتر است: اوکراینیها با ایمان برای خاکشان میجنگند، در حالی که چنین ارادۀ پولادینی در میان روسها دیده نمیشود.
سه: اما مسئۀ بسیار مهمتر نوع پشتیبانی غرب است: تسلیحاتی که غرب در اختیار اوکراین میگذارد، پیشروی روسها را بسیار دشوار میکند. تا اینجا شاید مهمترین عامل در تعیین سرنوشت جنگ همین تسلیحات و ارادۀ مقاومتجویانۀ اوکراینیها بوده باشد. غربیها پشتیبانیهای اطلاعاتی گستردهای هم به اوکراین میدهند.
با این اوصاف صحبت دربارۀ سرنوشت جنگ دشوار است. اما با یک مثال تاریخی نتیجۀ جنگ را حدس میزنم. در پاییز ۱۹۳۹ شوروی زیر رهبری توتالیترِ استالین به فنلند حمله کرد. نیروی نظامی این دو کشور از هیچ نظری قابل مقایسه نبود. اما با مقاومت سرسختانه و دستخالی فنلندیها یورش ارتش سرخ شوروی به یک افتضاح نظامی بدل شد. مقامات شوروی که بیش از همه از بیاعتبار شدن شوروی و تخریب هیمنۀ ارتش سرخ بیمناک بودند، میدانستند باید به هر قیمتی این جنگ را ببرند. به همین دلیل با بازنگری در سیاست جنگی خود، نیروی عظیمی روانۀ فنلند کردند و این بار پس از چند ماه پیروزی قابلقبولی کسب کردند (البته همچنان بیآبرویی ارتش سرخ در ذهن جهانیان ماند).
در اکراین نیز همین اتفاق خواهد افتاد. روسیه اهداف خود را تعدیل کرد و به زودی برای تحقق اهدافی که در بالا برشمردم، حملات گستردهای خواهد کرد و نیروی عظیمی به میدان خواهد فرستاد تا دونباس و چند شهر ــ به ویژه ماریوپول و شاید هم حتی اودسا ــ را تصرف کند. پس از تصرف این مناطق مذاکراتی جدی انجام خواهد شد: روسیه دونباس را از اوکراین جدا میکند و شرط تخلیۀ ماریوپول و سایر نقاط هم این خواهد بود که اوکراین تعهد دهد هیچگاه عضو ناتو نخواهد شد. چنین پایانی میتواند آبرومندانه باشد. گرچه آسیبهای این جنگ سر جای خود میماند: تخریب هیمنۀ ارتش روسیه، تخریب تجارت خارجی روسیه، نابودی روابط دیپلماتیک روسیه و بار سنگین تحریمها که مانند یک گرو بزرگ کفۀ ترازوی اوکراین را در مذاکرات سنگین میکند.
روسیه در اجرای این سناریو موفق خواهد بود؟ اودسا را شک دارم، اما بعید نیست دونباس و چند نقطۀ دیگر از شرق و جنوب را تصرف کند. اما اگر نتواند چه؟ اگر نتواند قطعاً یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ روسیه رخ داده است: شکستی در حد شکست روسیه در برابر جاپان در ۱۹۰۵٫
اما اگر این سناریو محقق شود، نامش پیروزی است؟ نه! اوکراین شکست میخورد، اما روسیه هم نمیتواند نام این را پیروزی بگذارد، زیرا پیروزی را باید بر اساس هزینه و فایده تعریف کرد. بُرد حداقلی در برابر باخت حداکثری پیروزی نیست، طبعاً.