پیام و پیامد این دیدار/ اتهام تجزیهطلبی نقش بر آب میشود
پیام دیگر این سفر و دیدار نشان دادن جدیت اختلاف سیاسی میان حلقه ارگ با حامیان دیروز شان که پشتونهای جنوبی، مشرقی و حوزه لوی کندهار هستند، میباشد که نیاز میبینند در همسویی با داعیه حریف قدرتمند ارگ که عطا محمد نور است، آن را به موفقیت برسانند.
بدون تردید یکی از مقاصد آقای غنی از راهاندازی روند «بایومتریک» در ارگ جلب حمایت چهرههای پر نفوذ و بلندپایه پشتون از او و ترک همسویی آنها با داعیه استاندار بلخ عطا محمد نور بوده است که با سفر و دیدار آقایان ظاهر قدیر، همایون همایون، نماینده جنرال رازق، آقای نقیبی و حاجی حضرتعلی به مزار شریف، نقش بر آب میشود.
شاید بزرگترین پیام این سفر نیز همین باشد که بحث توزیع شناسنامههای الکترونیک چیزی به خوبی وجود اداره موجود بیش و چیزی از زشتی آن کم کرده نمیتواند؛ زیرا همه میدانند که در هر صورت دوام کار اداره توافقی کابل به همین منوال، قابل قبول برای هیچکس و از هیچقوم نیست.
اختلاف نظرها را زمانی میتوان به خوبی میان احزاب و اقوام حل کرد که یک رژیم سیاسی ملی و دموکراتیک داشت.
پیام دیگر این سفر و دیدار نشان دادن جدیت اختلاف سیاسی میان حلقه ارگ با حامیان دیروز شان که پشتونهای جنوبی، مشرقی و حوزه لوی کندهار هستند، میباشد که نیاز میبینند در همسویی با داعیه حریف قدرتمند ارگ که عطا محمد نور است، آن را به موفقیت برسانند.
پیام سوم هم تایید مشروعیت مقاومت آقای نور در برابر حکومت مرکزی از جانب همه جریانهای مخالف غنی-عبدالله است که محور بلخ را محور قابل اعتماد برای هماهنگی و فرماندهی همه نیروهای سیاسی برعلیه ارگ و سپیدار معرفی میکند.
و اما پیامد این سفر :
۱- همصدایی بیشتر برای تحقق داعیه نور که همانا غیر متمرکز سازی نظام، توزیع عادلانه قدرت و ایجاد شفافیت در پروسه انتخابات به مقصد دستیابی به مشروعیت سیاسی در آینده است.
۲- بزرگتر کردن ایتلاف نجات یا بهتر بگوییم ایجاد ایتلاف بزرگ سیاسی از همه نیروهای اپوزیسیونی به شمول جریانهای شامل ایتلاف نجات افغانستان.
۳- ایجاد فشار بر حکومت و جامعه بینالمللی حامی افغانستان به مقصد ایجاد اصلاحات از جانب حکومت در عرصههای مختلف، به خصوص در نظام و کمیسیونهای انتخاباتی و تعین زمان برگزاری انتخابات.
۴- در صورت عدم توجه حکومت به اصلاحات، پیشنهاد اداره موقت و یا رفتن به انتخابات زودهنگام که در نشست بزرگ قندهار نیز منحیث آجندای کلان شامل بود که در عدم حضور آقای نور به بحث جدی و عملی گرفته نشد.
۵- چرخش دوباره عدهای از نخبگان تاجیک و اعضای مذبذب جمعیت اسلامی به جانب آقای نور که قبلاً بواسطه پول، منصب و یا فشار به ارگ و سپیدار پیوسته بودند.
۶- پذیرش شخص عطا محمد نور از جانب حامیان خارجی افغانستان منحیث مهره کلیدی در سطح کشور و عمدتاً به نمایندگی از تاجیکها در رقابتهای انتخاباتی آینده که از این آدرس به حیث کاندیدای ریاست جمهوری و یا معاونیت ریاست جمهوری به رقابت آمادگی میگیرد.
در نهایت، اگر یک سری نگرانیهای کوچک از ناحیه بیقولی، بدعهدی و مقطعی موضع گرفتنهای سیاسیون افغانستان را اینجا در نظر نگیریم، انکشاف اخیر فرصت بزرگی است برای آینده کار آقای نور در چانه زنیهایش با حکومت و حتی کلیت حیات سیاسیاش در امروز و آینده افغانستان.
برناصالحی