مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: در حالی که ناسیونالیستهای ترک اردوغان را بهعنوان ترویجدهنده تروریزم علیه اسرائیل جشن میگیرند، نسلکشی علیه کردهای سوریه را ترویج و شروع به یکجاسازی اجزای سابق امپراتوری عثمانی میکنند، اما ممکن بهزودی متوجه شوند که پیروزی ترکیه در سوریه پرهزینه و بیارزش است. هرگاه رژیمها افراطگرایی اسلامی را بهعنوان ابزاری برای سیاست خارجی یا صادرات استفاده کنند، بدون شک، با پیامدهای منفی آن روبهرو میشوند.
رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه، سوار بر ابرها است. حیات تحریر الشام (HTS)، وابسته سابق القاعده، با تمویل، تسلیح و مشاوره ترکیه در سوریه غوغا کرد و بشار اسد، رییس جمهور را به تبعید در مسکو فرستاد.
با آنکه احمد الشراع، رهبر تحریر شام، نام ابومحمد الجولانی خود را کنار گذاشته و چهرهای میانهرو به خود گرفته است، دستکم در لفاظی، اما بهطرز ماهرانهای از پرسشهای مربوط به تحمیل نوع اسلام سنی تندرو بر جامعه چشم پوشی میکند. مثلاً در مورد پرسشهای مربوط به الکل، او گفت که شورای قانون اساسی بعداً تصمیم میگیرد. مسیحیان و لیبرالها آزادیشان را از حکومت دینی نشان میدهند نه به این دلیل که انتظار آزادی دارند، بلکه به این دلیل که از مسیری که شرعا این کشور را هدایت میکند، میترسند.
بیشتر تلاشهای دیپلماتیک برای بهدست آوردن اعتدال و میانهروی، به گرویدن صادقانه از ایدیولوژی اصلی القاعده کمتر مربوط میشود و بیشتر به تمایل بهتبدیل شدن به مجرای میلیاردها دالر در صندوقهای بازسازی بینالمللی مربوط میشود.
در حالی که ناسیونالیستهای ترک اردوغان را بهعنوان ترویجدهنده تروریزم علیه اسرائیل جشن میگیرند، نسلکشی علیه کردهای سوریه را ترویج و شروع به یکجاسازی اجزای سابق امپراتوری عثمانی میکنند، اما ممکن بهزودی متوجه شوند که پیروزی ترکیه در سوریه پرهزینه و بیارزش است. هرگاه رژیمها افراطگرایی اسلامی را بهعنوان ابزاری برای سیاست خارجی یا صادرات استفاده کنند، بدون شک، با پیامدهای منفی آن روبهرو میشوند.
درسی از تاریخ
آژانس اطلاعاتی پاکستان (ISI) که قدرت واقعی پشت دولت است، در سال ۱۹۷۱ پس از جدایی پاکستان شرقی از این کشور و تشکیل بنگلادش، شروع به ترویج افراطگرایی اسلامی کرد.
منطق ساده بود: پاکستان یک پازل قومی بود – پشتونها، پنجابیها، بلوچها، سندیها و دیگران – و بنگالیها تنها اقلیت ناراضی نبودند. برای مثال، پس از جدایی یک منطقه مرزی از افغانستان توسط بریتانیاییها با خط دیورند در سال ۱۸۹۳ در حالی که بریتانیا هنوز اربابان استعماری هند بودند، پشتونها مدتهاست بهدنبال الصاق مجدد افغانستان و ایالت مرزی شمال غرب پاکستان (از زمانی که به خیبر پختونخوا تغییر نام یافت) است. آیاسآی معتقد بود که اگر بتوانند اسلام را بهعنوان منبع اصلی هویت، جایگزین قومیت کنند، میتوانند کشور شکافته خود را متحد کنند.
پس از تهاجم شوروی در ۱۹۷۹ به افغانستان، آیاسآی از دروازه پاکستان به افغانستان محصور در خشکی استفاده کرد تا کمکها را فقط به گروههایی که اسلامگرایی را پذیرفتهاند هدایت کند، و تضمین کرد که گروههای سنتیتر افغانستان بهدلیل کمبود بودجه و تدارکات در عرض چند ماه از گرسنگی میمیرند. نتیجه، دگرگونی دایمی چشمانداز افغانستان بود، بنابراین فقط گروههای اسلامگرا زنده ماندند، چه گروههای سنتی مرتبط با ائتلاف شمال و چه پس از ۱۹۹۴، طالبان.
مقامات پاکستانی خوشحال بودند که طالبان بر نیروهای ایالات متحده و ناتو در افغانستان پیروز شدند و برای اولین بار افغانستان را کاملاً در چنگال اسلامگرایان قرار دادند. با این حال، حمایت آی اس آی از تروریستهای کشمیری و سپس طالبان، نفوذ اسلامگرایان را قادر ساخت تا به آرامی بسیاری از پاکستانیها را علیه دولت سکولارتر خودشان افراطی کردند. وقتی دیپلماتهای پاکستانی میگویند که پاکستان در طول جنگ با تروریزم، از ناحیه تروریزم گسترشیافته طالبان پاکستان، آسیب زیادی دیده است، راست میگویند. آنها فقط از این موضوع صرف نظر میکنند که بدبینی دولت پاکستان مسئول این پویایی و تحولات است.
پیشبینی برای پاکستان فقط بدتر میشود، زیرا طالبان در افغانستان اکنون توجه خود را به پاکستان معطوف کرده است و قصد دارد حملهای را آغاز کند تا به حاکمیت جهادگرایان کتوشلوارپوش و ویسکینوش پایان دهد. این جهادگرایان که در کلپ اسلامآباد مشروب مینوشند و در عین حال ادعای اسلامگرایی دارند، بهگونهای باور دارند که میتوانند افراطیترین تفاسیر اسلام را ترویج کنند، اما بهنحوی از تطبیق احکام آن اجتناب کنند.
انتظار داشته باشید که دهها هزار پاکستانی دیگر جانشان را از دست بدهند، زیرا تندروهای داخلی سلاحهای خود را به سوی هموطنانشان نشانه میگیرند، ابتدا بر اقلیتهای مذهبی تمرکز میکنند و سپس به سراغ کسانی میروند که صرفاً خواهان سبک زندگی آزادتر هستند.
عربستان سعودی نمایش دوم واکنش اسلامگرایان است. این پادشاهی مدتها از ثروت نفت برای تأمین مالی شبکهای از مساجد سلفی از برلین گرفته تا برونئی و از کیپ تاون تا کپنهاگ استفاده میکند. حتی پس از حملات ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ القاعده، مقامات سعودی فقط از توقف تامین مالی تروریزم سخن گفتند.
بعد چه اتفاقی میافتد؟
ترکیه کانون بعدی بازگشت اسلامگرایان خواهد بود. ضربه به عقبه ترکیه میتواند به همان اندازهای که پاکستان و سوریه تجربه کردهاند برای جامعه ترکیه نیز مخرب باشد. نخست، ترکیه دولت اسلامی (داعش) را فعال کرد، هرچند بهطور مستقیم پشتیبانی نکرد. این رادیکالها در الحول هستند، اما آنها قبلاً نسل جدیدی را تلقین کردهاند. ترکیه قبلاً واکنشهای محدود دولت اسلامی را تجربه کرده است، زیرا برخی شبهنظامیان این پیام را دریافت نکردهاند که در انتخاب اهدافشان باید از ترکیه عبور کنند. میتوان تصور کرد که تروریستهای داعش در صورت آزادی، میتوانند در ترکیه، از جمله مناطق توریستی غربی آن، ویرانیها به بار آورند.
سوریه بهسادگی به این آتشسوزی اجتنابناپذیر میافزاید. حیات تحریر شام تا حد زیادی ساخته ترکیه است. ممکن است ادعا کند که کاملاً سوری است، اما حتی این نیز از ترکیه محافظت نمیکند زیرا این کشور خانه چندین میلیون سوری است که تعداد اندک آنها قصد بازگشت به سوریه را دارند. همانطور که سوریه حکومت یک گروه “اصلاحشده” القاعده را پذیرفته است، نسخههای مذهبی آن از طریق تلویزیون، رادیو و تجارت به ترکها سرایت میکند.
دوران لائیسیته ترک به پایان رسیده است، حتی دیپلماتهای ترک در پایتختهای غربی یا بازرگانان در بازار بزرگ استانبول میخواهند این توهم را حفظ کنند. اگر کشتن علویهای هترودوکس در سوریه توسط هیئت تحریر شام (HTS) قابل قبول شود، چرا همین اتفاق نباید برای علویها در خود ترکیه رخ دهد؟ و اگر زنان بیحجاب در حلب یا ادلب میتوانند مورد حمله با اسید قرار گیرند، چرا این اتفاق در انقره یا استانبول رخ ندهد؟
اگر احمد الشرع آماده پذیرش قانونی بودن مشروبات الکلی غیرضروری بود، اظهارنظر او در باره آن ضروری نبود. آینده سوریه بهاحتمال زیاد شبیه آینده طالبان خواهد بود، جایی که فروشندگان یا مصرفکنندگان مشروبات الکلی با مجازات تندروها مواجه خواهند شد، حتی اگر از سوی دولت نباشد. چرا چنین تندروهایی باید با ترکیه به گونهای متفاوت رفتار کنند، بهویژه با توجه به اینکه مصطفی کمال آتاترک، بنیانگذار ترکیه مدرن، یک الکلی بود که از بیماری سیروز کبدی درگذشت؟
آتاترک بهطور برجسته شعار «صلح در خانه، صلح در جهان» را ترویج میکرد. اما به دلیل حمایت اردوغان از اسلامگرایی تندرو سنی در مرزهایش، ترکیه نه در خانه صلح خواهد داشت و نه در جهان. ترکها باید آماده باشند. شورش اسلامگرایانه بعدی در طول بسفر و سواحل مدیترانه به وقوع خواهد پیوست.
نویسنده: مایکل روبین
منبع : AEI.org