اسلایدشوافغانستانامنیت و حوادثپاکستانتحلیلترجمه

افغانستان؛ تحلیل و نوشدارو

خبرگزاری دید: در برخورد با افغانستان معاصر، صبر، پافشاری و پیگیری سیاست‌ها باید به‌عنوان اصول سیاستی در نظر گرفته شود و در مقابل از درگیری، سردرگمی و عدم همکاری پرهیز گردد. مشکلات پیچیده نیاز به زمان دارند.

در جامعه تحلیلی راولپندی/اسلام‌آباد و تا حدی در دستگاه دیپلماسی پاکستان این احساس وجود دارد که: الف) افغانستان به دلیل سرکشی رهبری‌اش در مورد موضوعات شناخته‌شده مانند (شمولیت، تروریزم و حقوق زنان) و به‌دلیل شرم‌ساری خروج امریکا تحت حفاظت امارت اسلامی در ۲۰۲۱ در اولویت‌های منطقه‌ای ایالات متحده قرار ندارد؛ ب) سایر منافع منطقه‌ای ایالات متحده محدود به مهار چین و تضمین افغانستان عاری از تروریزم است؛ و ج) تاکید اروپا بر تعامل با امارت اسلامی به رهبری طالبان ناشی از تمایل به جلوگیری از پیامدهای احتمالی مواد مخدر با منشا خاک افغانستان، گروه‌بندی مجدد احتمالی گروه‌های تروریستی ضدغربی و مقابله فعالانه با مواد مخدر، فقر و حکومت‌داری نادرست است که افغانستان را به مشکل مهاجران برای اروپا تبدیل می‌کند. به نظر می‌رسد امریکا سیاست افغانستان را به شرکای اروپایی‌اش واگذار کرده است تا بر بحران‌های جهانی مهم‌تر مانند جنگ‌های اوکراین و خاورمیانه، افزایش تبانی چین و روسیه تمرکز کند.

از نظر منطقه‌ای، کشورهای هم‌مرز با افغانستان و متاثر از بی‌ثباتی این کشور موافق‌ اند که به‌رسمیت شناسی حکومت موقت امارت اسلامی را به وضعیت امنیتی، رویکرد حساس پاکستان، حقوق زنان و سیگنال‌های غرب مشروط کنند. در مورد پاکستان، اگرچه “ثابت” بودن دوجانبه‌گرایی پاکستان-افغانستان مانند تاریخ مشترک، جغرافیا، مذهب، فرهنگ و سایر زیربناهای اجتماعی-روانی و غیره مثبت است، اما “متغیرهایی” مانند تی‌تی‌پی، وضعیت خط دیورند به‌عنوان مرز بین‌المللی، حصارکشی در امتداد مرز بین‌المللی، پناهندگان افغانستان و غیره همه، متأسفانه، منفی هستند.

برخی ذینفعان در پاکستان احساس می‌کنند که انتخاب‌های اسلام‌آباد در برابر افغانستان در حال محدود شدن است، از این رو آن‌ها احساس می‌کنند که مجبورند به واکنش‌های ضعیفی مانند بستن مرزها به‌عنوان «گزینه‌های عملی» متوسل شوند. نیاز زمان افغانستان‌شناسان این است که همیشه و هر بار گزینه‌های خارج از چارچوب، جایگزین “بستن مرزها” را به‌عنوان تنها راه‌حل به تصمیم‌گیرندگان ارایه دهند.

نخست، از نظر مفهومی، روابط پاکستان و افغانستان بر اساس تروییکای موقعیت جیوپولیتیکی، تماس مردم با مردم و تجارت و بازرگانی، به صورت منفرد و هماهنگ استوار است. الف) جیوپولیتیک امنیت، تروریزم و ​​منافع و تمرکز قدرت‌های بزرگ و رقابت رقیب آن‌ها به‌طور سنتی بر این دوجانبه‌گرایی مسلط بوده و خواهد بود. هر گونه توقع که غیر از این باشد، احساسی، خیال‌بافی و ندانستن سیاست واقعی است. ب) تماس‌های مردمی به‌رغم این‌که کسی بخواهد یا نخواهد، بر این رابطه تسلط خواهد داشت. دو ولایت در پاکستان، خیبر پختونخوا و بلوچستان، با ولایات ننگرهار، کنر، پکتیا و پکتیکا در طرف افغانستان به‌هم پیوسته‌اند و یکپارچگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی بین مردم دو طرف وجود دارد. پناهندگانی که اکثر آن‌ها فقط پاکستان را به‌عنوان خانه خود می‌شناسند، هرگز به افغانستان نرفته و با مشکلات اقتصادی، اجتماعی و روانی در پاکستان، این رابطه را قویاً تقویت می‌کنند.

این موضوع تاریخی، برگشت‌ناپذیر، غیرقابل جایگزین است و تا زمانی که افغانستانی‌ها (افغانستان و سایر شهروندان افغان) به شفاخانه‌ها، موسسات آموزشی و فروشگاه‌های مواد غذایی پاکستان وابسته باشند، ادامه خواهد یافت. قومیت پشتون و تا حدودی ناسیونالیسم بلوچ این پیوندها را تقویت می‌کند. به اهتزاز درآوردن پرچم‌های افغانستان در جرگه اخیر تحفظ پشتونها PTM در ناحیه خیبر، با توجه به حمایت افغانستانی‌ها از برنامه‌های قومی-ناسیونالیستی این جنبش و ادعاهای سنتی کابل در مورد قلمرو سابق بریتانیا که اکنون پاکستان را تشکیل می‌دهد، جای تعجب ندارد. ج) تجارت و بازرگانی، تحت (موافقت‌نامه تجارت ترانزیتی افغانستان) باشد یا نباشد، تحت تعامل ایالات متحده در ۲۰۱۸ “تسهیل” شده است، یا از طریق سایر راه‌های تجارت دوجانبه؛ و حتی قاچاق مسیر نجات جوامع مرزی و کسب‌و‌کار در دو طرف را تشکیل می‌دهد. تقاضای افغانستان با تاجران کراچی به‌وجود می‌آید.

این پیوندها ریشه‌ عمیق دارد، پیچیده است و تغییر دادن یا قطع کامل آن بسیار سخت است و پارامترهای تعیین‌کننده سیاست‌ها و روابط حال و آینده بین دو کشور و مردم هستند. این حساسیت به برویکرد عاقلانه و تدریجی اجرای حتی چارچوب قانونی، به‌ویژه توسط اسلام‌آباد نیاز دارد. بستن هر یک از شیوه‌های شناخته‌شده تجارت، روابط دوجانبه را به خطر می‌اندازد.

دوم، بدون وارد شدن به بحث‌های مکرر و نکات بحث، موقعیت به‌دست آمده الزامات خاصی را به‌وجود می‌آورد. این‌ها عبارتند از: الف) غیرعملی بودن کنترل مرز، زیرا مرز بین‌المللی نمی‌تواند مانند سایر کشورهای مدرن کاملاً مهر و موم و مقرراتی شود و باوجود حصار بی‌نظم خواهد ماند. فساد، به‌ویژه در جانب پاکستان، باعث هدر رفتن مالی دولت خواهد شد و هرگونه تلاش برای مهار تجارت غیرقانونی در کوتاه‌مدت تا میان‌مدت موفق نخواهد بود.
ب) پناهندگان افغانستانی به‌منظور اقامت در این‌جا هستند و به اسلام‌آباد نیاز دارند تا علاوه بر اقامت دایم از طریق سرمایه‌گذاری، مسیر روشنی را به پاکستان یا تابعیت دوگانه ارایه دهد. ج) تحریک طالبان پاکستان با توجه به ورودش به چشم‌انداز سیاسی افغانستان و به دلیل قرابت با صفوف امارت اسلامی و اعتبار آشکار اسلام‌گرایانه‌شان، به تکان دادن قایق دوجانبه‌گرایی دو کشور ادامه خواهد داد. و د) درک موقعیتی به‌ویژه دانش اجتماعی-انسان‌شناختی و هماهنگی در تعامل با افغانستانی‌ها در محافل امنیتی، سیاسی، اطلاعاتی و حکومتی پاکستان ناکام خواهد ماند.

سوم، در پرتو برخی عواملی که “به‌تازگی” درک شده، “متغیر” تی‌تی‌پی همچنان با تامین مالی غیرمستقیم هند و پشتیبانی عملیاتی سازمان اطلاعاتی هند(راو) RAW ادامه می‌‌یابد. هر گونه تجزیه و تحلیل راهبرد هدف‌گیری تی‌تی‌پی وجود یک مغز متفکر جیواستراتژیک را اثبات می‌کند.
چهارم، وضعیت مخمصه‌گونه امارت اسلام همچنان با تفاوت دیدگاه بین ایدیولوگ‌های ناب قندهار در جنوب و حقانی‌های عمل‌گرا و باهوش‌تر نظامی خوست در شمال تعریف می‌شود. در حال حاضر گزارش‌هایی در مورد تلاش سراج حقانی و مولوی یعقوب برای تعدیل و مدرنیزه کردن دولت و جامعه افغانستان، خارج از نفوذ قندهار، از طریق ایجاد اتحاد در داخل افغانستان و دسترسی به بازیگران بین‌المللی وجود دارد. در این چارچوب است که ادامه میزبانی تی‌تی‌پی توسط حقانی به‌عنوان “نیروی موجود” باید دیده شود. تحریک طالبان پاکستان ممکن است به آرامی به شبه‌نظامیان حقانی تبدیل شود. این امر همچنین نقطه عطفی برای هدایت دیپلماسی به سمت خوست است. ادامه نفوذ در گروه‌های مختلف تحریک طالبان پاکستان نیز مفید خواهد بود. خلیفه سراج نیز ممکن است به این نتیجه برسد که باید حداقل گروه‌های تندروتر تی‌تی‌پی را مهار کرده و از خراب‌کاری آن‌ها در تلاش‌های صلح خودش جلوگیری کند. روابط دوستانه‌اش با آبپاره [ناحیه تجارتی در اسلام‌آباد] و میانجی‌گری‌اش برای صلح در ۲۰۲۲ شناخته‌شده است.

شرط این است که “بستن مرزها” به روابط مردم با مردم آسیب می‌زند، خساراتی به جامعه تجاری در هر دو طرف وارد می‌کند، احساسات ضدپاکستانی و تبلیغات تی‌تی‌پی را دامن می‌زند، اتصال منطقه‌ای را مختل و تصویر اسلام‌آباد را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به‌طور کلی “اهرم فشار” مثبتی نیست.

در برخورد با افغانستان معاصر، صبر، پافشاری و پیگیری سیاست‌ها باید به‌عنوان اصول سیاستی در نظر گرفته شود، نه درگیری، سردرگمی و عدم همکاری. مشکلات پیچیده راه‌حل‌های سریع ندارند جز زمان.
این موضوع مانند قدم زدن در شن است… نمی‌توان دوید!

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا