با آمدن دولت جدید، سیاست امریکا در قبال افغانستان تغییر میکند؟
مترجم: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: هریس و ترامپ میتوانند ابزار بینالمللی مانند سازمان ملل را تحت فشار قرار دهند. هریس، به نوبه خود، ممکن است مجبور شود موضع قطعی علیه به رسمیت شناختن بینالمللی طالبان اتخاذ کند و دولت ترامپ ممکن است کمکها را به افغانستان قطع کند.
در مناظرههای اخیر ریاست جمهوری ایالات متحده و تبادل کوتاه دیدگاهها، اوج و پایان جنگ امریکا علیه تروریزم در افغانستان مطرح شد که در آن نامزدان سعی کردند تقصیر را بر گردن یکدیگر اندازند. کامالا هریس، نامزد دموکراتها مدعی شد با شرایطی که ترامپ یک “توافق ضعیف و وحشتناک” را در دوحه با یک «سازمان تروریستی» ترتیب داد، خروج از این کشور ضروری بود. در واکنش، ترامپ رییس جمهور پیشین از خروج پرهرج و مرج رییس جمهور بایدن در ۲۰۲۱ انتقاد و از توافقنامه دوحه دفاع کرد. با نگاهی فراتر از تهمت و دشنام معمولی در مناظره، استفاده کامالا هریس از کلمه “تروریستها” برای توصیف طالبان بسیار مهم است – شاید نشانهای از موضع سیاسی باشد. بهرغم شناسایی روزافزون بینالمللی، البته که ایالات متحده از نظر دیپلماتیک حکومت کنونی به رهبری طالبان را به رسمیت نشناخته است. یک رییسجمهور جدید در امریکا میتواند موضع جدیدی در قبال افغانستان اتخاذ کند: موضعی که به نفع طالبان باشد یا موضعی که به انزوا و بیزاری از آنها ادامه دهد. آیا احساسات ایالات متحده در مورد توافق دوحه در کنار تحولات جیوپولیتیک کنونی در افغانستان، یک رویکرد را بر رویکرد دیگر ترجیح میدهد؟
نقد معامله دوحه
در اوایل ۲۰۲۰، ایالات متحده توافقنامه دوحه یا موافقتنامه صلح افغانستان را امضا کرد. همانطور که هریس به درستی خاطرنشان کرد، روند مذاکرات شامل دولت وقت افغانستان (به رهبری غنی) نمیشد، بلکه در عوض شامل طالبان میشد. به عنوان بخشی از این قرارداد، تعداد سربازان و پایگاههای نظامی ایالات متحده و نیروهای ناتو به شدت کاهش یافت. نه تنها این، بلکه محدودیتهایی در تعاملات بین طالبان و ایالات متحده نیز تعیین شد. پس از توافق، حملات شورشیان به سربازان افغانستان بهطور چشمگیری افزایش یافت و باور غالب این است که این توافق منجر به نابودی نهایی نیروهای امنیتی افغانستان شد.
منتقدان توافق هماهنگ شده دولت ترامپ، نابودی ارتش افغانستان را دلیلی بر شکست این توافق میدانند. آنها استدلال میکنند که از همان آغاز مذاکرات، ایالات متحده با دخیل نساختن دولت افغانستان، زمینه ناکامیاش را مساعد کرد – ظاهراً روحیه ارتش افغانستان کاهش یافت و عدم شفافیت به طالبان این امکان را داد تا دولت افغانستان را متقاعد کند که ایالات متحده قلمرو را تسلیم کرده است (چیزی که واقعیت نداشت). شمار شورشیان افزایش یافت و قوانین جدید بر حملات هوایی ایالات متحده، مانع انجام اقدامات موثر ایالات متحده شد.
در نتیجه توافق دوحه، نیروهای بینالمللی عقبنشینی کردند و از این توافق پیروی کردند، اما طالبان این کار را نکردند. طالبان حکومت فراگیر تشکیل ندادند و در عوض، آپارتاید جنسیتی خلق کردند.
دفاع ترامپ
اردوگاه هریس این توافق را به خاطر برخورد اول با طالبان و وخیم شدن اوضاع سرزنش میکند که منجر به خروج زشت نیروهای مریکایی در ۲۰۲۱ شد. در همین حال، ترامپ معتقد است که ایالات متحده تحت دولت بایدن باید توافقهای تعیین شده در دوحه را تطبیق میکرد. خروج ضعیف و سریع نیروهای امریکایی از افغانستان مدتهاست مورد تاسف جمهوریخواهان قرار گرفته است. همین چند هفته پیش، در ۸ سپتمبر، گزارش تحقیقی جدید جمهوریخواهان مجلس نمایندگان، دولت بایدن را مسئول این خروج دانست.
دفاع ترامپ از توافق دوحه متزلزل است. به نظر میرسد توانایی ایالات متحده برای اجرای صحیح توافقها به دلیل شرایط خود توافق که شامل خروج نیروهای امریکایی میشود، مختل شده است. جانب ایالات متحده در این معامله، اهرم فشار بر طالبان را قربانی خروج آسانتر کرد (که معلوم شد چندان هم آسان نبود).
زلمی خلیلزاد، نماینده سابق امریکا و معمار توافق دوحه در مصاحبه اخیر با اندرو نورث، معتقد است که این توافق بهخاطر جلوگیری از حضور اجباری امریکا در افغانستان انجام شد، نه ایجاد آیندهای امن و مطمئن. به همین دلیل، امریکا نمیخواست هم با دولت افغانستان و هم با طالبان وارد توافق شود. خلیلزاد اذعان کرد که “ما نمیخواستیم مقید شویم”. اظهاراتی که به نظر میرسد نشان میدهد ایالات متحده تحت آن شرایط نباید هرگز با طالبان وارد معامله میشد.
آینده روابط ایالات متحده-افغانستان
با ثبت جنگ علیه تروریزم در کتابهای تاریخ، احساسات عمومی در امریکا در تضاد است. از یک سو، آسیب ملی ناشی از خروج، به بسیاری یادآوری میکند که افغانستان یک باتلاق است و از سوی دیگر، نگرانیها در مورد نقض حقوق بشر و گروههای تروریستی در این کشور همچنان سرخط اخبار است.
آیا هر یک از دولتها ترجیح میدهند که با حکومت افغانستان به رهبری طالبان تعامل داشته باشند؟ آیا هر یک از طرفین به یادآوری این منطقه در اذهان عمومی توجهی میکنند؟ سیاست انزواطلبی در قبال جنوب آسیا معمولاً ممکن است به عنوان سیاست کلیشهای ترامپ تلقی شود، اما با توجه به محکومیت صریح “تروریستها” در مناظرههای اخیر، هریس نیز ممکن سوار بر همان کشتی باشد. هیچ یک از دولتها نمیتوانند مداخله نظامی انجام دهند، اما هر دو طرف میتوانند ابزار بینالمللی مانند سازمان ملل را تحت فشار قرار دهند. هریس، به نوبه خود، ممکن است مجبور شود موضع قطعی علیه به رسمیت شناختن بینالمللی طالبان اتخاذ کند و دولت ترامپ ممکن است کمکها را به این کشور قطع کند.
در هر صورت، افغانستان یک فصل حلناشده تاریخ امریکاست. هم تحقیقات داخلی ایالات متحده و هم تحولات بینالمللی، این کشور را وادار به ورود در سیاست امریکا خواهد کرد. یک گروه دو حزبی به نام کمیسیون جنگ افغانستان، متشکل از مقامات سابق دولت امریکا با داشتن تجربه در افغانستان، در حال بررسی و تحقیق این درگیری است. قرار است گزارش آن در سال ۲۰۲۶ منتشر شود. رسانههای میراثی ضمن اینکه گهگاه نسبت به نقض حقوق بشر ابراز خشم میکنند، عمدتاً تحولات در افغانستان را نادیده میگیرند. با این وجود، حملات داعش-خراسان و سایر گروههای ضد طالبان در سراسر افغانستان افزایش یافته است. پروژههای زیربنایی در منطقه و معاملات تجاری منطقهای (حداقل روی کاغذ) رشد اقتصادی را به کابل نوید میدهند. علاوه براین، سخنرانیها و اظهارات در درون طالبان، جاهطلبیهای شدید در صحنه بینالمللی را بیان میکند: رهبر طالبان در سخنرانی در یکی از ولایتهای شمالی افغانستان، تعهدش را “به اجرای شریعت در سرزمین الهی” اعلام کرد. کابل تحت کنترل طالبان در حال تبدیل شدن به یک بازیگر بینالمللی است و در حال حاضر به موفقیتهای جزئی دست یافته است. دولت ترامپ یا هریس مجبور خواهند شد با افغانستان سر و کار داشته باشند. سیاست امریکا در قبال افغانستان نیز تا حد زیادی تحت تاثیر روابط این کشور با چین است. اگرچه افغانستان ممکن است به اندازه پاکستان سرمایهگذاری قابل توجه چین را نداشته باشد، اما شرکتهای چینایی بر صنعت معدن این کشور تسلط دارند و در اوایل سال جاری با به رسمیت شناختن سفیر طالبان، در بهرسمیت شناختن بینالمللی طالبان پیشتاز شد. از سوی دیگر، سرکوب خطرناک اویغورها توسط پکن باعث ایجاد اختلاف در بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی میشود. اگر چه کابل در حال حاضر ترجیح میدهد آزار و شکنجه اویغورها را در چین نادیده بگیرد (با وجود داشتن جامعه قومی اویغور در افغانستان)، اما این امر ممکن تغییر کند. واشنگتن با ایجاد موازنهای در مقابل پکن، میتواند از احیای حضور دیپلماتیکش در کابل سود ببرد. اما زخم ناشی از خروج ۲۰۲۱ ممکن است وقوع این اتفاق را به تاخیر اندازد.
نویسنده: وایلدر داونپورت
منبع: اطلس – Atlas