Jannah Theme License is not validated, Go to the theme options page to validate the license, You need a single license for each domain name.
اسلایدشوتحلیل و ترجمهترجمهجهانسیاستمنطقه

استعمارزدایی از دانش؛ دعوتی برای بازپس‌گیری میراث فکری اسلام

خبرگزاری دید: در دانشگاه‌های غربی، بحث‌های مربوط به استعمارزدایی از تأملات ژان ژاک روسو درباره «پارادوکس بنیان‌گذاری» آغاز شد و سپس به نظریاتی چون «نظریه خودانگیختگی» فرانتس فانون، «دموکراسی هدایت‌شده» سوکارنو و «پارادوکس استعمار» علی شریعتی گسترش یافت.

استعمارزدایی از دانش؛ دعوتی برای بازپس‌گیری میراث فکری اسلام

در قرن گذشته، اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان، تمرکز بحث‌های اصلاح‌گرایانه خود را بر موضوع استعمارزدایی قرار دادند. حجم انبوه کتاب‌ها، مقالات و سمینارهایی که در این زمینه منتشر شده‌اند، به‌قدری زیاد شده که حالتی اشباع‌شده و خسته‌کننده به خود گرفته است. مسلمانان با ورود به این مباحث، در پی درک این بودند که چگونه می‌توانند دوباره در سطح جهانی مطرح شوند، اگر نه از لحاظ نفوذ، حداقل از نظر اهمیت. آنان در تلاش برای یافتن دلیل و نقطه انحراف، استعمار کشورهای اسلامی را نزدیک‌ترین و راحت‌ترین هدف برای انتقاد و نکوهش یافتند.

در نتیجه، اندیشمندان مسلمان در قرن بیستم، عمیقاً در فرآیند استعمارزدایی غرق شدند. تحلیل ریشه‌های انحطاط و فروپاشی ما، بی‌شک گامی ضروری برای اصلاح و احیای خود است. اما پرسش این است: به عنوان یک امت، با تکرار بی‌پایان این تحلیل‌های قدیمی و تکراری، تا چه اندازه پیشرفت کرده‌ایم؟ این همه بحث درباره استعمارزدایی ما را دقیقاً به کجا رسانده است؟

جرأت می‌کنم بگویم این ما را به‌سوی تلاش‌های تهاجمی برای سکولارتر کردن ارزش‌های اسلامی و پیگیری اولویت‌هایی سوق داده که اساساً گمراه‌کننده‌اند؛ مانند تلاش برای ورود به جام جهانی، ساختن بلندترین آسمان‌خراش، میزبانی جشنواره‌های موسیقی، خرج میلیاردها دالر برای جذب بهترین بازیکنان فوتبال جهان و برگزاری مسابقات فرمول یک. در حاشیه، نوعی علاقه به آموزش نیز وجود دارد که اغلب به وارد کردن دانشگاه‌های غربی به دنیای اسلام خلاصه می‌شود.

سهم قابل‌ توجه اسماعیل الفاروقی، فیلسوف برجسته مسلمان که مفهوم «اسلامی‌سازی دانش» را مطرح کرد، به معنای ادغام اصول اسلامی در تمامی حوزه‌های علمی برای هم‌راستاسازی دانش مدرن با جهان‌بینی توحیدی، به‌تدریج از مرکز توجه خارج شده است. این دیدگاه اکنون تحت‌الشعاع مواضع عذرخواهانه نسبت به لیبرالیسم قرار گرفته است.

در تلاش برای بازیابی جایگاه جهانی، به نظر می‌رسد ما اصلاحات معنادار را با نمایش‌های سطحی از پیشرفت جایگزین کرده‌ایم.

در دانشگاه‌های غربی، بحث‌های مربوط به استعمارزدایی از تأملات ژان ژاک روسو درباره «پارادوکس بنیان‌گذاری» آغاز شد و سپس به نظریاتی چون «نظریه خودانگیختگی» فرانتس فانون، «دموکراسی هدایت‌شده» سوکارنو و «پارادوکس استعمار» علی شریعتی گسترش یافت. با دعوت اسماعیل الفاروقی به «اسلامی‌سازی دانش» مسلمانان دریافتند که خودتعیینی واقعی باید با احیای معرفت‌شناسی اسلامی نیز همراه باشد. این موضوع با دیدگاه انیبال کیخانو، متفکر پِرویی، هم‌راستا است؛ او معتقد است که استعمارزدایی مستلزم به چالش کشیدن سلطه اروپا‌محورانه بر دانش جهانی است.

سلطه اروپا‌محور و غرب‌محور بر دانش جهانی – به‌ویژه در حوزه‌هایی که مشروعیتی برای رهبری در آن ندارند، در موارد بسیاری آشکار است. به‌عنوان مثال، کیوریتورها (مسوولان نگهداری و نمایش آثار تاریخی) که مجموعه‌های بزرگی از نسخه‌های خطی اسلامی را نگهداری می‌کنند، اغلب ادعا می‌کنند که حق روایت تاریخ آن‌ها را دارند، و این روایت‌ها معمولاً با دیدگاه نویسندگان اصلی و مفسران سنتی تفاوت دارد.

به‌عنوان بنیان‌گذار و مدیر دارالقاسم، حوزه علمیه اسلامی که به مطالعات پیشرفته در علوم سنتی اسلامی اختصاص دارد، شاهد چنین موردی در ایالت ایلینوی امریکا بودم؛ در یک نمایشگاه نسخه‌های خطی نادر قرآن، زنی غیرمسلمان مأمور شده بود تا «داستان‌های» این متون را بازگو کند. زمانی که یکی از دانشجویان دارالقاسم چندین اشتباه او را تصحیح کرد، پاسخ او فقط این بود: «من اینجا مسوولم.»

مثال دیگر مربوط به یکی از علمای دارالقاسم است که نسخه‌ای درباره صرف و نحو عربی کلاسیک را برای انتشار به یک ناشر برجسته غربی فرستاد، اما با این پاسخ مواجه شد: «ما نمی‌توانیم این اثر را بپذیریم چون شما هیچ منبع غربی را ذکر نکرده‌اید.» این‌گونه اتفاقات نشان می‌دهد که دروازه‌بانی آکادمیک غربی همچنان سلطۀ اروپا‌محورانه بر دانش را تقویت می‌کند.

اسماعیل الفاروقی در تلاش بود تا دانش اسلامی را از سلطه غربی نجات دهد. دیدگاه او این بود که باید دانش را با حذف مفاهیمی که اساساً با اسلام ناسازگارند «اسلامی» کرد. نظریات او مبتنی بر رویکردی توحیدی بود که تمام علوم را با جهان‌بینی امت اسلامی یکپارچه می‌کرد. این مفهوم در میان اندیشمندان جایگاه یافت و توسط «مؤسسه بین‌المللی اندیشه اسلامی» (IIIT) ترویج شد؛ نهادی پژوهشی که به پیشبرد اسلامی‌سازی دانش و ادغام آن در گفتمان آکادمیک اختصاص دارد. در حالی که دعوت الفاروقی به بازنگری در نظام دانشی ما بی‌شک گامی در مسیر درست بود، اما این مسیر به‌تنهایی ما را به هدف نهایی استعمارزدایی جامع نمی‌رساند.

آنچه لازم است، نظریه‌ای فراتر از اسلامی‌سازی دانش است. من پیشنهاد می‌کنم که باید عمیق‌تر به آنچه «استعمارزدگی معرفت» نامیده می‌شود – یعنی سلطه پایدار چارچوب‌های اروپا‌محور بر اندیشۀ جهانی – پرداخته و به‌سوی نظریه‌ای دربارۀ «غیردینی‌سازی دانش» پیش برویم. این امر نیازمند بازتنظیم دانش در سطح معرفت‌شناسی است، نه فقط در سیاست یا اقتصاد.
علما و اندیشمندان مسلمان باید ارائه و بازارائه نظریه‌ای منسجم و کارآمد از معرفت‌شناسی اسلامی را در دستور کار قرار دهند.

خلاصه آن‌که معرفت‌شناسی اسلامی سه منبع اصلی دانش را به رسمیت می‌شناسد:
۱. آنچه از طریق حواس پنج‌گانه حاصل می‌شود،
۲. آنچه از عقل انسان مشتق می‌شود،
۳. آنچه از طریق گزارش‌های صادق و موثق، مانند وحی به پیامبر، منتقل می‌شود.

این سه مورد، تمامی منابع شناخته‌شدۀ دانش بشری را دربرمی‌گیرد. شهود و رویاها نیز به‌عنوان محصولات عقل شناخته می‌شوند.

در تاریخ، مسلمانان در استفاده و گسترش این منابع دانش، پیش‌رو بودند. در اسلام، دانش هرگز از خداوند جدا نیست؛ زیرا او سرچشمه اصلی همه دانش‌ها است. برخلاف سنت‌های فکری غربی که در پی جدا کردن دانش از خدا برای رسیدن به مدرنیته و رفاه بودند، اسلام تأکید می‌کند که خلاقیت واقعی از جانب خداوند جاری می‌شود و اختراعات و نوآوری‌ها حاصل بزرگداشت علم خدا نسبت به جهان است.

متأسفانه امروزه در جهان اسلام، تنش عمیقی درباره تمایز بین دانش اسلامی و دانش سکولار وجود دارد. بسیاری بر این باورند که مسلمانان باید یک رنسانس (نوزایی) غربی را تجربه کنند تا شکوه گذشته را بازیابند، آن هم بدون توجه به آخرت. مشکل اینجا است که مسلمانان به آخرت باور دارند و همین باعث ایجاد یک دوگانگی ساختگی و نادرست شده که بر اساس سوء تفاهم نسبت به اصول اسلامی شکل گرفته؛ دوگانگی‌ای که می‌گوید مسلمانان باید همزمان با رعایت قواعد نجات اخروی، با غرب رقابت کنند.

من معتقدم این دوگانگی جعلی است و هر کسی که با فقه اسلامی آشنا باشد، به‌راحتی آن را درک می‌کند. فقه اسلامی نحوه رفتار، واکنش و تعامل مسلمانان با جهان مادی را به‌گونه‌ای تنظیم می‌کند که اثرات مستقیم بر آخرت آنان دارد. اعمال انسان در این دنیا، پیامدهایی در دنیای دیگر دارد.

اگرچه این مقاله رساله‌ای در فقه نیست، اما همین مشاهده باید برای پاسخ به شکاکان کافی باشد. مسلمانان سخاوتمند هستند نه تنها برای کمک به نیازمندان، بلکه به این دلیل که باور دارند این کار در آخرت پاداش بزرگی دارد. پس صدقه نه فقط یک ارزش انسانی، بلکه یک عمل عمیقاً دینی است. باور به آخرت، حتی
ساده‌ترین اعمال خیر را از سکولاریسم جدا می‌سازد و بار دیگر تأکید می‌کند که تفکر اسلامی، ماده و معنا را در هم می‌آمیزد.

من پیشنهاد می‌کنم که معرفت‌شناسی اسلامی، تمام دانش‌ها را نه به‌عنوان سکولار یا مقدس، بلکه به‌صورت «نافع» و «أنفع» (بسیار نافع) دسته‌بندی می‌کند. هر دانشی که به انسان (انسان یا غیرانسان) در این دنیا سود برساند، نافع است.

قرآن خود نمونه‌هایی از این دانش را ارائه می‌دهد: خداوند به نوح (ع) ساختن کشتی از چوب‌هایی را آموخت که توانست طوفان عظیمی را تحمل کند. همچنین به داوود (ع) فن ساخت زره از آهن را آموخت. در هر دو مورد، دانش به‌طور مستقیم از جانب خداوند معرفی شده و بنابراین نمی‌توان آن را سکولار دانست.

ساخت پل، جاده، شفاخانه و مکتب نیز در دسته دانش نافع قرار می‌گیرد؛ زیرا این اقدامات به نفع بشر در زندگی دنیوی هستند.

دانشی که به انسان در آخرت سود می‌رساند، «أنفع» یا «بسیار نافع» است. این شامل دانش قرائت قرآن، درک عبادات و چگونگی بندگی خداوند می‌شود. تأسیس مدارس دینی، مساجد و بنیادهای زکات، همگی در این دسته از دانش‌های أنفع جای می‌گیرند.

مسلمانان نیازی به خلق یک دوگانگی کاذب در دانش ندارند، زیرا توحید ـ یگانگی خدا ـ وحدت دانش را نیز دربرمی‌گیرد. با این درک، دیگر نیازی به «غیردینی‌سازی» دانش نیست، بلکه باید آن را به‌درستی و بر اساس سودمندی‌اش در دنیا و آخرت به کار بست. کلید کار، باور به وجود جهان دیگر است.

و جرأت می‌کنم بگویم در عصری که نظریه جهان‌های موازی مورد توجه قرار گرفته، باور به زندگی پس از مرگ چندان دور از ذهن نیست که سکولاریست‌ها بخواهند آن را نپذیرند.

شیخ م. ا. خلوادیا، بنیان‌گذار و مدیر کالج دارالقاسم، شیکاگو، ایلینوی. (او از علمای برجسته، رهبران فکری جامعه مسلمانان و استاد فلسفه اسلامی در سطح جهانی است.)

ترجمه: سید طاهر مجاب
نویسنده: شیخ م. ا. خلوادیا، بنیان‌گذار و مدیر کالج دارالقاسم، شیکاگو، ایلینوی. (او از علمای برجسته، رهبران فکری جامعه مسلمانان و استاد فلسفه اسلامی در سطح جهانی است.
منبع: الجزیره – Aljazeera

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا