پاکستان و بازنگری سیاست نسبت به افغانستان
خبرگزاری دید: پاکستان میتواند اهرم فشار افغانستان را در پروژههای زیربنایی انرژی و اقتصادی فراملیتی کاهش دهد و اطمینان حاصل کند که این کشور مقصد مصرفکننده نهایی برای چنین ابتکاراتی نیست.
پاکستان به بازنگری سیاستش در قبال افغانستان نیاز فوری دارد، زیرا سیاست کنونی نتوانسته نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. حکومت طالبان به فشار پاکستان برای خنثی کردن گروههای تروریستی که از خاک این کشور فعالیت میکنند، پاسخی نداده است. همچنین به نظر نمیرسد که مایل به بهبود همکاریهای جئواکونومیک منطقهای باشد. حتی فشار بر تجارت ترانزیتی توسط پاکستان، که تجارت را به میزان قابل توجهی کاهش داده است، نتوانست به این هدف دست یابد؛ طالبان بیتفاوت ماندند، و همچنان در برابر درخواست بازرگانانش برای مشارکت در گفتوگو با پاکستان مقاومت کردهاند.
در تلاش برای تضمین همکاری، پاکستان به اقدامات قهری اقتصادی و دیپلماتیک مختلف جهت مقابله با تهدید ناشی از تیتیپی متوسل شده است. با این حال، طالبان افغانستان موضع سختگیرانهاش را حفظ کردهاند – بهرغم کاهش ۵۴ میلیون دالری تجارت این کشور در نیمه اول سال جاری، به لطف اقدامات اتخاذ شده توسط پاکستان مانند بستن مرزها، افزایش مالیاتهای منطقهای و افزایش بیشتر تعرفهها. این اقدامات ترانزیت محصولات افغانستان به بازارهایی مانند هند را مختل کرده است. رویکرد طالبان با موضع گذشتهاش سازگار است و آنها چیزی جز تسهیل گفتوگو بین پاکستان و تیتیپی ارایه نمیدهند – راهبردی که به امنیت داخلی و انسجام ملی پاکستان خطرات زیادی دارد.
تلاشهای دیپلماتیک پاکستان نیز نتوانست کاری از پیش ببرد و گسست فزاینده بین انتظارات این کشور و مواضع سفت و سخت طالبان در مورد مسایل امنیتی، جیوپولیتیکی و اقتصادی را نشان داد. این امر اعتبار پاکستان را تضعیف کرده است، بهویژه با توجه به توانایی این کشور برای اعمال نفوذ بر طالبان جهت دفاع از موضوعاتی مانند حق زنان افغانستان برای دسترسی به آموزش و اشتغال، که همچنان به سطوح هشداردهندهای سقوط کرده است.
علاوه بر این، پاکستان تاکنون ابزار دیپلماتیک مفید و دیپلماتهای ماهر را که بتواند شکاف روبهرشد بین دو کشور را برطرف کند، شناسایی نکرده است. اسلامآباد فقط به جابجایی همان افرادی که نتایج دیپلماتیک مورد نظر این کشور را تاکنون برآورده نکردهاند، ادامه میدهد. این امر فقط بحران را وخیم کرده است.
کاهش نفوذ پاکستان بر طالبان، و در مقابل، افزایش اهرم فشار طالبان بر پاکستان، بهویژه در زمینه امنیت، باید باعث نگرانی شود. بدون همکاری افغانستان، رسیدگی به تروریزم و شورش در بلوچستان بسیار دشوار است. با افزایش ۲۷ درصدی حملات تروریستی در ماه گذشته در مقایسه با ماه قبل – این مسایل پیچیدهتر میشود؛ روندی که اکنون چندین ماه است ادامه دارد. مناطق قبیلهای ادغامشده خیبر پختونخوا به کانون خشونت تبدیل شدهاند، طوری که مناطق جنوبی و مناطق در امتداد مرز پاکستان-افغانستان آسیبپذیر هستند، چنانچه حملات مکرر برونمرزی و اعتراضات محلی ضد شبهنظامی آین امر نشان میدهد. تحریک طالبان پاکستان به خشونتهای فرامرزی سرعت بخشیده است و در ولسوالی کرم، طالبان و تیتیپی از تنشهای فرقهای و قبیلهای برای حضور خود، بهویژه در کرم پایین، سوءاستفاده کردهاند.
استفاده شورشیان بلوچ از خاک افغانستان، بدتر شدن وضعیت امنیتی در بلوچستان را تشدید میکند. در حالی که عوامل دیگری نیز عامل بیثباتی در خیبر پختونخوا و بلوچستان هستند، نقش افغانستان و طالبان در این امر حیاتی است. چالشهای امنیتی داخلی پاکستان بدون اتخاذ سیاست موثر در قبال افغانستان که مبتنی بر همکاری در جبهههای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و منطقهای باشد، ادامه خواهد داشت. کمپینهای نظامی، چه در مقیاس کوچک و چه در مقیاس بزرگ، احتمالاً بدون ارزیابی مجدد سیاست کلی فعلی پاکستان نسبت به افغانستان، ناکارآمد خواهند بود.
روابط طالبان با همسایگان آسیای مرکزی نسبتاً با ثبات است، و همینطور با روسیه و چین؛ امری که به رهبری طالبان انگیزه داده است تا در برابر پاکستات قدرتنمایی کنند.
در حال حاضر، طالبان بیشتر به پروژههای بزرگ توسعه فراملی علاقهمند هستند که موضع آنها را تقویت میکند و به آنها اجازه میدهد روابط اقتصادی و سیاسی را با پاکستان متعادل کنند. حکومت طالبان بهخصوص در مورد پروژه ترکمنستان-افغانستان-پاکستان-هند، که ماشینآلات لازم بهخاطر آن وارد افغانستان شده است، خوشحال است. انتظار میرود این پروژه تا دو سال دیگر تکمیل شود.
طالبان همچنین بهخاطر اهداف متعدد، اما عمدتا برای متعادل کردن روابطش با پاکستان، در تلاش بازسازی روابطش با هند هستند. با این حال، منبع قدرت و اعتماد آنها روسیه و چین هستند که هر دو میخواهند با نفوذ امریکا در منطقه مقابله و همکاریشان را بر اهداف مبارزه با تروریزم متمرکز کنند.
پاکستان گزینههای مختلفی برای مقابله با چالشهای پیشرو دارد، از جمله توسعه همکاری منطقهای مبارزه با تروریزم فراتر از محدوده چارچوب سازمان همکاری شانگهای. از نظر راهبردی، پاکستان میتواند اهرم فشار افغانستان را در پروژههای زیربنایی انرژی و اقتصادی فراملیتی کاهش دهد و اطمینان حاصل کند که این کشور مقصد مصرفکننده نهایی برای چنین ابتکاراتی نیست. با این حال، گزینههای پاکستان محدود است: ایران همچنان تحت تحریم است که اجرای پروژههای خط لوله گاز را پیچیده میسازد؛ چین کانالهای متعددی با آسیای مرکزی دارد و در صورت لزوم میتواند از مسیرهای کوتاهتر دهلیز واخان استفاده کند؛ و هند که از چالشهای سیاسی و راهبردی این پروژهها آگاه است، شریک دشواری باقی میماند. با این حال، پاکستان میتواند با همسایه شرقیاش به بررسی اقدامات اعتمادساز بپردازد تا به نگرانیهای متقابل رسیدگی کند.
مذاکره با تحریک طالبان پاکستان راهحل مناسبی نیست و خطر تشدید درگیریهای جاری در مناطق قبیلهای را در پی دارد. در داخل، پاکستان باید با استفاده از رویکرد فراگیر و با تمرکز بر توسعه عادلانه، توزیع عادلانه منابع مطابق با حقوق اساسی و احیای کرامت و مشارکت سیاسی این ایالتها، به مسایل مبرم در خیبر پختونخوا و بلوچستان رسیدگی کند. افغانستان میتواند در این رزمایش شریک باشد. مسیرهای تجاری را میتوان عملیاتی کرد، جریان تجارت فرامرزی را افزایش داد و مراکز آموزشی و صحی در نزدیکی مرز برای کمک به اتباع افغانستان ایجاد کرد. چنین اقداماتی میتواند به تقویت اعتماد بین افغانستان و پاکستان کمک کند و پاکستان اهرم فشاری برای متقاعد کردن طالبان به پایان دادن به حمایتش از تحریک طالبان پاکستان و سایر گروههای تروریستی فراهم کند.
دیپلماسی موثر با افغانستان بسیار حایز اهمیت است، اما این امر به رویکرد جدیدی نیاز دارد و تنها تغییر چهرهها کافی نخواهد بود. دیپلماسی قوی نیازمند اهداف سیاسی قوی است. پاکستان باید سیاستش را در قبال افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان بهطور انتقادی بررسی کند و آنچه که موفق بوده و آنچه که موفق نبوده است، شناسایی کند، در حالی که منافع جئوپولیتیکی و اقتصادی گستردهترش را در اولویت قرار دهد.