پیامدهای وارونه راهبرد پاکستان در قبال افغانستان
مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: تنش در روابط افغانستان و پاکستان فراتر از مسئله تروریزم فرامرزی است. هیچ حکومتی در افغانستان تاکنون خط دیورند ۱۸۹۳ را بهعنوان یک مرز مشروع بین پاکستان و افغانستان نپذیرفته است. علاوه بر این، کابل مدعی مناطق پشتوننشین پاکستان در نزدیکی مرز است. مشکل مرزهای بینالمللی در مناطق درگیر این است که آنها خطوط سرخی نیستند که بر سنگ حک شده باشند. به هر حال، این خود راولپندی بود که در جریان جهاد موسوم به افغان علیه ارتش سرخ، با مجاهدین در نقض حرمت خط دیورند همدست بود.
در ۲۷ دسمبر ۲۰۲۴، مدیرکل روابط عمومی ارتش پاکستان (ISPR) گفت که ۳۸۳ افسر و سرباز نیروهای امنیتی پاکستان در عملیاتهای ضد تروریستی در ۲۰۲۴ جانشان را از دست دادهاند. وی همچنین ادعا کرد که ۹۲۵ تروریست و تحریک طالبان پاکستان (TTP) در حدود ۶۰ هزار عملیات مبتنی بر اطلاعات از بین رفتهاند. وی با ارایه شرح مفصلی از سخاوت پاکستان در قبال افغانستان، تاکید کرد که پاکستان اجازه نخواهد داد شهروندانش توسط تیتیپی، که گفته میشود پناهگاه امنی در افغانستان دارند، هدف قرار داده شود. با این حال، با توجه به اینکه پاکستان مدت طولانی از طالبان افغان و شبکه حقانی در جنگ علیه غرب حمایت لوجستیکی، نظامی و معنوی ارایه کرده است، این امر غیرمعمول است.
محمد صادق خان، نماینده ویژه پاکستان برای افغانستان در دسمبر ۲۰۲۴ به کابل سفر و در آنجا با رهبران بلندپایه طالبان برای کاهش تنش بین دو کشور گفتوگو کرد. اما این احتمالا شکست دیپلماتیک خواهد بود زیرا در طول اقامت وی در کابل نیروی هوایی پاکستان در ۲۴ دسمبر علیه اهداف ادعایی تیتیپی در ولایت پکتیکا حملات هوایی انجام داد. مقامات افغان ادعا کردند که در این حملات هوایی ۴۶ نفر کشته شدند؛ حملهای که ظاهراً در پاسخ به حمله ۲۱ دسمبر تیتیپی به یک پاسگاه امنیتی در وزیرستان جنوبی و کشته شدن ۱۶ سرباز پاکستانی انجام شده بود.
ورود به آشفتگی عمیقتر
به نظر میرسد دو کشور در بنبست خطرناکی گرفتار شدهاند. در ۲۸ دسمبر، به اصطلاح وزارت دفاع حکومت سرپرست در انتقام حملات هوایی، مسئولیت حملات به چندین مکان در داخل پاکستان را به عهده گرفت. جالب است که این وزارتخانه به این واقعیت اشاره نکرد که قلمرو پاکستان هدف قرار گرفته است، اما در عوض، تصمیم گرفت تا تاکید کند که این حملات فراتر از «خط فرضی» انجام شده است – اصطلاحی که حکومت سرپرست برای اشاره به خط دیورند استفاده میکند. این رویدادها محدودیتهای توانایی پاکستان برای اعمال نفوذ بر نیابتی سابقش به واسطه روشهای اجباری یا متقاعدسازی دیپلماتیک را برجسته میسازد.
راهبرد پاکستان نسبت به افغانستان اکنون قربانی موفقیت خودش شده است. بازگشت طالبان به قدرت به جای تبدیل شدن به «عمق استراتژیک» برای پاکستان، افغانستان را به «خندق استراتژیک» برای تشکیلات امنیتی پاکستان تبدیل کرده است، که به نظر میرسد بدون مسیری برای رهایی از آن، عمیق و عمیقتر میشود. کشتار متقابل پیامدهای خطرناکی در پی دارد زیرا روابط پرتنش پاکستان با افغانستان در بحران عمیقی فرو رفته است.
پاکستان با چالشهای مهمی از جانب تیتیپی که وابستگیهای ایدیولوژیکی زیادی با طالبان افغانستان دارد، مواجه بوده است؛ امری که به این تصور فزاینده منجر شده که هر دوی آنها دو روی یک سکه هستند. در مقابل پسزمینه احساسات ملتهب و سوءظن فزاینده، پاکستان برای نمایش اقدام تلافیجویانه، مدام تحت فشار مردم بوده است. اما هیچ چیز طعنهآمیزتر و مضحکتر از درخواستهای بخشی از دولت پاکستان به واشنگتن برای کمک به این کشور نیست. در پاسخ به حمله مرگبار دسمبر ۲۰۲۳ به اردوگاه نظامی در پاکستان، که تحریک جهاد پاکستان مسئولیت آن را بر عهده گرفت، جان اچکزی، وزیر اطلاعات بلوچستان «پایگاههای هواپیماهای بدون سرنشین را برای هدف قرار دادن شبهنظامیان» در افغانستان به دولت پاکستان پیشنهاد کرد. اقدامات دیگر شامل «عملیات هدفمند ویژه، حملات هوایی، بسته شدن مرز با افغانستان، اخراج پناهجویان افغانستانی، تجمع مخالفان سیاسی ضد طالبان افغانستان در اسلام آباد» بود. با این حال، آقای اچکزی بعداً این توییت جنجالی را حذف کرد.
وقتی جنرال عاصم منیر، فرمانده ارتش پاکستان، در جنوری ۲۰۲۴ بیرحمانه اظهار داشت که «وقتی بحث امنیت و امنیت تک تک پاکستانیها به میان میآید، کل افغانستان اهمیتی ندارد» تا حد زیادی نشان میدهد که از ظرافتهای لازم برای متقاعد کردن طالبان افغان از طریق ابزارهای غیر از قدرت آتش بیاطلاع است. موضوع دیگری که پس از آن، جنرال منیر با لحن آشتیجویانه از حاکمان افغانستان درخواست کرد این بود که تیتیپی را “بر کشور اسلامی دیرینه و خیرخواهش” اولویت ندهد.
وقتی نوبت به پویایی سیاسی آشفته افغانستان میرسد، نخبگان حاکم پاکستان در سرزمینی خیالی زندگی میکنند و شهرت افغانستان را به عنوان «قبرستان امپراتوریها» نادیده میگیرند. راولپندی بهجای تلاش برای بیرون کشیدن پاکستان از جنگ افغانستان پس از ۱۱ سپتمبر، مشارکتش را بیش از حد افزایش داد و رویای وحشی اتحاد ناگسستنی پاکستان و افغانستان را علیه هند تعقیب کرد. قرار بود انفجاری رخ دهد، اما پاکستان در واکنش به تهدیدهای روبهرشد بسیار کند بود.
شاید تنها شگفتی این باشد که این انفجار از کابل به رهبری طالبان، که قرار بود حکومت انعطافپذیر باشد، رخ دهد. این که پاکستان رابطه طالبان افغانستان و تیتیپی را کاملا اشتباه گرفتند، تکان دهنده است.
خالق تروریزم خودش
تروریزمی که پاکستان با آن مواجه است، مشکلی است که خود ساخته است. این سیاست پاکستان نسبت به افغانستان و وسواس بیمورد در مورد تهدید هند است که باید به خاطر دامنزدن به افراطگرایی جهادی و تروریزم سرزنش شود. پاکستان سیاست نسنجیدهای را برای حمایت از گروههای افراطی خشونتآمیز دنبال میکند که به نظر میرسد میتوانند به هند آسیب برسانند و کابل را تحت کنترل خود نگه دارند. اینطور نیست که ارتش پاکستان از ناسازگاری طالبان افغان غافل باشد. بلکه آن را بهعنوان یک مهره شطرنج مصلحتآمیز در بازی بزرگ مقابل هند در نظر گرفت. عمران خان، نخستوزیر سابق پاکستان که بهدلیل سرپیچی از ارتش قدرتمند در زندان به سر میبرد، بازگشت پیروزمندانه طالبان را شکست «قید بردگی» توصیف کرد. حالا هیجانی که بازپسگیری کابل توسط طالبان را همراهی میکرد، با شدت بیشتری جایگزین واقعگرایی سیاسی ناگزیر همراه با سختگیریهای ایدیولوژیکی جنبش طالبان شده است. نتیجهای که تعجببرانگیز نیست، سردرگمی و فلج شدن افرادی در پاکستان است که وظیفه دارند بفهمند چگونه جنبههای نظامی و سیاسی پاسخ آنها باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند.
تنش در روابط افغانستان و پاکستان فراتر از مسئله تروریزم فرامرزی است. هیچ حکومتی در افغانستان تاکنون خط دیورند ۱۸۹۳ را بهعنوان یک مرز مشروع بین پاکستان و افغانستان نپذیرفته است. علاوه بر این، کابل مدعی مناطق پشتوننشین پاکستان در نزدیکی مرز است. مشکل مرزهای بینالمللی در مناطق درگیر این است که آنها خطوط سرخی نیستند که بر سنگ حک شده باشند. به هر حال، این خود راولپندی بود که در جریان جهاد موسوم به افغان علیه ارتش سرخ، با مجاهدین در نقض حرمت خط دیورند همدست بود.
مخالفت شدید طالبان افغان با حصارکشی مرزی، شوکی به پاکستان وارد کرده است که امیدوار بود بازگشت طالبان، خواست «پشتونستان بزرگ» را نیز دفن کند — ایدهای برای ایجاد سرزمین پشتون با اتحاد منطقه مرزی پاکستان و افغانستان. طالبان هیچ اقدامی برای سرکوب ملیگرایی پشتون با ایدیولوژی اسلامی انجام ندادهاند و این باعث افزایش احساسات ملیگرایانه پشتون علیه پاکستان شده است. البته، معمای «پشتونستان» برای اسلامآباد جدید نیست، اما با توجه به پتانسیل مخرب شورشیانی که نیروهای امنیتی پاکستان اکنون با آنها روبرو هستند، اهمیت حل این معما بسیار بیشتر شده است. اگر این کار بهعنوان کنایه عمدی در نظر گرفته نشده باشد، رد تحقیرآمیز طالبان افغان برای به رسمیت شناختن خیبر پختونخوا به عنوان ولایت پاکستان، به معنای فراخوانی برای اتحاد پشتونها است، که ترس پاکستان را در مورد الحاقگرایی افغانستان بیشتر خواهد کرد. مواجهه با الحاقگرایی افغانستان واقعیت بسیار پیچیدهتری دارد. به احتمال زیاد، نیروهای امنیتی مرزی افغانستان همچنان تلاشهای پاکستان را برای حصارکشی مرز به چالش خواهند کشید.
با توجه به افزایش هشداردهنده تروریزم که به انفعال طالبان افغانستان نسبت داده میشود، پاکستان تمایلی برای بهرسمیت شناختن یکجانبه حکومت جدید در کابل ندارد، همانطور که قبلا در اوایل دهه ۱۹۹۰ انجام داده بود. بزرگی چالش ایجاد شده توسط تیتیپی علیه مشروعیت و اقتدار دولت پاکستان، همراه با بیاعتنایی مطلق طالبان افغان به درخواستهای مداوم پاکستان برای اقدام محسوس علیه تیتیپی، ممکن است گزینههای اندک و کمرنگی برای راولپندی باقی گذاشته باشد تا برای تعامل سیاسی با افغانستان به رهبری طالبان شرط بگذارند.
نویسنده: وینی کائورا، استادیار دانشکده امور بینالملل و مطالعات امنیتی دانشگاه سردار پاتل هند
منبع: هندو – The Hindu