چطور میتوان آسیای جنوبی و مرکزی را وصل کرد
روسیه و چین به عنوان دو عضو اصلی سازمان همکاری شانگهای و هند باید یک استراتژی عملی را برای اتصال آسیای مرکزی و جنوبی ترسیم کنند تا چشمانداز حرکت آزاد سفر، کالا، خدمات و سرمایه به واقعیت تبدیل شود
ارتباط از نظر تجارت، مسافرت و گردشگری یک نیاز اساسی در حوزه همکاریهای منطقهای است. نشست وزرای خارجه سازمان همکاری شانگهای که اوایل ماه جاری در «گوا» برگزار شد کمبود توجه به اتصال در آسیای مرکزی و جنوبی را گوشزد کرد، اما تاکید نمود که کشورهای عضو اقداماتی را برای تقویت روابط تجاری و همچنین اتخاذ گامهایی برای مقابله با چالشهای تغییرات آب و هوایی، افراطگرایی و تروریزم بر میدارند.
جوهر اتصال در عصر جهانی شدن، اطلاعات، جیواکونومیک و قدرت نرم، جابجایی آزادانه افراد، کالاها، خدمات و سرمایه است. اینکه چگونه معاهده تاریخی صلح و دوستی که توسط رییس جمهور وقت فرانسه شارل دوگل و کنراد آدناور صدر اعظم وقت آلمان غرب در سال ۱۹۶۳ امضا شد، منجر به تغییر دریا در اروپا و در نهایت منجر به تشکیل اتحادیه اروپا و راهاندازی ارز واحد و همچنین سفر رایگان، تجارت و ارسال بدون مانع کالا شد.
اتصال مجدد آسیای جنوبی و مرکزی به این معنی است که از دوران سلسله کوشانیان در دوران باستان و سلطنت دهلی و امپراتوری مغول در دوران قرون وسطی و پس از قرون وسطی، اتصال از طریق مسیر باستانی ابریشم بین این دو منطقه انجام میشد. اما با روسی-شورویزده شدن آسیای مرکزی و تشکیل امپراتوری بریتانیا در شبهقاره هند، ارتباط بین آسیای مرکزی و جنوبی شروع به تنزل کرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور کشورهای جدید آسیای مرکزی در سال ۱۹۹۱ بود که ایدههایی برای اتصال مجدد آسیای مرکزی و جنوبی شکل گرفت. سرخوشی و هیجان در پاکستان در مورد ظهور کشورهای آسیای مرکزی دیر نپایید، زیرا متوجه شدند که بدون صلح در افغانستان، ارتباط با آسیای مرکزی امکانپذیر نیست. علاوه بر این، شیوه حکومت سکولار در آسیای مرکزی و تضاد آن با موج جهاد اسلامی در پاکستان، مانع بلندپروازیهای اسلامآباد برای جلب توجه مردم منطقه شد که زمانی از نظر فرهنگی و مذهبی با شبهقاره هند مرتبط بودند.
زمانی که ریالیسم سیاسی جایگزین ایدهآلیسم شد، دیگر خیلی دیر شده بود و کشورهای آسیای مرکزی تصمیم گرفتند نفوذ روسیه و چین را تحت سازمان همکاری شانگهای که در سال ۱۹۹۶ به نام شانگهای پنجم تشکیل شد و در سال ۲۰۰۱ به سازمان همکاری شانگهای تغییر نام داد، بپذیرند. قبل از آن، سازمان همکاری اقتصادی (ECO) در سال ١٩٩٢ احیا شد که شامل تمام کشورهای آسیای میانه و آذربایجان و افغانستان بود. پاکستان، ایران و ترکیه – سه عضو بنیانگذار همکاری منطقهای برای توسعه (RCD) – در سال ۱۹۸۵ تصمیم گرفتند نام آن را به ECO تغییر دهند و آن را با گنجاندن شش کشور آسیای مرکزی در نوامبر ۱۹۹۲ گسترش دهند. این بدان معناست که پاکستان از مدتها قبل تلاش کرده در آسیای مرکزی نقش رهبری را ایفا کند، اما به دلیل جنگ داخلی در افغانستان و حمایت گرم حکومتهای آسیای مرکزی که از حمایت اسلامآباد از رژیم طا-لبان هراس داشتند، مسدود بماند.
دو ابتکار عمده تحت پروژه اتصال برای وصل نمودن آسیای مرکزی و جنوبی که در صورت اجرا تغییرات کیفی را در این دو منطقه به همراه خواهد داشت عبارتند از: خط لوله گاز ترکمنستان، افغانستان، پاکستان هند (TAPI) و دهلیز برق آسیای مرکزی – آسیای جنوبی (CASA 1000) است. این دو پروژه که باعث تقویت ارتباط انرژی میان آسیای مرکزی و جنوبی میشد، هنوز هم فقط روی کاغذ است، اما با توجه به موضوع بودجه و وضعیت افغانستان تا تطبیق و عملی شدن فاصله زیادی دارد. نشست سازمان همکاری شانگهای در گوا راههای دیگر ارتباط در تجارت، سفر، آموزش، فرهنگ و مقابله با تهدید شدید تغییرات آب و هوایی را مورد بحث و بررسی قرار داد.
آسیای مرکزی و جنوبی دو منطقهای است که با تهدید جدی تغییرات اقلیمی به شکل ذوب شدن یخچالهای طبیعی روبرو هستند. رشتهکوههای هیمالیا، قراقروم، هندوکش و پامیر دارای منابع آبی عظیمی هستند، اما ذوب سریع یخچالها در چند دهه آینده با خطر خشکسالی و قحطی مواجه خواهد شد.
به این ترتیب، عدم اتصال هوایی مناسب و مقرون به صرفه بین آسیای مرکزی و جنوبی یک چالش بزرگ در کنار اتصال زمینی و ریلی بین دو آسیا است. روسیه و چین به عنوان دو عضو اصلی سازمان همکاری شانگهای و هند باید یک استراتژی عملی را برای اتصال آسیای مرکزی و جنوبی ترسیم کنند تا چشمانداز حرکت آزاد سفر، کالا، خدمات و سرمایه به واقعیت تبدیل شود.
میتوان دو استراتژی را برای اتصال مجدد آسیای مرکزی و جنوبی ترسیم کرد.
اول، تلاشهای معنادار برای صلح در افغانستان.
حکومت طا-لبان که فاقد مشروعیت در سطح بینالمللی است، تلاش میکند با ایجاد خطوط ریلی که شهرهای مختلف افغانستان را به هم متصل میکند، به دنیا نشان دهد که خواهان تجارت است و این ارتباط را به آسیای مرکزی، ایران و پاکستان فراهم کند تا به تجارت و فعالیتهای بازرگانی بین پاکستان و آسیای مرکزی انگیزه دهد.
هنوز مشخص نیست که حکومت طالبان تا چه اندازه ظرفیت، توانایی و منابع برای ارتقای ارتباط از طریق راهآهن با آسیای مرکزی و جنوبی دارد زیرا وقتی نیمی از جمعیت افغانستان از حقوق اساسی مانند حق تحصیل، اشتغال و سفر رایگان محروم هستند، چگونه میتوان برای ساخت زیرساختها اقدامی انجام داد؟ بهرغم ادعاهای مطرح شده از سوی افغانستان مبنی بر برقراری صلح در کشورشان، به دلیل اقدامات سرکوبگرانه علیه گروههای مخالف، به ویژه آنهایی که به نقض حقوق زنان اعتراض میکنند، وضعیت در صحنه متشنج است.
دوم، اتصال مجدد آسیای جنوبی و آسیای مرکزی نیازمند اراده سیاسی و عزم دولتهای مربوطه برای کاهش محدودیتهای سفر، ویزا و تجارت است. همچنین ارتباط بین موسسات دانشگاهی، مراکز تحقیقاتی سیاسی و نهادها ضروری است. در این راستا، یک ابتکار مهم بینالمللی «ارتباط مجدد آسیای مرکزی و جنوبی» توسط بخش علوم سیاسی و مطالعات دانشگاه پنجاب لاهور با همکاری کنراد آدناور استیفتینگ برلین انجام شد. این کنفرانس با حضور سخنرانانی از پاکستان، بریتانیا، آلمان، ترکیه و آسیای مرکزی، اقدامات طولانی را برای اتصال مجدد آسیای مرکزی و جنوبی از طریق ترویج روابط تجاری، بازرگانی، فرهنگی، گردشگری، آموزشی و مسافرتی بررسی کرد. گفتمانی که در این کنفرانس مفید انجام شد باید با ذینفعان مرتبط همراه با یافتهها/توصیهها با سیاستگذاران مربوطه به اشتراک گذاشته شود تا گامهای عملی برای تقویت ارتباط بین آسیای مرکزی و جنوبی برداشته شود.
منازعات حلنشده بین هند و پاکستان و وضعیت ناپایدار افغانستان، مانع اصلی ارتباط بین آسیای مرکزی و جنوبی است. کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای و اکو باید اقداماتی را انجام دهند که علاوه بر تمرکز بر مدیریت مناقشه، شرایط قابل قبولی را برای کاهش محدودیتهای حرکت آزاد افراد، کالاها، خدمات و سرمایه ایجاد شود.