مترجم : سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
خبرگزاری دید: داکتر توماس گریگوری، استاد دانشگاه اوکلند، اذعان میکند که دستکم تلاش برای جلوگیری از کشتن انسانها، صرفنظر از دلیل آن، همیشه بهتر از بیتفاوتی است و سوگواری، عذرخواهی و پرداخت غرامت بابت مرگ غیرنظامیان، بهتر از انجام ندادن هیچکدام از این اقدامات است.

با تصمیم اخیر ترامپ مبنی بر ممنوعیت ورود تمام پناهجویان به امریکا، سرنوشت هزار و ۶۰۰ پناهجوی افغانستانی که واجد شرایط اسکان مجدد بودند، دوباره به سرخط رسانهها تبدیل شد. طبق وعدههایی دولت بایدن و دولت اول ترامپ، آنها باید در امریکا اسکان داده میشدند.
اما آنها در واقع افراد خوشچانسی هستند. در جریان جنگ ۲۰ سالهای که در آگست ۲۰۲۱ با تسلط طالبان به پایان رسید، حدود ۴۷ هزار غیرنظامی افغانستان کشته شدند. با این حال، دکتر توماس گریگوری از دانشکده هنر و آموزش دانشگاه اوکلند معتقد است که این آمار میتوانست بسیار بالاتر باشد.
او میگوید: در طول عملیات ضدشورش، پرهیز از تلفات غیرضروری افراد ملکی بهشدت به بخش مهمی از راهبرد نظامی ائتلاف بینالمللی تبدیل شد.»
گریگوری در کتاب جدید و جامع خود با عنوان «سلاحسازی حفاظت از افراد ملکی: مقابله با شورش و خسارات جانبی در افغانستان (انتشارات دانشگاه آکسفورد)، به بررسی این جنبه از عملیات نیروهای بینالمللی کمک به امنیت (ISAF)، پیامدهای آن و مسایل اخلاقی مرتبط میپردازد.
در اوج این جنگ، بیش از ۱۳۰ هزار سرباز ناتو در افغانستان حضور داشتند. در این میان، ۳ هزار و ۶۲۱ سرباز ائتلاف کشته شدند، ۷۰ هزار نیروی امنیتی افغانستان، ۴۴۴ کارمند سازمانهای امدادی و ۷۲ خبرنگار جان باختند.
این کتاب با اتکا به تحقیقات گسترده – از جمله بررسی اسناد محرمانه – نحوه اجرای جنگ را از سوی نیروهای ائتلاف، که تحت رهبری امریکا و با مشارکت کشورهایی چون بریتانیا، کانادا، ناروی، ایتالیا و نیوزیلند بود، مطالعه کرده است. این امر همچنین شامل مصاحبههایی با فرماندهان ارشد پیشین امریکایی همچون دیوید پترائوس و جان آلن است.
محافظت از غیرنظامیان؛ راهی برای پیروزی یا تاکتیک محاسبهشده؟
به گفته گریگوری، نکته جالب درباره اولویت دادن به محافظت غیرنظامیان این است که این رویکرد معمولاً در مناطق جنگی در تضاد با «ضرورت نظامی» تلقی میشود.
«اما با پیشرفت جنگ، فرماندهان امریکایی در میدان نبرد به این باور رسیدند که محافظت از غیرنظامیان برای موفقیت ماموریت حیاتی است و نقش مهمی در تلاش برای پیروزی در جنگ دارد.»
او معتقد است که این رویکرد احتمالاً واکنشی به تهدید دولت جمهوری اسلامی افغانستان (GIRoA) – که اکنون جای خود را به طالبان داده است – بود که قصد داشت عملیات نیروهای ائتلاف را در اعتراض به تلفات بالای غیرنظامیان محدود کند. همچنین، افزایش تلفات غیرنظامیان یکی از دلایل اصلی کاهش حمایت بینالمللی از جنگ افغانستان محسوب میشد.
اما او تاکید میکند که جان غیرنظامیان افغانستان هرگز بهخاطر ارزش ذاتیشان محافظت نشد.
«اعلامیههای مختلف در مورد محافظت از غیرنظامیان نشاندهنده این نبود که جان افغانستانیها کمتر قابل چشمپوشی شده است یا مرگ آنها بیشتر مورد تاثر قرار میگیرد، بلکه نشان میدهد که نیروهای ائتلاف، تلفات غیرنظامی را بهعنوان یک مشکل راهبردی تلقی میکردند که برای موفقیت در جنگ و جلب قلوب و اذهان مردم باید مدیریت میشد.»
تلفات غیرنظامیان؛ از بمبارانها تا غرامتهای مالی
کتاب گریگوری شامل شرح تفصیلی از حوادث متعدد این جنگ طولانی است که او آنها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
۱. بمبارانها و حملات هوایی
۲. تیراندازیها و حملات شبانه
۳. شمارش اجساد
۴. رویه ائتلاف در عذرخواهی از خانوادههای قربانیان و پرداخت غرامت مالی – امری که پیش از آن کمتر معمول بود.
او نتیجه میگیرد که در هر جنگی، تغییر نگرش از «تلفات جانبی» به «مشکل راهبردی» ممکن است در برخی موارد باعث کاهش خشونت شود، اما این بدان معنا نیست که جان غیرنظامیان بهعنوان امر ارزشمند برای محافظت در نظر گرفته میشود.
گریگوری می گوید: «من پیشنهاد میکنم که تلقی تلفات غیرنظامی بهعنوان مشکلی که باید مدیریت شود، همچنان به کاهش ارزش و انسانیت افراد ملکی منجر میشود و آنها را در معرض محاسبات بیرحمانه قرار میدهد که نهتنها مرگشان را تحملپذیر میداند، بلکه در برخی موارد، وقوع آن را اجتنابناپذیر میشمارد. در نتیجه، آنها را در جنگهای آینده آسیبپذیرتر از پیش میسازد.»
با این حال، گریگوری اذعان میکند که دستکم تلاش برای جلوگیری از کشتن انسانها، صرفنظر از دلیل آن، همیشه بهتر از بیتفاوتی است، و سوگواری، عذرخواهی و پرداخت غرامت بابت مرگ غیرنظامیان، بهتر از انجام ندادن هیچکدام از این اقدامات است.
او میگوید: «تایید این که جان غیرنظامیان ارزش سوگواری دارد، باید باعث ایجاد نگرش دلسوزانهتر نسبت به آنها در زمان مرگ شود، اما مهمتر از آن، باید به پرورش رویکرد کمتر خشونتآمیز نسبت به آنها در زمان زندگی نیز بیانجامد.»
گریگوری امیدوار است که این کتاب برای کسانی که علاقهمند به درک این موضوع هستند که چگونه کشتار در زمان جنگ امکانپذیر و مجاز شمرده میشود، مفید واقع شود، بهویژه برای سازمانهای بشردوستانه که در تلاش برای دفاع از غیرنظامیان در برابر آسیبهای جنگی هستند.
او میگوید که چندین ارتش در حال بازنگری سیاستهایشان نسبت به محافظت از غیرنظامیان هستند.
«و من میخواهم اطمینان حاصل کنم که این غیرنظامیان هستند که در اولویت قرار میگیرند، نه الزامات عملیاتی.»
در نهایت، گریگوری نتیجه میگیرد که غیرنظامیان افغانستان «نه خسارت جانبی بودند و نه موانع راهبردی».
«این افراد بیگناه نباید کشته میشدند و سزاوار مرگ نبودند، فارغ از این که خشونت تا چه حد با دقت اعمال شده بود و چه اقداماتی برای جبران آن انجام شد.»
منبع: دانشگاه اوکلند – University of Auckland