چه چیزی افغانستان را به ابرقدرتها پیوند داد؟
سیاستی که برای بیرون راندن نیروهای شوروی از خاک افغانستان در نظر گرفته شده بود، هرچند کوتاه مدت، نتیجه داد، اما نه ایالات متحده و نه پاکستان تأثیر پیامدهای آن را در درازمدت درک نکرد
ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
بسیاری از جنگجویان باتجربه میگویند که پس از ظهور مجاهدین، هیچ خرابکاری در افغانستان صورت نمیگرفت اگر ارتش پاکستان مجاهدین را در سالهای پسین تمویل نمیکرد. هرچند این تصمیم موافقان و مخالفان خود را دارد، اما انداختن تقصیر به گردن ارتش پاکستان به هیچ وجه موجه نیست. تاریخ را باید درست دید و درک کرد.
اگر یک قدم به عقب برگردیم، تاریخ به ما میگوید که تا سال ۱۹۷۹، زمانی که شاه ایران در ازای کمکهای نظامی امریکا پایگاههای نظامی و همچنین امکانات اطلاعاتی در اختیار امریکا قرار داد، امریکا از جانب روسیه احساس خطر نمیکرد. ایران جریان نفت را کنترول و سدی در برابر پیشروی شوروی به سمت اقیانوس هند یا خلیج فارس بود.
ایالات متحده در آن زمان نگران روابط خوب اتحاد جماهیر شوروی با افغانستان نبود. از آنجایی که امریکا خود با سایر کشورهای منطقه روابط خوبی داشت. علاوه بر این، بخشی از اتحاد جماهیر شوروی با افغانستان مرز مشترک داشت و ایالات متحده نیاز به حفظ روابط خوب را درک میکرد. به تدریج اتحاد جماهیر شوروی به بزرگترین منبع کمکهای خارجی برای افغانستان تبدیل شد. در اوایل سال ۱۹۶۲، وزارت امور خارجه امریکا اظهار داشت که «تحریک خصومت فعال ایالات متحده علیه اتحاد جماهیر شوروی [تنها] به تضعیف توانایی افغانستان برای بقا کمک میکند».
با کنارهگیری شاه از تاج و تخت در سال ۱۹۷۹، شرایط تغییر کرد. ساختار سیاسی پس از آن نه تنها به شدت طرفدار اسلام بود، بلکه به شدت ضد امریکایی نیز بود. موازنهای که تا آن زمان حفظ شده بود با اعزام ۱۰ هزار سرباز از سوی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان بههم ریخت. این نیروها در فاصله بین حمله ایران و پاکستان قرار گرفتند. برهم خوردن موازنه منطقهای بود که ایالات متحده دریافت باید با افغانستان تعامل داشته باشد و نمیتواند نزدیکی اتحاد جماهیر شوروی را فقط به عنوان استراتژی دفاعیاش نگاه کند.
امتناع حفیظالله امین از تسلیم شدن در برابر ارتش سرخ باعث شد شوروی او را اعدام کند. کابل به «کشور وابسته» اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. مخالفانی نیز همواره وجود داشته است، بهویژه در مناطق روستایی. هر عملی عکسالعملی دارد. چنانچه انستیتوت واشنگتن برای سیاست جدید شرق اظهار داشت، «به رغم سادهسازی بیش از حد برخی از دانشگاهیان و مخالفان کمپاین نظامی علیه طا-لبان، مجاهدین به همین سادگی پس از جنگ توسط سی آیای ایجاد نشد. بلکه با تهاجم شوروی، انتقال سربازان ارتش سرخ با هواپیماهای آئروفلوت به کابل و عبور تانکهای شوروی از پل دوستی (ازبکستان کنونی)، کادری از مجاهدین افغان وجود داشت. این کادر از چهار سال قبل از قیام نافرجام شان در پاکستان به سر میبردند. با این حال، حتی اگر مجاهدین قبل از تهاجم شوروی وجود داشتند، اشغال یک قدرت خارجی بود که باعث شد جنبش مجاهدین به لحاظ نفوذ و اندازه به طور فزایندهای رشد کند.»
جالب اینجاست که ایالات متحده تصمیم گرفت طی دو هفته پس از تهاجم]شوروی[ به افغانستان، جنگجویان مقاومت را در افغانستان مسلح کند. این افسانه که این کار با پیشنهاد پاکستان انجام شد، نادرست است. اگرچه دولت کارتر ۳۰ میلیون دالر برای این هدف تعیین کرد، این مبلغ در زمان ریگان افزایش یافت. در سال ۱۹۸۵، این مبلغ به ۲۵۰ میلیون دالر افزایش یافت و عربستان سعودی با مبلغی برابر به میدان آمد. دو سال بعد، این مبلغ به ۶۳۰ میلیون دالر افزایش یافت. کمک سایر کشورها جدا از این است. سال ۱۹۸۵ بود که دولت ریگان تصمیم گرفت استراتژی خود را از موضع محدود به یک استراتژی برجسته برای بیرون راندن کامل اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان تغییر دهد. بنا بر گزارشها، پاکستان توسط سیا به عنوان سکوی حمل و نقل برای تهیه سلاح به مبارزان مقاومت {مجاهدین} استفاده میشد. به محض ورود اسلحه به بندر کراچی یا میدانهوایی اسلامآباد، آیاسآی این مهمات را به انبارهای نزدیک راولپندی یا کویته و از این رو به مرز افغانستان منتقل میکرد.
بنابراین، پاکستان در موقعیت هماهنگکننده قرار گرفت. اگر از این موقعیت برای ترویج منافع خود استفاده نمیکرد، دیوانگی بود. پاکستان برای ارتباط بهتر با هر گروه در داخل افغانستان تعامل کرد و هدف آن توزیع کمک بود. جناحهای سازگارتر پاداش بهتری دریافت کردند. این امر نیز در خدمت منافع امریکا بود. هند از ترس اینکه متحدش اتحاد جماهیر شوروی ناراحت نشود، از استراتژی ایالات متحده فاصله گرفت.
افغانستان شاهد مرگ هزاران سرباز ارتش سرخ بود، هر ساله بیماریها و اعتیاد به مواد مخدر افزایش مییافت. اتحاد جماهیر شوروی نیز اشغال دوامدار را به ضرر منابع مالیاش میدید. سرانجام در سال ۱۹۸۸، میخائیل گورباچف، نخستوزیر شوروی، خروج نیروهایش را از افغانستان را اعلام کرد. داکتر نجیب الله نماینده اتحاد جماهیر شوروی، پس از خروج نیروهای شوروی از حملات مجاهدین جان سالم به در برد. ایالات متحده بودجه مجاهدین را پس از خروج نیروهای شوروی تا یک سال در نظر گرفته بود. با این حال، وضعیتی که ایجاد شد طبق پیش بینی نبود. اگرچه این شکاف توسط کمکهای مالی کویت و عربستان پوشانده شد، اما کمکهای واشنگتن کاهش یافت. در سال ۱۹۹۲ هیچ بودجهای برای کمکهای نظامی به افغانستان اختصاص داده نشد.
اکثر کارشناسان میگویند که ایالات متحده به سادگی افغانستان را به زبالهدانی انداخت. در این مقطع باید این واقعیت را در نظر گرفت که عراق در اگست ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد. منابع ایالات متحده طبق منافع آنها از نظر جغرافیایی تغییر کرد. خلاء به وجود آمده را مجاهدینی که ایالات متحده علیه نیروهای شوروی مسلح کرده بود، پر کرد. انتقاد شدیدی که علیه سیآیای وجود دارد، این است که آنها طیفهای مختلفی از داوطلبان عرب را که برای جهاد به افغانستان میآمدند مسلح کردند و بعداً از همین سلاحها علیه نیروهای غربی استفاده شد. این داوطلبان معمولاً از سازمانهای اسلامگرای تندرو میآمدند.
سیاستی که برای بیرون راندن نیروهای شوروی از خاک افغانستان در نظر گرفته شده بود، هرچند کوتاه مدت، نتیجه داد، اما نه ایالات متحده و نه پاکستان تأثیر پیامدهای آن را در درازمدت درک کرد. پاکستان در دهه ۱۹۸۰ متحد امریکا در بیرون راندن شوروی از افغانستان بود. در این زمان بود که پاکستان این منطق را ترویج کرد که یک دولت دوست در افغانستان، با منافع ملی این کشور سازگار خواهد بود.
سئوالی که امروز از پاکستان پرسیده میشود، این است که دقیقاً چه گزینههایی در مورد استراتژیاش در قبال افغانستان دارد؟ خیلی کم. هرگونه تهاجم علیه شبهنظامیان طا-لبان افغان که وارد پاکستان شده باشند، واکنش شدیدی را در پی خواهد داشت.
قانونگذاران به نقل از دو فرمانده نظامی اعتراف کردند که طا-لبان افغانستان و تحریک طا-لبان پاکستان دو روی یک سکه هستند. طبق مصاحبههایی که با این قانونگذاران شده است، شبهنظامیان طا-لبان آموزشدیده افغان در سراسر پاکستان حضور دارند. به گفته رهبران ارتش، ارتش (پاکستان) میتواند فوراً به این گروهها حمله کند، اما این کشور باید آماده واکنش آن باشد.
گزینه دیگر اطمینان از بازگشت امن همه پناهندگان به سرزمین شان است. برخی اعتراض میکنند که بسیاری از آنها در این کشور ازدواج کردهاند و بنابراین نمیتوانند بازگردند. اما همه آنها ازدواج نکردهاند. فهرست را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. کسانی که ازدواج نکردهاند باید در اسرع وقت بازگردانده شوند. برای گروهی که ازدواج کردهاند، باید طرحی سنجیده شود. نکته مهم این است که نقاطی را که پناهجویان به راحتی از طریق آن وارد میشوند، مسدود کرد. شیخ رشید احمد وزیر داخله پاکستان به تاریخ ۲۷ جون اعتراف کرد که خانوادههای طا-لبان افغان در پاکستان زندگی میکنند. وی افزود که گاهی اجساد آنها میآید و گاهی اوقات در شفاخانهها تداوی میشوند.
افغانها از نظر تاریخی پاکستان را به چشم یک دوست ندیدهاند. پیشنهادات پاکستان این دیدگاه را تغییر نخواهد داد. پاکستان باید استراتژیی طراحی کند که نتایج مثبتی در پی داشته باشد و مردم این کشور مصئون باشند و جایگاه این کشور را در سطح ملی و بینالمللی تقویت کند. دیدگاه کنونی چنین نتیجهای در پی ندارد.