یافتن راهی برای بازگشت به افغانستان
امریکا در سالهای پس از خروج شوروی در سال ۱۹۷۹ بر افغانستان تمرکز نکرد و یک دهه بعد سفارت خود را تعطیل کرد. این امر چشم واشنگتن را نسبت به آنچه پیش از ۱۱ سپتمبر در آنجا شکل میگرفت، بست. در دو سال گذشته، واشنگتن سیاست مشابهی را دنبال کرده است و از بازگشت دیپلماتیک به کابل خودداری میکند و معتقد است که میتواند رهبران طا-لبان را برای آموزش دختران، کاهش محدودیتها برای زنان با وعده به رسمیت شناختن بینالمللی تحت فشار قرار داد. و بار دیگر، این تصور در حال شکست است
قابل تامل است، افغانستان که محل میراث تاسفبار طولانیترین جنگ امریکاست، چقدر از بحثهای عمومی در ایالات متحده محو شده است. اما شاید قابل درک باشد. به هر حال، به نظر میرسد همواره درگیری دیگری یا جنگ دیگری وجود دارد که چنانچه اتفاق میافتد، تاریخ افغانستان نیز هست.
از سال ۱۹۷۹ به اینسو، افغانستانیها تقریباً همیشه در درگیری زندگی کردهاند. میلیونها نفر مجبور به ترک خانه یا کشور خود شده اند. مداخلات خارجی آمده و رفته و به شکست ختم شده است و افغانستانیها و همسایگانشان را با عواقب زندگی در آن تنها گذاشته است.
امروز طولانیترین جنگ امریکا به پایان رسیده است. سفارت ایالات متحده در کابل خالی است و هر روز یادآور این است که چگونه امریکا از زمان خروج ارتش ایالات متحده در سال ۲۰۲۱ به دنبال منزوی کردن افغانستان بوده است. واشنگتن این کار را در تلاش برای تحت فشار قرار دادن طا-لبان حاکم برای تعدیل دیدگاههای شان از جمله تعهد به حقوق زنان، گسترش دولت برای شامل نمودن اعضای غیر طا-لب و رسیدگی به نقض حقوق بشر انجام داده است.
این تاکتیک در اولین باری که این گروه در قدرت بود، نتیجه عکس داد و سفارتخانههای خالی غربی قرار نیست دختران را به مکتب بازگردانند یا مشارکت زنان را در نیروی کار افزایش دهند. در عوض، انزوای طا-لبان فقط به منزوی شدن افغانستانیها کمک کرده و بسیاری از آنها احساس تنهایی و بدتر از آن بیپناهی میکنند.
زمان آن فرا رسیده است که بپذیریم سیاستهای گذشته ناکام مانده و ایالات متحده و متحدانش باید مسیر خود را تغییر دهند و متعهد به تعامل بیشتر شوند که به نوبه خود درک بهتری از واقعیتها در افغانستان به ارمغان میآورد. در کنار مقدار زیاد کمکهای بشردوستانه که واشنگتن ارایه میکند، زمان آن فرا رسیده است که امریکا به افغانستان و ۴۰ میلیون نفری که در آنجا زندگی میکنند، بازگردد. واشنگتن باید سفارت خود را در کابل بازگشایی کند و متعهد به تعامل با افغانستانیها در سراسر جامعه باشد. افغانستانیها باید بدانند که ایالات متحده و دیگران آنجا هستند و میتوان به آنها وابسته بود.
من به عنوان یک روزنامهنگار که دههها در افغانستان کار کردهام، این کشور را در جنگهای متعددش دیده ام و شاهد نتایج سیاستهای شکست خورده پی در پی بودهام. من شاهد این بودم که بسیاری از کشورها و سازمانهای بینالمللی تلاش میکنند تا برخی از باهوشترین و تحصیلکردهترین افراد این کشور را تخلیه کنند. آخرین هواپیمای ایالات متحده را که در سال ۲۰۲۱ از میدان هوایی کابل خارج شد، تماشا کردم که به جنگ پایان داد و بازگشت طا-لبان را به قدرت آغاز کرد.
در آن زمان فکر میکردم که آیا جهان روزی افغانستان را بهخاطری که کشور قابل توجهی هست میبیند و افغانستانیها – نه فقط نخبگان کابل و مهاجران، بلکه در روستاها و شهرها، در مزارع مایلها دورتر یا در کوههای ناهموار – را نه به عنوان یک مشکل برای حل، بلکه به عنوان پاسخی برای صلح پایدار در کشورشان خواهد دید.
زمانی که طا-لبان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ افغانستان را کنترول میکرد، واشنگتن، سازمان ملل و سایرین شرایط سختی را به رهبران طا-لبان وضع کرده بود تا اگر میخواهند از سوی امریکا و سایر کشورها رسمیت پیدا کنند، رعایت کنند. به طا-لبان گفته شد که دختران را آموزش دهند، به تولید مواد مخدر پایان دهند و اسامه بن لادن را که از بهار ۱۹۹۶ به این طرف در آنجا زندگی میکرد، قبل از قدرت گرفتن طا-لبان بیرون کنند.
اما تحریمهای ایالات متحده و سازمان ملل متحد افغانستان را محدود کرد و آن دسته از طا-لبهایی را که میخواستند با جهان تعامل داشته باشند و چشماندازی برای کشور خود داشتند – اگرچه ممکن بود با تصور پایتختهای غربی مطابقت نداشته باشد – از جمله حضور دختران و پسران در مکتب، تضعیف کرد.
مهمتر از همه، برخی از اعضای طا-لبان که آماده تعامل بودند، از اقامت جنگجویان خارجی در کشورشان حمایت نکردند. چنانچه در آن زمان گزارش دادم، محمد خاکسار، معاون وقت وزارت داخله طا-لبان، به من گفت که در سالهای قبل از حمله تروریستی ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ علیه ایالات متحده، با یک دیپلمات امریکایی و یک مقام سیآیای در کشور همسایه پاکستان برای کمک به اخراج جنگجویان خارجی تماس گرفته، اما با مخالفت مواجه شده است.
گرگوری مارچیز، در آن زمان معاون کنسولی در کنسولگری ایالات متحده در شهر پیشاور پاکستان، بعداً به من تأیید کرد که او ملاقاتی با آقای خاکسار داشته و پیتر مک ایلوین یک مقام رسمی سیآیای بعداً صحبتهای آقای خاکسار را در این مورد تایید کرد.
امریکا در سالهای پس از خروج شوروی در سال ۱۹۷۹ بر افغانستان تمرکز نکرد و یک دهه بعد سفارت خود را تعطیل کرد. این امر چشم واشنگتن را نسبت به آنچه پیش از ۱۱ سپتمبر در آنجا شکل میگرفت، بست. در دو سال گذشته، واشنگتن سیاست مشابهی را دنبال کرده است و از بازگشت دیپلماتیک به کابل خودداری میکند و معتقد است که میتواند رهبران طا-لبان را برای آموزش دختران، کاهش محدودیتها برای زنان با وعده به رسمیت شناختن بینالمللی تحت فشار قرار داد. و بار دیگر، این تصور در حال شکست است.
در گزارشهای خود در مورد جنبش طا-لبان از سال ۲۰۲۱ به اینسو، دریافتهام که محدودترین رهبران طا-لبان قاطعتر شدهاند، و از انزوای ملت روی محکمتر کردن کنترولشان سرمایهگذاری کردهاند، به قیمت کسانی که از تعامل بینالمللی حمایت میکنند و دیدگاهشان برای کشورشان محروم کردن دختران از تحصیل نیست یا به دنبال نامرئی کردن زنان نیستند.
از نظر مالی، امریکا همچنان نسبت به افغانستان سخاوتمند بوده و از زمان بازگشت طا-لبان به قدرت، کمکهای بشردوستانه قابل توجهی ارایه کرده است. در واقع، امریکا یکی از بزرگترین کمککنندگان کمکهای بشردوستانه به این کشور است – که از زمان خروج از این کشور حدود ۲ میلیارد دالر برای کمک هزینه کرده است. (در عین حال، ایالات متحده و کشورهای اروپایی بیش از ۹ میلیارد دالر دارایی افغانستان را در اختیار دارند که از زمان بازگشت طا-لبان مسدود شده است.) اما کمکهای بشردوستانه به تنهایی به پیشرفت افغانستان کمکی نمیکند.
البته امریکا با طالبان هم صحبت میکند. مقامات ایالات متحده با رهبران طالبان در قطر، جایی که این گروه دفتر سیاسی دارد و نمایندگی دیپلماتیک ایالات متحده در افغانستان در آنجا مستقر است، دیدار کرده اند. توماس ویست فرستاده ویژه واشنگتن، چهره عمومی سیاست امریکا در قبال افغانستان است. او با طا-لبان در قطر دیدار کرده است تا در مورد موضوعاتی مانند آموزش برای دختران و کمکهای بشردوستانه گفتوگو کند و با رهبران همسایگان افغانستان و کشورهای خاورمیانه و اروپا دیدارهایی داشته است.
اما این تعامل از مسیر دور است. این استراتژی تنها به چند افغانستانی – نخبگان کابل، مهاجران و مقامات دولتی سابق – ختم میشود. این بدان معناست که مقامات ایالات متحده نمیشنوند، نمیبینند یا درک نمیکنند که چه اتفاقی در زمین میافتد. سازمان ملل متحد از زمان به قدرت رسیدن طا-لبان در این کشور حضور ثابتی داشته است و نزدیک به ۲۰ کشور از جمله جاپان، چین، روسیه و برخی کشورهای خاورمیانه در دو سال گذشته به نوعی حضور دیپلماتیک خود را در این کشور حفظ کرده یا احیا کرده اند. تا زمانی که ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی این کار را انجام ندهند، مردمی در افغانستان وجود خواهند داشت که همچنان احساس تنهایی میکنند و نمیتوانند تغییراتی را که فقط خودشان میتوانند ایجاد کنند، به منصه ظهور درآورند.
همچنین اگر اظهارات علنی مقامات غربی به جای برانگیختن احساسات، به یافتن مسیری رو به جلو کمک کند، مفید خواهد بود. جان سوپکو، بازرس ویژه ایالات متحده برای بازسازی افغانستان، در ماه اپریل به کانگرس درباره نحوه استفاده از بودجه ایالات متحده در افغانستان گفت: «فقط میتوانم بگویم که یک جنگجوی گرسنه طا-لب را هم در تلویزیون ندیدهام. همه آنها چاق، خاموش و شاد به نظر میرسند. من تعداد زیادی از کودکان افغانستانی را در تلویزیون میبینم که گرسنه هستند. بنابراین من متعجبم که این همه بودجه به کجا میرود.»
اگرچه نگرانیهای آقای ساپکو در مورد نحوه خرج کردن پول ایالات متحده ممکن است مشروع باشد، این نوع کاریکاتور به نفع کسی نیست. طا-لبان, جنبشی است که با غیرت مذهبیاش تعریف شده است، که ریشههای قبیلهای آن عمیقاً در حومه محافظهکار افغانستان فرو رفته است.
احترام در افغانستان بسیار زیاد است – و فقدان احترام به همان اندازه در مسیرهای غیرمثمر است.
طا-لبان از درون جامعه افغانستان برآمده اند. این بدان معنا نیست که همه افغانستانیها از محدودیتهای بیرویه بر دختران و زنان حمایت میکنند، اما به این معناست که پیمودن راهی به جلو نیاز به درک عمیقتر، تکبر کمتر و راهحل داخلی افغانستانی دارد.
خوش تان بیاید یا نیاید، این امر به معنای بازگشت به افغانستان است.