اسلایدشوتحلیل و ترجمهترجمهجنگحقوق بشرسیاست

نکبت؛ فراموشی دیوارها و پوشیدن زخم‌ها

خبرگزاری دید: من با این فکر بزرگ شدم که پشت هر دریایی، فلسطین وجود دارد، صرف نظر از موقعیت جغرافیایی‌اش. در واقع، هیچ چیز قابل مشاهده نبود. اما فلسطینی‌ها تصمیم آگاهانه خود را برای دیدن فلسطین، صرف نظر از وجود دیوار، ابراز کردند.

نکبت؛ فراموشی دیوارها و پوشیدن زخم‌ها

در دوران کودکی، ما از فرصت‌های نادری که ارتش لبنان اجازه «بازدید از فلسطین» را می‌داد، استفاده می‌کردیم. در واقع، این فرصت به‌معنای بازدید از جنوب لبنان، درست آن سوی ایست بازرسی خاردلی بود؛ پناهندگان فلسطینی به دلیل «نگرانی‌های امنیتی» اجازه ندارند از آن فراتر بروند.
یادم می‌آید اولین باری که فلسطین را دیدم، از طریق فاطمه بود، دروازه‌‌ای در روستای کفر کیلا و یکی از نزدیک‌ترین نقاط به مرز. پشت سرم یک کافه کوچک بود و پیش‌رو سیم‌ها.
مادرم مدام به من هشدار می‌داد که نزدیک‌تر نروم – سیم‌ها ممکن است برق داشته باشند.
و درست آن سوی آن‌ها: فلسطین.
به‌هرحال، یک پسر لبنانی که با ما بود، به‌دنبال سنگ می‌گشت تا به سمت موترهای زرهی نظامی اسرائیلی که از مرز عبور می‌کردند، پرتاب کند. او چند سنگ پیدا کرد، اما وقتی موترهای زرهی جیپ بالاخره رسیدند، آن سنگ‌ها را پرتاب نکرد.
من و دو خواهر و برادر کوچک‌ترم با پسری که سنگ‌ها را برداشته بود، بی‌حرکت ایستاده بودیم. داخل موترها چند سرباز بودند که با نزدیک شدن‌شان به آرامی حرکت می‌کردند. در کمال تعجب، سربازان هنگام عبور از کنارمان قیافه‌های مسخره‌ای به خود گرفتند. یادم می‌آید که شروع به گریه کردم. برای اولین بار در زندگی‌ام و در قلبم معنای «ظلم» را حس کردم و این برایم مثل یک تجاوز بود.
این واکنش را به دو دلیل داشتم: اول این‌که سربازان باعث شدند احساس کنیم چیزی دارند که ما هرگز نمی‌توانستیم داشته باشیم، و دوم این‌که خانه‌های آن طرف خیلی زیبا و دلنشین بودند در حالی که من در یک کمپ پناهندگان مزدحم و ویران زندگی می‌کردم. متوجه شدم که این اولین بار در زندگی‌ام بود که واقعاً درد زندگی در کمپی را که قرار نبود در آن باشیم، حس کردم.
چند سال پس از آن روز، اسرائیل شروع به ساختن دیواری کرد، با استفاده از همان بتنی که در کرانه باختری استفاده کرده بود، اما حالا در جنوب لبنان. دیوار بسیار بزرگ بود. فلسطین دیگر قابل مشاهده نبود.
اما فلسطینی‌ها همیشه ثابت کرده‌اند که می‌توانند فلسطین را ببینند، حتی وقتی آن‌جا نیستند. وقتی به ساحل صور[شهر قدیمی در جنوب لبنان و کنار دریای مدیترانه] می‌رفتیم، هر فلسطینی به جنوب نگاه می‌کرد و می‌گفت: «آن چراغ‌ها را می‌بینی؟ بعد از آن‌ها، عکا قرار دارد.»
من با این فکر بزرگ شدم که پشت هر دریایی، فلسطین وجود دارد، صرف نظر از موقعیت جغرافیایی‌اش. در واقع، هیچ چیز قابل مشاهده نبود. اما فلسطینی‌ها تصمیم آگاهانه خود را برای دیدن فلسطین، صرف نظر از وجود دیوار، ابراز کردند.
این‌گونه بود که یاد گرفتم دیوار را به‌طور کامل نبینم. دیگر حتی وجود آن را حس نمی‌کردم.
۷۷ سال پس از نکبت، اکنون نسل‌های بعدی فلسطینی‌ها نسل‌کشی‌‌ و به‌صورت زنده روی صفحه‌های رنگی پخش می‌شود. و آنچه منحرف‌کننده و نابهنجار است این‌که فلسطینی‌ها، به جای آن‌که فضایی برای سوگواری داشته باشند، مجبورند آن را معنا کنند؛ هم سوژه‌ی رنج باشند و هم ناظر بیرونی که این رنج را قابل فهم می‌سازد.
نه برای خودشان، بلکه برای اثبات دردشان و اعتبار بخشیدن به رنج‌شان؛ تا خشونت زندگی‌شان را به چیزی قابل درک ترجمه کنند. اما خشونت، خود حامل معنای خویش است. هر فصل از نکبت فلسطین، خود گواهی است بر این‌که جنون انسان تا کجا می‌تواند پیش برود. و جنون، در شکل خالص خود، ذاتاً دشوارفهم است.
با این‌حال، امروز می‌بینیم که فلسطینی‌ها در غزه در بحبوحه نسل‌کشی‌شان، در حال تولید دانش‌اند؛ در تلاش‌اند که نابودی را به گفتمانی عقلانی تبدیل کنند.
انگیزه‌ این کار، قابل‌فهم ساختن نسل‌کشی است. نباید این فاجعه از حدود عقل سلیم فراتر برود، چرا که در این‌صورت به چیزی استعاری، خیالی و غیرواقعی تبدیل می‌شود.
پس فلسطینی‌ها ناچارند زخم‌های‌شان را همانند لباس بپوشند تا بتوانند آن‌ها را به جهان نشان دهند.
اما نکبت، درست مانند دیوار، قرار نبوده که فهمیده شود. نکبت قرار بود ما را از میان بردارد، و دیوارها ساخته شدند تا نگذارند فلسطینی را ببینیم که آن‌سوی آن‌ها وجود داشت — تا جایی که فراموش کنیم اصلاً فلسطینی بوده است.
در عوض، ما خود دیوار را فراموش کردیم، حتی ۷۷ سال بعد.

ترجمه و تلخیص: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید
نویسنده: آمنه الاشکار
منبع: موندویس – Mondoweiss

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا